نقش والدين در موفقيت تحصيلي ورفتاری فرزندان
نقش والدين در موفقيت تحصيلي ورفتاری فرزندان:
خواستههاي کودکان
هر چند کودکان معمولاً نيازهاي خود، به ويژه نيازهاي مرتبط با مسائل درسي را کمتر به زبان ميآورند، امّا مانند هر انساني خواستهها و نيازهايي دارند که دوست دارند والدين به آنها اهميت بدهند.
اغلب دانشآموزان در هر مقطع تحصيلي که باشند، دوست دارند والدين آنها از وضعيت تحصيليشان آگاه شوند و با اولياء مدرسه ارتباط مناسبي داشته باشند. اين ارتباط به آنها اطميناني خاص ميبخشد.
ارتباط منظم و دوستانه والدين با اولياء مدرسه، اطمينان خاطري دلنشين به دانشآموز ميدهد و باعث ميشود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردي مقابل هم نبيند.
ارتباط والدين با اولياء مدرسه باعث شناسايي بهتر نقاط قوّت و ضعف دانشآموز شده و بر همين اساس ياري رساندن به او معناي بهتري پيدا ميکند. حضور والدين در جلسات اوليا و مربيان کودک اطمينان ميدهد که والدين به وضعيت تحصيلي او و در نهايت موفقيت تحصيلي او و يا از همه مهمتر خود او اهميت ميدهند و مانند ديگر کودکان براي والدينشان مهم هستند. فرزندان انتظار دارند تا والدين با ارتقاء سطح معلومات و آگاهيهايشان، نيازها، مشکلات و انتظارات آنها را پاسخ دهند تا آنها نيز به راحتي بتوانند راه درست را بيابند.
شش نکته کليدي
پروفسور جويس استين از دانشگاه جانهاپکينز به شش نکته به عنوان نکات مهم در برقراري ارتباط بين والدين و فرزندان و آموزش عملي نظم و انضباط در کار و درس اشاره کرده و ميگويد: «عوامل بسياري در برقراري ارتباط مناسب بين فرزندان و والدين، والدين و اولياء مدرسه ،و به طور کلي هماهنگي و ارتباط بين افراد خانه و مدرسه دخيل هستند که دليل اصلي برقراري اين ارتباط مناسب بين افراد خانواده و خانواده و اولياء مدرسه آموزش و پرورش صحيح کودکان و در نهايت موفقيت تحصيلي آنها است.
الف) تربيت فرزند:
والدين و ديگر افراد مرتبط با کودکان چه در منزل و چه در مدرسه بايد جهتگيري خود را به سمت آموزش و پرورش صحيح کودک متمرکز کنند. بنابراين:
*والدين بايد با مطالعه ي کتاب، حضور در کلاسهاي آموزشي، مشورت با والدين موفق و... به بهترين شيوه آموزش و پرورش کودک مسلّط شوند. اگر چه والدين تحصيلکرده روي فراگيري مهارت «تربيت صحيح فرزند» تأکيد دارند، اما لازم است تا والدين کمسواد و بيسواد نيز اين مهارت را آموخته و به آن مسلّط شوند.
*برنامهريزي خانواده بايد در جهت تربيت صحيح فرزند، حفظ سلامت روحي و جسمي او و به طور کلي حمايت صحيح و همه جانبه از کودک متمرکز شود.
*خانواده بايد هم پاي تغيير و تحوّلات ايجاد شده براي کودک حرکت کند. حضور در مقطع پيشدبستاني، دبستان، راهنمايي و حتي متوسطه و دانشگاه، تحوّلاتي است که فرزند بايد با حمايت والدين اين تحولات را پذيرفته و با آنها برخورد کند.
ب) گفتو گو و برقراري ارتباط:
والدين موظّف هستند تا ارتباطي مناسب بين تک تک افراد خانواده و مدرسه برقرار کنند که اين هماهنگي و ارتباط بيترديد اثرات مثبتي بر وضعيت رفتاري- تحصيلي فرزند خواهد داشت، بنابراين:
* همواره در جلسههاي اوليا و مربيان حضور پيدا کنيد.
* نيازهاي فرزندتان را يادداشت کنيد و هنگام حضور در جلسهها با مدير، آموزگار يا مشاور در ميان بگذاريد.
* براساس يک جدول زماني مشخص به مدرسه فرزندتان مراجعه کنيد و از وضعيت تحصيلي فرزندتان مطّلع شويد. اين ملاقاتها بايد جدا از دعوت مدرسه براي جلسه اولياء و مربيان صورت بگيرد.
ج) تعهد و متعهد بودن:
تعّهد والدين در قبال فرزندشان تعّهدي است که تنها محدود به صرف هزينه براي او نميشود. اين تعهّد بايد با حضور موثر و مستمر والدين در عرصههاي مختلف زندگي فرزند به ويژه زندگي اجتماعي و تحصيلي او مشاهده شود:
* به هر نحو ممکن در فعاليّتها و برنامههاي مدرسه فرزندتان مشارکت کنيد.
* در صورت موافقت اولياء مدرسه در برنامههاي فوق برنامه مشارکت کنيد، حتي اگر در حد هم فکري و برنامهريزي باشد.
* به تعهّد خود به عنوان والدين فرزندتان پايبند باشيد و هيچگاه به بهانه کار و گرفتاري از مسئوليت پدر و مادر بودن شانه خالي نکنيد. رفتار متعهدانه شما درسي عملي براي فرزند شما است.
د) تکميل آموزشها در منزل:
والدين بايد بتوانند فرزندشان را در انجام تکاليف مدرسه کمک کنند؛ حتي اگر خود نيز نميتوانند از افراد ديگر کمک بگيرند. کسب اطلاعات کامل درباره مباحث درسي، سياستگذاريهاي آموزگار و اولياء مدرسه در آموزش و پرورش و ... گامي موثر جهت تکميل آموختههاي مدرسه است.
* سياستگذاري والدين بايد در جهت آموزش و پرورش بيشتر و بهتر فرزند و موفقيت بيشتر و بهتر او جهتگيري شود.
هـ) تصميمگيري
والدين موفق همواره درباره وضعيت تحصيلي و ديگر مسائل مرتبط با فرزندشان به درستي انديشيده و به درستي تصميمگيري ميکنند. اين والدين به والدين پيشگام يا رهبر معروف هستند.
* اگر چه نبايد تصميمگيري والدين جنبه تحميل و زور و اجبار به خود بگيرد، اما بايد به عنوان کليدي براي حل مشکلات فرزند مطرح باشد.
* تصميمگيريها بايد در جهت بهتر شدن شرايط آموزشي و پرورشي فرزند جهتگيري شود.
* قاطعيّت در تصميمگيري نکته مهمي است که بايد والدين به آن توجه کنند.
و) همکاري و مشارکت:
شناسايي نيازها و امکانات آموزشي مدرسه فرزندمان ميتواند ما را براي مشارکت و حضور بيشتر ياري دهد.
* آگاهي از وضعيّت مدرسه فرزندمان چه از جهت نيازهاي آموزشي و چه از جهت نيازهاي ديگر چون بهداشت مدرسه، برنامههاي فوقبرنامه و... براي والدين ضروري است.
* اولياء مدرسه بايد از وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تک تک دانش آموزان آگاه باشند تا مشارکت شکل مناسبتري به خود بگيرد.
* مشارکت والدين در امور مرتبط با فرزندشان بايد همواره به صورت پشتيباني بجا و منطقي جلوهگر شود.
و در پايان: کودکان براي رشد و بالندگي و موفقيت تحصيلي و اجتماعي خود نيازمند مشارکت واقعي والدين و والياء مدرسه هستند که بيترديد عدم حضور يکي، امکان پرواز را از کودکان سلب کرده و يا پروازي ناموفق خواهند داشت... موفق باشيد
RE: نقش والدين در موفقيت تحصيلي ورفتاری فرزندان
آغاز سال تحصیلی و ترس از مدرسه
با شروع فصل بازگشایی مدارس بسیاری از خانواده ها که فرزندان شان برای اولین بار به مدرسه می روند، با مساله وجود ترس از مدرسه در کودکان شان مواجه هستند. اگر چه ترس از مدرسه ممکن است در کودکان دوره های مختلف تحصیلی وجود داشته باشد ولی نوع ترس شان با کودکان دوره های دیگر متفاوت است. بعضی از آنان تقریباً دچار اختلال اضطراب جدایی از والدین به خصوص مادرشان هستند.
اختلال اضطراب جدایی در هر سنی در کودکان ممکن است وجود داشته باشد ولی کودکان در مدرسه بیشتر آن را تجربه می کنند. همه کودکان کم و بیش نسبت به والدین خود وابستگی عاطفی پیدا می کنند و این وابستگی در حد تعادل هیچ گونه مشکلی را نه برای والدین و نه برای کودک به وجود نمی آورد. ولی بیشتر مادرها و به خصوص مادرانی که بیش از حد کودک خود را به خود وابسته کرده و مراقب رفتار و حرکات او هستند، از کودک خود شخصیتی منفعل می سازند که حتی قادر نیست زمانی کوتاه دوری از مادر را تحمل کند. معمولاً مادران کودکانی که دچار اضطراب جدایی هستند، ویژگی هایی مثل افراطی بودن، مضطرب بودن، بیش از حد حمایت کننده، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی بودن را دارند و این اضطراب خود را با بیان افکار منفی و استرس زا به بچه ها منتقل می کنند. آنها افرادی وسواسی، کم تحمل، نکته سنج و موشکاف هستند و احتمالاً خود یا یکی از اطرافیان شان در کودکی دچار همین مشکل بوده اند.
ترس یا امتناع از رفتن به مدرسه پیش از آنکه علت شخصیتی و عاطفی داشته باشد، ناشی از یادگیری است. مادر یا پدری که در ارتباط خود با کودکان مفاهیم و نکته های منفی از محرک ها و مکان هایی مثل مدرسه یا درس خواندن انتقال می دهند، وقتی تجربه های منفی توام با وحشت و ترس و اضطراب خود را از دوران تحصیلی و مدرسه، تنبیه و توبیخ ها به بچه ها انتقال می دهند و از آنها می خواهند که مواظب رفتارهایشان باشند خواه یا ناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افکار آنها می کارند. البته وابستگی بیش از حد به پدر و مادر و ترس از جدا شدن از آنها برای رفتن به مدرسه ممکن است علل دیگری هم داشته باشد. والدینی که یکی از کودکان خود را در نتیجه بسیاری از عوامل از دست می دهند، حساسیت خود را در مراقبت و نگهداری از کودکان دیگر بیشتر می کنند و همین باعث می شود که کودکان ناخودآگاه اضطراب ناشی از جدایی از پدر و مادر را تجربه کنند و این در بین خانواده هایی که کودکان با فاصله های زیاد از یکدیگر متولد می شوند بیشتر است. شدت این اضطراب تا اندازه یی است که کودکان هنگام مدرسه رفتن مشکلات فراوانی را برای والدین ایجاد می کنند.
والدین ممکن است این بهانه ها را جدی گرفته و از رفتن کودک به مدرسه ممانعت کنند و همین باعث می شود ترس کودک هر روز بیشتر شود. پرهیز از وابسته کردن کودک به خود و عدم ایجاد تلقین های روحی مضر در کودکان، در قدم اول به عهده والدین است. همچنین ایجاد یک روحیه مستقل در کودک از اقدامات اولیه یی است که باید توسط والدین ایجاد شود؛ در مواجهه با کودکستان و مدرسه و در سنین ابتدایی از ترساندن و ایجاد رعب و وحشت خودداری کنند و دیگر اینکه نباید تجارب و بازخوردهای منفی خود را به کودک انتقال دهند. خاطرات، یادواره ها و تجارب مثبت، شاد و جالب را از معلمان دوره ابتدایی با کودکان خود در میان بگذارند و از معلم ها با القاب خوب یاد کنند. برای جلوگیری از انزواطلبی و دوری گزینی سعی کنند از معلمان در منزل استفاده نکنند و تا می توانند آنها را در محیط های آموزشی و حضور در جمع قرار دهند. برای کاهش هر چه بیشتر ترس از مدرسه در کودکان، باید سعی شود در هر مقطع از وجود کارشناسان مشاور جهت راهنمایی استفاده شود