toro khoda yeki komakam kone!! +

ba salam be hame !! hame ruzaye khube zendegim dare az dastam mire vali hanuz ke hanuze natunestam tasmim begiram! 23 salame va 8sale ke ezdevaj kardam 14 salam bud alanam ye bacheye 4sale daram ehsas mikonam in zendegi va in mardi ke morede pasande khanevadame vase man khub nist yani khube chizi kam nadare vali hich vaght natunetam dusesh dashte basham alan ba vojude ye bache fekr mikonam dige hich ehsasi be joz delsuzi behesh nadaram az tarafiam ye khanevadeii darm ke aslan be rahati ba talagh kenar nemian yani be nazare una har zani ke talagh mikhad faheshast yani man bayad besuzamo besazam chon shoharame agar hich ehsasiam behesh nadaram gonah kardamo bayad javabe khodaro bedam vali daste khodam nist nemidunam chi kar konam?? kheili mitarsam kheili age joda besham mitarsam zendegim aziniam ke hast bad tar beshe shayadam khubtar nemidunam !!nemidunam bacham chi mishe ina mano nemizara ke vase khodam zendegi konam nemidunam aslan gijam komakam konid manunetun misham !!!!!!!!

================================================== ============

با سلام به همه ! ! همه روزای خوبه زندگیم داره از دستم میره ولی هنوز که هنوزه نتونستم تصمیم بگیرم! 23 سالم و 8ساله که ازدواج کردم 14 سالم بود آلانم یه بچه ی 4ساله دارم احساس میکنم این زندگی و این مردی که مورد پسنده خوانوادمه واسه من خوب نیست یعنی خوبه چیزی کم نداره ولی هیچ وقت نتونستم دوسش داشته باشم الآن با وجود یه بچه فکر میکنم دیگه هیچ احساسی به جز دلسوزی بهش ندارم از طرفیم یه خانواده‌ای دارم که اصلا به راحتی با طلاق کنار نمیان یعنی به نظر اونا هر زنی که طلاق میخواد فاهشست یعنی من باید بسوزمو بسازم چون شوهرم اگر هیچ احساسیم بهش ندارم گناه کردمو باید جواب خدارو بدم ولی دست خودم نیست نمیدونم چی کار کنم؟ ؟ خیلی میترسم خیلی اگه جدا بشم میترسم زندگیم از اینیم که هست بدتر بشه شایدم خوبتر نمیدونم ! ! نمیدونم بچم چی میشه اینا منو نمیذاره که واسه خودم زندگی کنم نمیدونم اصلا گیجم کمکم کنید ممنونتون میشم ! ! ! ! ! ! ! !

سلام
لطفا فارسی بنویسید .
ننوشتید مشکل همسر شما چیه که شما دوستش ندارید ؟ آیا شما را به زور شوهردادند ؟

حامي ورودت رو به تالار خوش آمد مي گم
خيلي سربسته صحبت كردي بهتر نيست اول يه مقدار از شرايطظ زندگي ات بگي و اينكه چرا به چنين نتيجه اي رسيده اي ؟البته يكي از موارد مهم سن كم تو در ازدواجه كه فرصت كودكي كردن رو ازت گرفت 14 سال سن خيلي كميه براي يه باره خانم شدن و زن زندگي شدن . توي اون سن شما هيچ تجربه اي نداشتي و بعضا كارها و اعمالي انجام مي دادي كه امروز يا در آتيششون مي سوزي و يا آبي است ريخته شده بر زمين و ... اما امروز چه بايد كرد اين مهمه ! سن تو هنوز هم در ابتداي شكوفاييه و روزهاي بسياري در پيش داري كه مي توني ازشون لذت ببري و البته در كنار همسر و فرزندت البته اگر تصميم نهايي رو نگرفته باشي .
عزيزم اگر واقعاً دوست داري توي اين سرزمين زيباي همدردي به نتيجه برسي فكرت رو از طلاق پاك كن اما اگر چنين تصميمي رو در مخيله داري مطمئن باش هزاران نفر هم كه بيان و نظر بدن باز احساس شما به همسرتون متفاوت نمي شه .پس ، اول تكليف اين بحث رو خودتون روشن كنيد بعد هم به اميد خدا راه مناسب رو با كمك دوستان مي يابيم. موفق و مؤيد در پناه حق

طلاق آخرین راهی است که باید به آن فکر کرد یعنی در شرایطی باشی که مشکلات بعد از طلاق از مشکلات زندگی کردن با این مرد برایت کمتر باشد و مطمئن باش که طلاق گرفتن هم دل شیر می خواهد و هم کار خیلی سختی است . نه اینکه فعل طلاق سخت باشد . زندگی پس از طلاق بسیار پر مشگل است و تو هم هنوز تجربه اش نکرده ای . برای همین هم همه تا در زندگی خسته می شوند می گویند خوب طلاق می گیریم . غافل از اینکه این راه رفتنش به مراتب سخت تر و دشوارتر از زندگی کردن است و تو دراین راه هم تجربه داری و هم شناخت ولی از طلاق نه شناخت داری و نه تجربه . مشکلت راباز کن . من یقین دارم که می توانی اوضاع را تغییر دهی . به دلیل ازدواج زود هنگام و وجود بچه در سن کم که همگی برای تو خیلی هم قشنگ است . خسته شده ای و شاید دچار روزمرگی . مشکل خودت را باز کن . دختر دنیا به آخر نرسیده .تو می توانی مشکلاتت را حل کنی

شما حاضری احیانا شوهر شما فرزندتونو بعد از 7سالگی از شما بگیره؟؟؟؟(با وجود طلاق)این پیش پا افتاده ترین مساله طلاقه ولی همین سوال هارو اگه از خودت بپرسی پشیمون میشی من تجربه زندگیه زناشویی ندارم ولی اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم پس ذهنت رو از طلاق پاک کن و سعی کن با کمک دوستان راههای بهبود یافتن زندگیت رو یاد بگیری!!!!تو هم انسانی و حق خسته شدن داری ولی این دلیل نمیشه همه چیز رو از ته بزنی...اینقدر مسایل توی طلاق هست که توی ذهنت نمیگنجه الان مشکل خودت و همسرت هستید ولی با طلاق پای خیلی ها وسط میاد که قدرت کنترل از دستت میره و همه اون افراد هم به نوبه خود دنبال حق زندگی و خوشبختی هستند این تجربمه که دوست عزیز دارم بهت میگم.....حاضری روزی برسه فرزندت توی صورتت وایسته و بگه زندگیمو بخاطر خودخواهیت خراب کردی؟؟این رو با دو چشمام دیدم ایا حاضری؟؟؟فرزند شما الان 4 سالشه فردا روزی 24 ساله بشه شما نمیتونید عقاید و تفکر او را کنترل کنید...ایا حاضری؟؟؟فقط خواستم پیش زمینه ایی داشته باشید که بدونید این راه حل نیست!!!

سلام حامی جان

از آنجا که نوشته اید همسرتان چیزی کم ندارد ولی از او دلزده شده اید ، احتمالا باید دچار روزمرگی شده باشید .
چند پیشنهاد دارم امیدوارم اگر امکان انجامش را داشته باشید موثر باشد.

1.با همسرتان برنامه مسافرت و گشت و گذار به نقاط مختلف کشور بگذارید ، هر جا که امکان تفریح و گردش دارید بروید کوه، دشت ، روستا، شهرهای مختلف ، دریا ....
2. برای اینکه عملا وضعیت بعد از طلاق را درک کنید ...حداقل یکماه بدون همسر و فرزند به خانه مادر و پدرتان بروید و اگر از شما علتش را سوال کردند بگویید کمی از زندگی یکنواختتان خسته شده اید و دوست دارید زمانی به خانه خودتان برگردید که دلتنگ خانه باشید .
با این جدایی مسالمت آمیزبهتر متوجه اهمیت و ارزش فرزند و همسری که هیچ چیزی کم ندارد و حتی استقلالی که در خانه دارید میشوید .(یعنی امیدوارم )
3.سعی کن هر روزت مثل دیروزت نباشد چیزهای جدیدی ببین و بیاموز....

سلام حامی با همسر مسافرت داخلی بروید بروید به شمال و کاشان دریا شیراز به پدر مادر همسر احترام بگذارید همسر باید به پدر مادر شما احترام بگذارد اعتماد به نفس داشته باش

اگر بتواني با كساني كه طلاق گرفته اند صحبتي داشته باشي متوجه ميشوي كه زندگي بعد از طلاق خيلي مشكل و غير قابل تصور است تنها كساني كه طلاق گرفته اند مي‌توانند اين مساله را درك كنند و شايد به خاطر همين است كه طلاق قبيح ترين حلال است