RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
ثمین جان:72:
به این جمع دوستانه خوش اومدید.
اینجا همه دوستان سعی میکنند کمکت کنند.
تو فقط بگو گلم....هر چیزی که اذیتت میکنه رو بنویس تا آروم شی...:43::43:
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
سلام ثمین2
تو نیاز به گوش شنوا داری، و همچنین نیاز به یادگیری مهارتهایی داری تا با مسائل احساسی و مشكلاتت كنار بیایی. تو باید یاد بگیری چگونه ارتباطات صحیحی با خانواده و دوستان داشته باشی. و خیلی چیزهای دیگه....
اما با خودت فكر كردی یه خواهر بزرگ فقط می تونه این نقش را داشته باشه....
می خوام بگم اگر چه بعضی خواهر بزرگها می توانند یه كمكهایی بكنند. اما راهش این نیست.
پیشنهاد می دهم برای تقویت این مهارتها و آگاهی هایی كه گفتم :
1 - مقالات انجمن آگاهی ها ، مهارتها و روشها را بخوان
http://www.hamdardi.net/forumdisplay.php?fid=26
2 - سعی كن در محل سكونت خود به یك مركز مشاوره مراجعه كنید و حضوری مسائلتون را با یك متخصص و مشاور خانواده در میان بگذارید تا ضمن شنیدن حرفهایت،روشهایی هم برای دوستیابی صحیح پیدا كنید.
نكته بسیار مهم:
در این انجمن سعی كن به طور خصوصی(از طریق پیغام خصوصی) با هیچ عضوی ارتباط برقرار نكنی. و مسائلت را از طریق همین تاپیك ادامه بدهید. و اعضاء دیگر در اینجا كمكت می كنند.
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
با سلام از تاپیکاتون واقعا انرژی گرفتم اصلا فکر نمیکردم به این سرعت جوابم رو بدین ولی مطرح کردن مسائل توی عمومی خیلی سخته فکر کنم برای حرف زدن توی عمومی هنوز آمادگی ندارم از شما هم ممنونم sade beghamدوستون دارم مرسی
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
سلام
اگر برات مطرح كردن مسائل در جو عمومی خیلی سخته ،پس خوبه روی 2 پیشنهادی كه دادم فكر كنی ....
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
سلام
نظر من هم با آقاي مدير موافق است و ميخاهم بگويم كه پيدا كردن خواهر كه سنگ صبور باشد با اين روش سخت است وبايد مرقب باشيد
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
سلام ثمين عزيز
من يه خانم 33 ساله متاهل هستم و مثل تو خواهر بزرگتر از خودم ندارم متاسفانه با مادرم هم خيلی راحت نبودم و نيستم چون هروقت توی موضوعی که نمی تونستم به کسی بگم ، نظرشو می خواستم به قدری تند و بد جور رفتار ميکرد که پشيمون ميشدم که باهاش حرف بزنم به همين خاطر سعی کردم دوستان خوبی برای خودم پيدا کنم تا مثل خواهر دوستشون داشته باشم و کمبود يه خواهر رو برام پر بکنند . ( ولی خب هم سن خودم هستند )
اين تالار جای خوبيه برای تبادل افکار ، بعد از يه مدت متوجه ميشی که نه تنها يک خواهر ، بلکه چندين خواهر و برادر بزرگتر و کوچيکتر داری که دوست دارند به تو کمک بکنند .
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
سلام جناب مدیر ممنون از این که به تاپیکای من توجه میکنین ولی باید بگم من نگفتم مشاوره نرفتم من تا حالا پیش 6 تا مشاور رفتم که براتون توضیح میدم : 2 تاشون رو که بعد از دو سه جلسه رفتن دیدم به درد من نمیخورن و دیگه پیششون نرفتم ، یکی بود خیلی خوب من رو درک میکرد حیف که فرصت کم بود اگه اون الان بود خیلی چیزا حل میشد ولی اون از ایران رفت یعنی معلم نمونه کشور شد فرستادنش قطر ( ایشون علاوه بر اینکه فوق لیسانس روانشناسی بالینی بود و بعنوان مشاور مدرسه مشغول بود معلم روش تحقیق و مهارت های زندگی ما هم بود) در جوابی که توی تاپیک مشاور دادم کامل توضیح دادم ،بعد اون من پیش مشاور مدرسه جدیدمون رفتم که اونم خب در حد خودش خوب بود هنوزم با هم ارتباط داریم اون من رو قانع کرد که باید موضوع رو به مامان بگیم تا من مشاوره بیرون برم وقتی گفتم من نمیتونم به مامان بگم خودش این مسئولیت رو به عهده گرفت و به مامان گفت ، مامانم خیلی منطقی برخورد کرد. من پیش یک مشاوری که مشاورم معرفی کرد رفتم ولی اونم من رو درک نمیکرد و نمیتونست به من کمک کنه بعد 5 جلسه دیگه نرفتم. این بار من رو به مشاور قابل تری معرفی کرد ( البته اون قبلی هم تو مشهد مشاور خوبیه) این مشاور جدیده استادیار دانشگاه فردوسی مشهدم بود منظور اینکه مشاور توانمندی بود ولی این یکی هم نتونست به من کمک کنه با اینکه در مسائلی که دارم تخصص داشت ولی بعد از 7 جلسه فهمیدم اونم نمیتونه کمکم کنه. حالا از ضررهای مالیش بگذریم مهم اینه که من از مشاوره زده شدم دیگه نمیخوام خسته شدم هیشکی نمیتونه درکم کنه و بهم راه حل اساسی بده طفلکی مامان فکر میکنه حال روحیه من خوب شد نمیشه جلوش تظاهر نکنم بعد 12 جلسه گناه داره که بدونه من بهتر نشدم هیچ که بدترم شدم اونم با هزینه هایی که روی دستش گذاشتم کاش حداقل اون مشاورم نمیرفت قطر اون تنها کسی بود که میتونست به من کمک کنه دلم براش خیلی تنگ شده........ همه اینا رو گفتم که بگم مشاوره رفتم و هیچ نتیجه ای نگرفتم ببخشید زیاد شد ولی باید اینا رو میگفتم بازم ممنون
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
ممنون خانومSHFA ولی مادر من خیلی میخواد با من ارتباط برقرار کنه ولی این منم که جلوش می ایستم و نمیتونم و نمیخوام باهاش ارتباط صمیمانه تری داشته باشم مخصوصا از وقتی که اون حرفا رو از مشاورم شنیده خیلی دوست داره که من خودمم در موردشون باهاش حرف بزنم ولی تا حالا باهاش در مورد اون مسائل یک کلمم صحبت نکردم و هر موقع اونم تلاش کرده سر صحبت رو باز کنه من طفره رفتم و محیط رو ترک کردم نمیدونم چرا نه میخوام و نه نمیتونم باهاش صمیمی باشم نمیدونم. به این دلیل هم خواهر و دوست بزرگتر خواستم چون از دوستای همسن خودم خیلی ضربه خوردم و شاید نصف مشکلات الانم بخاطر همین دوستی ها بوده البته نگفتم من مقصر نبودم چرا منم مقصر بودم خیلی هم مقصر بودم ولی کسی که از تو بزرگتره تجربه بیشتری داره با خیلی از چیزا میتونه درست تر برخورد کنه و اگه تو هم داری اشتباه میری اون بهت گوشزد میکنه کلا نسبت به دوست صمیمی همسن دیگه احساس خوبی ندارم بازم ممنونم از لطفتون از شما هم ممنونم آقایDAVOOD KAZEM چشم مراقبم
RE: یک آبجی بزرگتر میخوام
دوست خوبم ثمین جان
درست است که هر مشاوره ای باید اصولی و پیش اهل فنش باید انجام بشه. و مسلما مشاوره اینترنتی نمی تونه زیاد بهتون کمک کند. شما اینجا میتونید از تجربیات افرادی که مشکلی مشابه شما داشتند استفاده کنید. توی تاپیک مشاوره نوشته بودید "اگر روش خودکشی مطمئنی پیدا کردی ...".
حق با مدیر عزیز مون است. شما حتما باید از مشاوره حضوری استفاده کنید. حالا اگه از اونا جواب نگرفتید، بهتر است همین جا مطرحش کنید. میدونم براتون سخت است...توجه کنید اسمتون مستعار است...کسی شما رو نمیشناسه...بعدش هم میتونید با یه اسم دیگر وارد بشید(البته با هماهنگی مدیر همدردی...)
دقت کنید توی مسائل روحی تا وقتی خودتون نخواهید کسی نمی تونه بهتون کمکی کند. اگر پیش هزار تا مشاور دیگه هم برید تا وقتی خودتون تصمیم نگیرید به خودتون کمک کنید تلاش دیگران بی فایده است.
ما قرار نیست به ایده ال هایی که دیگران برامون میسازند برسیم. بلکه قرار است اون ایده ال بالقوه ای که در وجودمون قرار دارد رو به بالفعل تبدیل کنیم.