حرفهای بچه ها به والدینشان!
خيلي از کودکان ونوجوانان با من تماس گرفتند و ميخواستند حرفهاي دل خويش را به گوش والدينشان برسانند.آنها ضمن قدر داني از همه پدران ومادران ايرادهاي را مطرح کردند که خلاصه آن را به پيشگاه همه والدين عزيز تقديم ميکنم.
1-بزرگترها وعده ميدهند وبعد به طور کلي آن را بدست فراموشي ميسپارند و يا ادعا ميکنند که اين وعده فقط براي ما بوده است.
2-بزرگترها دستوراتي را به کودکان میدهند که خود هر گز به آن عمل نميکنند.مثلا"به ما ميگويند دروغ نگوييد؛اما خودشان وقتي حوصله حرف زدن با کسي را ندارند؛ميگويند بگو نيستم!!
3-بزرگتر ها اغلب اوقات سخنان کودکان را قطع ميکنند ولي اگر ما اين کا را انجام دهيم خشمگين ميشوند.
4-بزرگترها وقتي با هم دعوا ميکنند؛ قهر ميکنند وحاضر نيستند از يکديگر معذرت خواهي کنند ولي وقتي ما با برادر يا خواهرمان دعوا ميکنيم ميگويند بايد از يکديگر عذر خواهي کنيد.
5-بزرگترها اشتباه ميکنند ولي هرگز حاظر نيستند به آن اعتراف کنند؛اما به ما ميگويند وقتي اشتباه کردي بايد اعتراف کنيد.
6-بزرگترها غيبت ميکنند ولي اگر در مورد همين افرادي که بزرگترهادر موردشان قضاوت ميکنند سخن بگوييم اين را بي ادبي ميشمارند.
7-بزرگترها در اسرار کودکان دخالت ميکنند آنها پيوسته در تاين فکرند که ممکن است کار بدبي بکنند و هيچ فکر نميکنند که اين کار سري ممکن است عملي باشد که به خوشحالي آنها بيانجامد.
8-بزرگترها ما بچه ها رابا هم مقايسه ميکنند,آنها غافلند که خداوند هر انساني را با سرشتي مخصوص آفريده است.
------------------
پدر ومادران گرامی :دوباره این چند خواسته کودکان را مرور کرده وکمی به آنها فکر کنید
----------------------
احمد حلت
www.movafaghiat.com
RE: حرفهای بچه ها به والدینشان!
اينها درد دل هاي کودکان از بزرگتر هاي خودشان بود؛تناقض بين رفتار و گفتار!؟حالا شما در نقش پدر ؛مادر ويا برادر و خواهر بزرگتر؛تا به حال به اين فکر کرده بودي که گاهي اوقات ما مرتکب عملي ميشيم در قالب گفتار يا رفتار ؛و ديگري رو از اين کار منع ميکنيم و آن رو بد خطاب ميکنيم؟
تا به حال ديده ايد ويا شنيده ايد پدري؛ مثلا" دخانيات مصرف ميکند اما به فرزندش هشدار ميدهد ويا او را از اين کار (ويا موارد بالا)نهي ميکند.
آيا اين سوال براي او پيش نمياد که من چرا ؟ و او چرا؟
يا پيش خود ويا شايد رو در رو به بزرگتر خود بگويد شما که اينقدر سنگ عاقل بودنت رو به سينه ميزني و تجربت از من بيشتره ؛چرا خودت اين کار رو ميکني ؟ (سکوت ؛ سکوت ,سکوت)يا بايد سرش داد کشيد ويا اينکه: خوب من نميخوام تو مثل من بشي, ميخوام تلنگري بهت بزنم تا تو مسير درست زندگي رو در پيش بگيري (چه دليل قانع کننده اي
من فکر نميکنم که بزرگترها براي اعمالي در اين نظير دليل قانع کننده اي براي يک جوان که در حال شکل دهي به شخصيت خود ويا انتخاب مسير زندگي است داشته باشند !).
اما به نظر شما يک جوان مثلا" در سن بلوغ بيشتر سخن بزرگتر را ملاک قرار ميدهد يا اعمال او را؟
اين تناقض در رفتار وگفتار؛ ميتواند الگوي مناسبي براي يک عضو کوچک خانواده باشد؟؟؟اين فرد به نظر شما ميتوانددر اجتماع شخصيت مختص به خودش را داشته باشد و دچار سر در گمي نشود؟
شما (منظورم شخص بخصوصي نيست وقصد جسارت ندارم)که داري يه کاري انجام ميدي و اين در نظر جامعه و يا يک اجتماع کوچک مثل خانواده درست نيست وخودت هم ميدوني؛اگر همين کار رو برادر شما ويا خواهر شما انجام بده شما چه عکس العملي نشون ميدين ويا چه برخوردي با او داريد؟ .
RE: حرفهای بچه ها به والدینشان!
keivan jan be shoma va ham naslhai khodam tei iek maghaleh man ham mikham in iradha ra matrah konam va begoiam azizam iradat az inha khili fara tar ast t
nasle javan baiad bedanad ke kalam va harfe nasle gozashteh faghat vajed ehteram ast hamin etemad nabiad kard
chera va chetor in nazariehman be onvan iek jameh shnase ensani hame inha ra be zodidar iek maghaleh baraie shoma dostan khaham goft agar moshkel tayp farsi man hal shavd enshala
ama ehteram va bose bar dast pedar madarhaie aziz ke barekate zendegi va mehr an hastan nabaid faramosh shavad
eradat bye
RE: حرفهای بچه ها به والدینشان!
دوست عزیز من ننوشتم که فقط وفقط این موارد ایرادهای یک سری از والدین است.اینهام در نوع خودش و در جای خودش .
RE: حرفهای بچه ها به والدینشان!
.........................؟؟؟