شما چقدر کاظم هستید ؟!

دیروز نزدیک ظهر از خیابان عبور میکردم که حدود 20 نفر مردی را که گرد دورهم جمع شده بودند و آرام صحبت میکردند نظرم را جلب کرد.

در میان آنها مرد جوانی بود که مشغول توضیح دادن مسئله ای بود از آنجا که عجله داشتم مسیرم را ادامه دادم و از خیابان عبور کردم ....... بعد از چند دقیقه دوباره به همان نقطه برگشتم و دیدم آن جمع نسبتا پراکنده شده است .

حالا میتوانستم چهره مرد جوان را بهتر ببینم ...بله !... آثار یک برخورد فیزیکی و خراش و خون آلودگی در کنار چشمانش بخوبی معلوم بود.... دلم برایش سوخت او هم مانند برادر من بود چرا باید آنطور زخمی میشد؟..... با خودم گفتم بیچاره مادرش اگر اورا ببیند با وجود خراشهای سطحی روی صورتش حتما غصه خواهد خورد ....؟؟؟ میدانم طبق معمول دعوا بر سر ماشین و تردد ناجور ماشین .....و بعد هم ناسزا...وبالاخره یک کتک کاری حسابی بوده است .

بی جهت یک روز هر دو نفر خراب شده بود...... ؟؟ فقط برای آنکه گذشتی در کار نبوده است .

آیا یک گذشت کوچک انقدر مشکل بود ؟ ؟

آیا فرو خوردن خشم تا این حد دشوار است؟؟

باور کنید هر وقت در روزنامه ها میخوانم که قاتلی شخصی را از پای در آورده است . مطمئنم که اگر کمی صبر میکرد ........و خشم خود را کمی فرو میخورد............... هرگز آن اتفاق تلخ بوجود نمی آمد .

میخواهم بدانم دعوا چرا ؟
چرا مردم و خصوصاً آقایان اینهمه با هم درگیری فیزیکی دارند ؟؟
چرا اینهمه ......و بی محابا بهم حمله میبرند ؟؟
چرا اینقدر از کوره در می روند و بفکر عواقب عمل خود نیستند ؟

آیا واقعا مشکلات زندگی باعث اینطور کتک کاریها میشود ؟؟ یا ذاتا پر خاشگرند ؟؟

چرا ما اخلاق زیبای ....

امام هفتم را نیز «کاظم» می‌گفتند به دلیل خویشتن‌داری فراوانش با دشمنان و خویشان ناآگاه که تحت تأثیر دشمن قرار گرفته بودند. امام با همگان رفتاری کریمانه داشت و خشم خود را فرو می‌خورد.
................................را تقلید نمیکنیم و گذشت نمیکنیم ؟

شما دلیلش را چه میدانید؟
آیا شما هم دعوا میکنید ؟
یا آنکه معمولا از آن دوری میکنید ؟
اگر نه چرا؟.... چون ضعیف هستید ؟
یا قوی هستید ولی این کار را اخلاق زشتی میدانید؟؟

متشکرم :72::16:

سلام آرزو جون

من خیلی خوشم اومد زیبا بود راست می گی اگرمردم همه ی مردم نه فقط توی خیابون بلکه هر جای دیگه نه فقط مردها بلکه حتی ما خانوم ها توی روابط خانوادگی مخصوصا با خانواده ی همسرمون کمی کاظم باشیم به نظرم دنیا گلستان می شه ومن از همین حالا تصمیم گرفتم تا اون جایی که می تونم کاظم باشم .

اصولا پراكنش خشم و ابراز ان در هر جامعه اي ريشه در نوع برخورد جامعه با مردم ان جامعه دارد ...وقتي كرامت انساني انسانها در جامعه اي زير سوال برده ميشه وقتي ارزش واقعي انسانها ...ديده نميشه ...وقتي فشار از همه جهت جامعه اي رو در بر ميگيره و....وقتي جان ادما و حيثيت ادما بي ارزش ميشه ...ديگه همه مثل بازي دومينو ميخوان فشار وارد بر خودشونو به ديگري منتقل كنن و اينطوري خودشونو ثابت كنن...خودشونو تخليه كنن..خودشونو راحت كنن و.......اينه قسمتي از ريشه هاي خشم پنهان موجود در يك جامعه ...در يك جامعه ي سالم انسانها با هم ايگونه رفتاري رو ندارند

من خودم هميشه ازدعوا كردن بدم ميومده و مي گفتم اونايي كه تو دعوا مي كنن نادوننو إاتا آدم آدم آرومي هم هستم. چند وقت پيشخودم تو خيابون دعواكردم با اينكه اين كار از نظر من خيلي بد بود اونم براي يه آدم تحصيل كرده.توو ترافيك يهبنده خدايي فكر ميكرد من راه اونو گرفتم در صورتي كه من داشتم راه خودمو مي رفتم. شروع كرد به بد بيراه گفتن. من خودمو كنترل كردم و چيزي نگفتم وقتي ديد من حرف نمي زنم فكر كرد ترسيدم و صداش رو بالا اورد و با شدت بيشتري كارشو ادامه داد . من بازم تحمل كردم از ماشين پياده شدم تا قضيه رو يه جوري تموم كنم و يه دفعه تو حرفاش يه چيزي به من گفتۀ ديگه نفهميدم چي شد فقط ديدم مشتم خوني شده و دماغ اونم داره خون مياد.بدش پشيمون شدم ولي فايده نداشت چون اون نپذيرفت و از من شكايت كرد و من ديه دادم.در صورتي كه به خدا من اصلا دعوايي نيستم ولي حرف اون آقا اينقدر زشت بود كه نتوستم خودمو كنترل كنم.
آرزو خانم اينم نوعي جوابه واسه سوال شما.

سلام جودی ابود جان و کیمیا خاتون عزیز :72:
با اینکه صحبت شما عزیزان از دو زمینه متفاوته اما کاملا درسته چون یک هدف واحد را دنبال میکند یعنی رسیدن به آرامش واقعی ... جودی ابود این قضیه رو با دید درون خانوادگی نگاه میکنه و کیمیا خاتون با مطرح کردن تشبیه عصبانیت مردم به بازی دومینگ این مشکل را در سطح کلان فرهنگی و مشکلات اجتماعی بررسی میکند بهرحال متشکرم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط pirooz

من خودم هميشه ازدعوا كردن بدم ميومده و مي گفتم اونايي كه تو دعوا مي كنن نادوننو إاتا آدم آدم آرومي هم هستم. چند وقت پيشخودم تو خيابون دعواكردم با اينكه اين كار از نظر من خيلي بد بود اونم براي يه آدم تحصيل كرده.توو ترافيك يهبنده خدايي فكر ميكرد من راه اونو گرفتم در صورتي كه من داشتم راه خودمو مي رفتم. شروع كرد به بد بيراه گفتن. من خودمو كنترل كردم و چيزي نگفتم وقتي ديد من حرف نمي زنم فكر كرد ترسيدم و صداش رو بالا اورد و با شدت بيشتري كارشو ادامه داد . من بازم تحمل كردم از ماشين پياده شدم تا قضيه رو يه جوري تموم كنم و يه دفعه تو حرفاش يه چيزي به من گفتۀ ديگه نفهميدم چي شد فقط ديدم مشتم خوني شده و دماغ اونم داره خون مياد.بدش پشيمون شدم ولي فايده نداشت چون اون نپذيرفت و از من شكايت كرد و من ديه دادم.در صورتي كه به خدا من اصلا دعوايي نيستم ولي حرف اون آقا اينقدر زشت بود كه نتوستم خودمو كنترل كنم.
آرزو خانم اينم نوعي جوابه واسه سوال شما.

---

آقای پیروز من کاملا شما رو درک می کنم اما فکر میکنم اگر عصبانیت تا آخرین لحظه کنترل بشه نتایج بهتری دربر دارد.

مطمئنن اون شخص از جایی دیوانه شده و میخواد تلافی این دیوانگی رو سر شما در بیاره و به آرامش برسه ولی شما با بی توجهی به اون ، اونو با کوره سوزانش تنها میگذارید علاوه بر اینکه سرجاش میشونیند و هم اینکه آرامش خودتون را هم از بین نمیرید ...

البته میدونم برای یک مرد سخته که حرف زشتی رو بی جواب بگذاره اما من بازم خواهش میکنم اولا
سعی کنید به حرف اون گوش ندید
شیشه ماشین رو پایین نیارید
از ماشین پیاده نشید ...
اگر پیاده هستید از اونجا دور بشید ....
... خودتون رو به آرامش دعوت کنید
و این جمله رو با خودتون تکرار کنید حرفی که میزنه کاملا لایق خودشه ...

مطمئن باشید چند خیابان آنطرفتر شما همه چیز را فراموش میکنید..بدون هرخاطره بدی....

ضمنن کسی که جواب حرف تند مردم رو نمیده خیلی عاقله و دنبال دردسر نمیگرده .
و... اتفاقا ! شدیدا قوی بنیه است... چون قدرتش را در روح و جسمش متمرکز کرده ومثل یک هسته اتم توانایی انفجار شدیدتری را دارد ولی صبر میکند و گذشت !...

امیدوارم همیشه خوش و سلامت باشید وبا چنین شیاطینیهم برخورد نکنید :72: