تو برزخ گیر افتادم ، نمی دونم آخرش چی میشه؟؟؟
سلام ، اگه یکم طولانیه ببخشید .
من سعید هستم 25 ساله
نمی دونم از کجا شروع کنم.
حدود 6 ساله عاشق دختر خالم شدم و هفت سال اختلاف سنی داریم و تو این مدت هم چون سن ایشون پایین بود این موضوع رو تو خودم نگه داشتم ، حدود سه ماه پیش دیگه طاقت نیاوردم و به خواهرم گفتم موضوع رو ، ولی چون یه دختر خاله بزرگتر دارم ، خواهرم گفت فعلا هیچ کاری نمیشه کرد باید صبر کنی.
تازگی مادرم خبر دار شده و به خاله ام این موضوع رو گفته ، خاله ام هم ناراحت شده و گفته که چون دختر بزرگتر داره اصلا حرفش رو هم دیگه نزنیم
از روبرو شدن با خانواده خالم ترس دارم .
از طرفی هم هنوز دقیقا نمی دونم نظر دختر خاله ام در باره من چیه؟
شانس ما هم هیچ خواستگاری برای دختر بزرگشون پیدا نمیشه
دیگه دارم داغون میشم
به خاطر عقاید به هیچ عنوان حاضر به این مسئله نیستند
دیگه دارم دیوونه میشم
نمیدونم این جریان تا کی طول میکشه
حاضرم سالها منتظر بمونم ولی حد اقل نظر دخترخاله ام رو بدونم .
شما بگید چیکار باید بکنم ؟ صبرم تموم شده
RE: تو برزخ گیر افتادم ، نمی دونم آخرش چی میشه؟؟؟
سلام
دوست عزیز
بهتر است از نظر دختر خاله تون مطمئن بشید بعد بهش دل ببندید. چون اگر اون نخواد سال ها انتظار شمام چیزی رو عوض نمی کند.
از مادرتون بخواید با خاله تون صحبت کند و یک جواب قطعی بگیرد و عنوان کند که حاضرید صبر کنید و فقط می خواهید از بلاتکلیفی در بیاید.
توی یکی از آشناهامون همین جریان شما پیش اومد. پسر 6 سال به خاطرش صبر کرد و بعد 6 سال با هم نامزد شدند ولی چون دختره دلش با پسر نبود بعد 4 ماه نامزدی از هم جدا شدند...
اشکالی پیش نمیاد اگر دختر کوچکتر زودتر ازدواج کند...
به نظرم شما یا از فکرش بیاید بیرون یا سعی کنید خونواده خاله تون رو راضی کنید. به خصوص اینکه اون الان از این ماجرا خبر دارد. این صبر شما اون رو هم اذیت میکند.
RE: تو برزخ گیر افتادم ، نمی دونم آخرش چی میشه؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sade begham...
سلام
دوست عزیز
بهتر است از نظر دختر خاله تون مطمئن بشید بعد بهش دل ببندید. چون اگر اون نخواد سال ها انتظار شمام چیزی رو عوض نمی کند.
از مادرتون بخواید با خاله تون صحبت کند و یک جواب قطعی بگیرد و عنوان کند که حاضرید صبر کنید و فقط می خواهید از بلاتکلیفی در بیاید.
توی یکی از آشناهامون همین جریان شما پیش اومد. پسر 6 سال به خاطرش صبر کرد و بعد 6 سال با هم نامزد شدند ولی چون دختره دلش با پسر نبود بعد 4 ماه نامزدی از هم جدا شدند...
اشکالی پیش نمیاد اگر دختر کوچکتر زودتر ازدواج کند...
به نظرم شما یا از فکرش بیاید بیرون یا سعی کنید خونواده خاله تون رو راضی کنید. به خصوص اینکه اون الان از این ماجرا خبر دارد. این صبر شما اون رو هم اذیت میکند.
با نظر ساده بگم موافقم .
شما میتونید از مادرتون بخواهید که از خاله شما نظر دخترشو بپرسه . البته میشه از مادرتون بخواهید مستقیم از دختر خالتون نظرشو بپرسه ( نمیدونم این کار تا چه حد کار درستیه ) . بهتره دوستان دیگه هم در این مورد نظر بدن .
راستی فکر اینو هم بکنید که در ازدواج فامیلی ممکنه برای بچه مشکلاتی هم پیش بیاد.
موفق باشید .
RE: تو برزخ گیر افتادم ، نمی دونم آخرش چی میشه؟؟؟
sade begham... و digitalman ممنون که نظر دادید
ولی مشکل اینجاست که به هرکی که میگم میگه فعلا نمیشه باهاش صحبت کرد ، چون الان وقتش نیست
میترسم اگه پافشاری کنم از روی عصبانیت جواب بی منطق بدن
خواهر ومادرم هم اصرار میکنن که دخترخاله بزرگه رو بگیرم .
ولی اصلا برام قابل تصور نیست که بجز اون کس دیگه ای رو حتی تو ذهنم بیارم.
RE: تو برزخ گیر افتادم ، نمی دونم آخرش چی میشه؟؟؟
پس بهتره صبر کنی تا موقیت مناسبی پیدا کنی .