به من بگید چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا نمی دونم دیگه باید چکار کنم که پدر و مادر من باور کنن که من ازدواج کردم و دیگه دختر کوچولوی نازنازی اونا نیستم . باور کنن که من بعد دیگه ای از زندگیم شروع شده و تعهد به یه زندگی دیگه ای رو دارم . باور کنن که من دیگه نباید مثل زمانی که دختر توی خونه بودم نباید رفتار کنم . اونا توقع دارن که من اگه جایی میرم با همسرم خبر داشته باشن . من دوست ندارم این کاررو بکنم . دیروز خیر سرمون با همسرم رفتیم سینما ، ما هروقت که بیرون میریم چراخ حال رو روشن میزاریم ما توی سینما گوشی موبایلامون رو خاموش کردیم تا مزاحم کسی نباشیم . از قضا اون رو هم عصر برادر ما میاد خونمون وقتی که زنگ میزنه میبینه که کسی دررو باز نمی کنه ولی چراغ روشنه . ایشون میاد خونه و به پدر و مادرم میگه که رفتنم خونه مریم اینا زنگ زدم کسی در رو باز نکرده ولی چراغشون روشنه . آقا اینا به موبایل ما زنگ میزنن میبینن که خاموشه . خلاص ما از سینما اومدیم بیرون گوشیمون رو روشن کردیم که زنگ خورد . برادرم پشت تلفن گفت کجایین من هم که شاد و خوشحال از فیلمی که دیدم گفتم جات خالی سینما بودیم و آقا هرچی دلشون خواست به ما گفتن چرا گوشیتون خاموشه ما دلمون هزار راه رفت و از این حرفا من هم گفتنم ما که بیرون میریم که نباید به شما بگیم ( با عصبانیت تمام ). الان پدرم زنگ زد شرکت من هم گفتم که باباجون شما باید قبول کنید که من دیگه بچه نیستم هرجا هم برم با شوهرم میرم . بهش گفتم اومدیم و من توی یه شهر دیگه بودم و همین اتفاق می افتاد اونوقت شما باید شال و کلاه میکردین می اومدین اونجا . بالاخره هرجا بودم شمارتون روی تلفن افتاده بود بهتون زنگ میزدم .
واقعا نمیدونم باید چکار کنم شما بگید چطوری بهشون بفهمون که من دیگه بزرگ شدم و شوهر دارم ؟ :302::302:

هما جان عزیزم
یه مدت طول میکشه تا اونا استقلال شما رو قبول کنند . اونها عادت کردند به این که از رفت و آمد تو باخبر باشند
قضیه اینقدرها هم سخت نیست. هر کسی بود نگران میشد
اینقدر حساس نباش.موفق باشی عزیزم<a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/000200BF.gif" border=0 ></a>

حساس نیستم ولی این طور رفتار شون رو برای همسرم چطوری توجیه کنم که اون فکر نکنه مادر و پدرم قصد دخالت دارن ؟

سلام دوسته عزيز
نيا زی نيست که هر اتفاقی بين شما و خونودت ميافته مسه تماس ديرز پدر عزيزتن را به شهرت گزا رش بدی
نه تنها اين خيلی موارد هست که در روا بت زن شوهر ايرانی نيزی نيست همه چی به شوهر گفته شود چون شبهه
ايجد ميکنه و برخوردها الکی
مثلاً اگر با دوستتن ميرين بيرون و پسری به شما حرفی زد و تموم شد ديگه نبا ايد شب همه ان را بريه همسرتن تعريف کنيد
نيزی نيست چون فردا ممکنه است بگه ديگه دوست ندارم با اين دوستت ربطه داشته باشی چون پيشه خودش نشسته 100 تا فکر کرده از بد لباس بودن دوستتن تا ،،،،،،
درو قی هم نگفتيد
اما در برا بر خونوده بيد همين روند را ادمه بدی دوسته من
الان اگر دوباره اين اتفاق بيفته اينبر خونه ميگن حتماً دوباره سينما ،،،جا ايی رفتن و اين کم کم به جايه ميرسه
که خونه وده شما ميگن آره مريمو شهرش عادت ندارن خبر بدان جا اي ميرن پس کم کم
همونی ميشه که ميخواهی
فقط کمی صبر کن و همين روند را ادمه بده نيزی نيست اطلاع بدی
نکته ديگر دوسته عزيز در روا بته زن شوهر يک شهر از اگفتن خرب ميشه ا شهر از نگفتن

آره میدونم . در مورد برخورد دیروز خانوادم دارم میگم . شاید همسرم فکر کنه که خانوادم داره توی زندگی ما دخالت میکنن این عذابم میده .

کسی نیست نظر بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به نظر من شما باید با ÷در مادرت صمیمی تر باشید چه اشکالی داره هر روز به اونا زنگ بزنی و اونا رو از حال و احوالت با خبر کنی ...البته نیازی نیست شوهرت در جریان تمام تماسهات با خانوادت قرار بگیرن ...همانطور به ایشون هم حق بده که با خانولدش در ارتباط باشن و شما هم کنجکاوی بیخود نکن ...اینطوری هم خانواده یشما راضی هستن هم مال ایشون هم شما راحتید ..دیگه اونا که فامیل شوهر نیستن ///به انها یه کم مهربانتر باش ... راستی شما و همسرتون چند سالتونه و چند وقته که ازدواج کردید ؟؟
شاد و سلامت باشید

سلام هما جان
خانممی اول ازدواج همه ی پدر مادرها همین طورن سعی می کنن حواسشون به بچه ها باشه چون فکر می کنن شما هنوز کم تجربه هستین
سعی کن حساسیت نسون ندی چون ممکنه دید همسرت رو هم نیبت به خانوادت عوض کنی ولی سعی کن کم کم با رفتار ها بهشون اطمینان بدی که جای نگرانی نیست

مريم عزيز
اين کاري که مي خواي انجام بدي که کمتر خونوادت رو درجريان کارهات بذاري براي استقلال زندگي جديدتون نه تنها خوبه که لازمه حتما انجام بگيره. اما يه دفعه وناگهاني نبايد اينو انجام بدي. سعي کن خيلي آروم و درگذر زمان اطلاعات غير ضروري رو به اونها ندي وبهشون بفهموني که از دخالت تو زندگيت ناراحتي اما از نظرات مشورتي اونها حتما استفاده مي کني. مشورتهائي که يه دختر از مادرش مي گيره ديگه به خودتون بستگي داره. مي تونه تو مسائل ريز آشپزي وخريد و...باشه ويا تو مسائل بزرگتر مثل تولد بچه .
خوشبخت باشي

مرسی دوستان عزیز که نظراتتون رو دادید. من هم با نظرات شما موافقم