-
من و ترس هایم
وقتي مي ترسم ، مثل زني مي شوم كه سوسكي جلويش ظاهر شده. مثل گربه اي مي شوم كه سگ گنده اي به طرفش مي آيد. :301:
وقتي از جايي يا چيزي مي ترسم به طرفش حركت مي كنم و با خود مي گويم كه كسي آن جانيست و براي ثابت كردن حرفم به خودم، همه جا را مي گردم. وقتي اين كار را در رابطه با چيزيي يا جايي چند بار تكرار مي كنم ، در دفعه ي بعد ديگر ترس به سراغم نمي آيد.
بعض موقع ها از جلسه امتحان مي ترسم ، ولي وقتي نمره اي كه گرفتم مي بينم، ديگر ترسم مي ريزد. بعضي وقتها كه فيلم هاي ترسناك را مي بينم ، كمي مي ترسم ، اما با خودم مي گويم اين ها فقط فيلم هستند.
به نظر من ، وقتي مي ترسي بايد به طرف ترست حمله كني و بروي جلو. ترس مثل سايه است ، اگر سايه ات روي ديوار باشد و از آن بترسي ، هرچه از آن دورتر شوي ، سايه ات بزرگتر مي شود ولي هر چه به طرفش حركت كني كوچكتر مي شود. پس بيا شجاع باشيم و به طرف ترس هايمان حمله كنيم.:101:
-
RE: من و ترس هایم
سلام:72:
شنیدید....از هر چی بترسی به سرت میاد:302:
پس ترس رو باید ترسوند:73:.....این امر خیلی شهامت میخواد...
تمرین های اصولی و زیر بنایی شخصیت میخواد:227:
..از خصوصیات انسانهای موفق صحنه رو خالی نکردن حتی در بدترین شرایطه....:43:
:72: :72: