دختر مورد علاقم نمی تونه به کسی علاقه مند بشه، راهنماییم کنید چرا؟

سلام من با دختری آشنا شدم که شدیدا عاشقش هستم ولی اون یه بار قبلا عاشق شده و به عشقش نرسیده ،میگه هرچی سعی می کنم نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم ، اون می گه اوایل به خودش تلقین می کرده که می تونه منو دوست داشته باشه ولی الان می بینه که بی فایدست و زده شد. می خواستم از یه روانشناس کمکم کنه که بدونم چجوری می شه این مشکل رو حل کرد ، تازه اگه به هم نرسیم و من فراموشش کنم شدیدا در خودم احساس ضعف می کنم و تو احساساتم شک می کنم خواهش می کنم کمکم کنید، در ضمن با توجه به شرایطمون ما به هم نمی رسیم و من هم نمیتونم بهش فکر نکنم ، حتی چند بار به خود کشی و کار های احمقانه فکر کردم که فکر خانوادم مانع شده ، ممنون می شم اگه هر چی زود تر راهنماییم کنید.

میشه در مورد سن هاتون اطلاعاتی بدبد؟ و اینکه شما نوشتید با توجه به شرایطتون به هم نمیرسید...چرا؟

خودكشي؟!......
لطف مي كنيد به سئوالات ساراجون جواب بدهيد

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه بیشتر توضیح بدین؟

خوب اون 3 سال از من بزرگتره ولی به نظر اون و خیلیای دیگه من بزرگتر از سنم به نظر میام هم از نظر رفتار هم قیافه من 21 و اون 24 سالشه و این تا حالا بینمون فاصله ننداخته ،راستش تا حالا همیشه با بزرگتر از خودم تونستم برخورد داشته باشم چه پسر و چه دختر ، من دوست کوچکتر از خودم نداشتم و حتی هم سن هم نه!! و این سن یه دلیلیه که نمیتونیم به هم برسیم چون خانواده هامون شدیدا به این موضوع توجه دارن. در ضمن باید حداقل به یه استقلال مالی نسبی قبل ازدواج برسم. خانواده هامونم دورادور همدیگرو میشناسن ولی از رابطمون خبر ندارن و این اولین تجربه ی احساسیمه. تازه خاواده هامونم یکم با هم تفاوت دارن. از طرفی تو خانواده ی اون رسمه دختر زود ازدواج کنه ! همچنین از اولم قرارمون به یه دوستیه ساده بوده ، من بیشتر مشکلم اینه که از چشش افتادم و بهم علاقه نداره و میگه بعد از عشق اولم نتونستم به کسی دل ببندم . من تا حالا از گل کمتر بهش نگفتم و هر کاری به فکرم رسیده واسش کردم، یعنی در وسع خودم راستش هر پسری از برخوردام باهاش بشنوه میگه احمقم.ولی من اهمیت نمیده چون عاشقشم. از طرفی وقتی میبینم اینقدر به عشقش پابنده و پسرا اینطوری نیستن احساس گناه و کوچکی بهم دست میده، اصلا دوست ندارم عشقم به نظرم سطحی بیاد و راحت فراموشش کنم .همه میگن اعتقادت احمقانست ولی در غیر این صورت احساس ضعف میکنم . ممنون میشم راهنماییم کنید، از توجهتون به حرفامم نهایت تشکرو دارم.

راستی ببخشید دیر اومدم راستش فکر نمی کردم زود جواب بدید ، خیلی نا امیدم

احساس می کنم پسرا تو زمینه احساس ناقصن و این شدیدا عذابم میده و از پسر بودن خودم متنفرم که نمیتونم یه احساس ساده و پاک داشته باشم تا کسی که دوسش دارم دوسم داشته باشه

راستی من هم یه مشکل همین جوری داشتم یه دختری که دوست میداشتم از قبل نامزد داشت و نامزدش اون را تنها گذاشته بود و رفته و با من آشنا شداز نامزد سابقش واسم گفت چند وقتی با هم بودیم تا اینکه با هم عادت کردیم نامزدش برگشت و خانواده دختر و خانواده پسر مخ دختر را بجوری زدن و یه حرف هایی هم پشت سر من زدن که اون واقعا تغییر کرد و الان هم رفته با نامزدش . نامزدش قوم خیششان بوده
الان من هم دنبال نامزدش هستم که بکشمش و کارشو تمام کنم چون هیچ چیز واسم مهم نیسنت.
تو میتونی با محبت فراوان و نشان دادن این که همه مثل هم نیستن با خریدن گل هایی که دوست داره اون را جذب خودت کنی کاری نکن که کارهات مثل کسی که قبلا دوستش داشته باشه یه جور دیگه باش که با یه روز نشنیدن صدات او بهت زنگ بزنه تا وقت داری این کارها را انجام بده وگرنه مثل من میشی.