-
بی اعتمادی به مشاورم
سلام دوستان؛
اخرین تاپیک های من اگه ببنیید دوسال پیش قصد جدایی داشتم با مشاوره حضوری،
جناب مدیر اینجا برام اخرین پیامشون واقعا کمک کننده بود، که گفتن یا کج دار و مریض ادامه بده یا برو مشاور حضوری و درست و بدون هیجان رفتار کن، یا همسرت همراهت میشه یا نمیشه و جدا میشی.
من مشاوره رو پیوسته نه، اما ۹۰ درصد مواقع وقتی ک مشکلی پیش اومد انجام دادم.
امسال عید به قصد جدایی از خونه اومدم ببرون، ۲ ماه دور بودیم،
اما با التماس های همسرم ک گریه و کرد و قول داد بره مشاور. و اینکه خودم رفتار خیلی سردی داشتم باهاش تو اون یک سال و بابتش عذاب وجدان داشتم، برگشتم و یک فرصت دیگه به زنذگیم دادم. مشکل جدید زندگی ما باجناق بود، که همسرم به شدت بهش حسادت میکنه و با خونوادم دوباره دچار مشکل شده.
اما همسرم حتی یک جلسه مشاور نرفت و منم دیدم منم نخواستم اوقات تلخی کنم چیزی نکفتم. و رفتارش این مدت خوب بود و قول هاشو عمل میکرد.
تا اینکه دقیقا بعد ۶ ماه، با اینکه من فک میکنم واقعا رفتار نرمالی داشتم این مدت، ما به مشکل خوردیم.
شوهرم اصلا رابطه خوبی با خواهرم و شوهرش نداره و من هم پذیرفتم و به شرط اینکه بی احترامی نکنه هیچ خواسته ای از ایشون نداشتم و ندارم.
رابطه من با شوهرم خواهرم در کمال احترام اما خوب و گرم بوده، همیشه خونه پدر مادرم میان، در حضور پدر مادرم فیلم مبینیم و گفتگو میکنیم و میگیم و میخندیم، اما هربار با خواهرم میرن جایی من تا حالا نشده بدون شوهرم باهاشون جایی برم یا بخوام بیش از حد صمیمی بشم.( همسرمم معمولا نمیاد توی جمع ها و چون خوشش نمیاد من اصرار نمیکنم که اذیت نشه)
با اینکه منو همسرم دوست اجتماعی داریم و با اون ها بگو بخند داریم، به مساله حجاب و خیلی مسایل دیگ اصن حساسیتی نداشته همسرم در مقابل بقیه.
چند وقت پیش دید که من چند تا پست طنز برای ایشون تو اینتساگرام فرستادم، ازم پرسید چیزی براش میفرستی؟
صادقانه گوشیمو اوردم نشون دادم و گفتم اره و در همین حده، من ایشونو جای برادرم میدونم،، ( همسرم هم برای دوستان مشترکمون م خانومن شده چیزی بفرسته پ من واقعافک نمیکردم این کار مشکل ایجاد کنه)
شروع کرد توهین به من و شوهرخواهرم ک شما باهم رابطه دارین،
جوابشو ندادم و فقط ازش خواستم توهین نکنه،
نصف شب حاضر شد رفت در خونه بابام و این حرفارو به بابام گفنه که اینا باهم رابطه دارن و پیام میدن و ...
بعد یک ماه قهر بودیم توی خونه و عوض کردن جای خوابش،
من بهش گفتم من دیگ به ایشون پیام نمیدادم از اولش و قصد ناراحت کردنت نداشتم و لازم یه این کارا نبود ک بری در خونه پدرم، خودمون توی خونه حلش میکردیم
اما ایشون ول کن نبود و همه ش میگفت تو به من خیانت کردی و دیگ بدون من حق نداری بری خونه بایات چون شوهرخپاهرت هست و... خلاصه قضیه بزرگ و بزرگ تر شد تا در نهایت هردو خونواده فهمیدن، ایشون عصبانی شد ک من این زنو نمیخوام و طلاقش میدم
به شوهر خواهرم پیام داده که تو با زنم پیام بازی کردی و زندگیم از هم پاشوندی و ... وسایلشو جمع کرد از خونه رفت،
ابروی منو جلو همه برد
منو از همه جا بلاک کرد، اومد روی کاغذ حق و حقوقمو داد ک طلاقم بده
و سه روز بعد ازین جریانا شروع کرد دوباره گریه زاری و پیام دادن به من که زندکیمو دوس دارم، یکمی تند رفتم اما تقصیر خودتم بود، هرچی بوده فراموشکن بیا زندگیمو کنیم.
منم توجه نکردم و گفتم این اخرین فرصت به این زندگی بود ودفه پیش مشاوره رو حتی یکجلسه ادامه ندادی.
ازین مساله دوماه میگذره، من خونه پدرم هستم و هنوز تصممیم قطعی نگرفتم.
مشاورم نظر قطعیش جداییه، اما همسرم همه ش میگه عقلتو دادی دست اون زن ناقص العقل، داره زندگیمونو خراب میکنه. بعد دوماه میگه بیا بریم مشاور دیگه و درستش کنیم.
راستش روز اولی ک اومدم بیرون از خونه، شک نداشتم این زندگی رونمیخوام
نه ب خاطر این مساله
۱-به خاطر منطق و رویکرد حل مساله همسرم ک هیجوقت نمیتونیم یه مشکلو باهم حل کنیم، و نه به مشاور اعتقاد داره و نه به حرف کسی گوش میکنه
۲- هر جیزی ناراحتش میکنه شروع میکنه به فحش وتوهین به من و خونوادم و بعدشم بلاک و قهر و بی ابرو گری
فقط وقتی به طلاق میرسیم به خودش میاد ک بیا حلش کنیم و بریم مشاور.
راستش کنی شک به دلم افتاده، و ممنون میشم اگه نظری دارید برام بذارید
از طرفی میترسم دوباره برم کشاور و یه فرصت بدم، این چرخه تکرار شه، در صورتیکه میدونم قلبا هیچ اعتقادی به تغییر نداره و هربار برای اروم کردن من و ادامه دادن زندکی این کارو میکنه،
اگه برگردم دیگه حمایت خونوادمو ندارنثم ومیکن این بار چندمه ک تو این دو سال قصد طلاق داری و باز برمیگردی به زندگیت، پس دیگ زنذگی کن و حرف جدایی نزن.
از طرفی میگم نکنه بعدا پشیمون شم.
ا
-
با سلام
به نظر می رسه منظور مرا درست متوجه نشدید.
وقتی گفته ام مشاوره حضوری برای شما نیاز هست. لازمه اش این بوده است که هم شما و هم همسرتان طی یک دوره مشاوره ارزیابی کنید که تا چه اندازه می توانید این زندگی را بازسازی کنید. یعنی در این راستا چقدر مشاوره روی هر دو شما جهت بهتر زندگی کردن کمک می کند و شما چقدر می توانید این تغییرات را در خود به وجود آورید. اما ظاهرا شما تنها ادامه دادید که کافی نبوده است.
اکنون هم نسخه همان قبلی هست.
شما می توانید شرط ادامه به این زندگی را یک دوره مشاوره بگذارید که ممکن است این دوره چند ماه طول بکشد. طی این مدت هر دو شما متعهد به انجام تکالیف مشاور می شوید و همدیگر را دقیقا ارزیابی می کنید و در صورتی که زندگی برای شما قابل تحمل و ادامه باشد می توانید ادامه دهید. در غیر این صورت تصمیم باشماست که جدا بشوید یا نه، (یعنی تصمیم با مشاور نیست که جدایی را به شما تجویز کند)
-
سلام
ممنون از نظرتون
بله من متوجه شدم، شما گفتین باید باهم برین، اما همسر من راضی نشد، تمام این سال ها هیچ وقت نه به حرف بزرگتر، نه به حرف دوست یا همسالامون، و نه مشاور گوش نمیده و دیگه همه اطرافیان متوجه شدن که چقدر خودمحوره.
مگه اینکه زندگی ما به مرز طلاق برسه و اونوقت میگه باشه بیا من میام مشاور هرچی تو بگی،
( این قضیه رو وقتی که خونه رو ترک میکردم خودم میدونستم و به مشاورم گفتم. گفتم من میرم اما مطمعن باش به طلاق که نردیک میشیم میاد میگه حالا بیا یه مشاور بریم شاید درست شد؛)
دوباره میخش که محکم شد مشاورو ول میکنه و با اولین مشکل هرجور دلش میخواد رفتار میکنه
من میمونم و یه دنیا استیصال و اینکه نمیدونم به چی باید چنگ بزنم اوضاع رو اروم کنم.
با توجه به اینکه این سناریو چند بارا داره تکرار میشه،
من چیکار کنم؟
دوباره فرصت مشاوره بدم؟
این بار سومه تو این دو سال قصد جدایی داریم
میترسم برگردم سر خونه اول. خودم و خونوادم تو این قهرا و اشتی ها خسته شدیم، خودم واقعا اسیب روحی میخورم هربار
-
با سلام
در جلسات مشاوره، به کمک مشاور ضمانت های محکمی را بگیر و محضری کن.
تا وی انجام تکالیف خواسته شده را جدی دنبال کند و اگر دنبال نکرد، شما بتوانید به سادگی با اعمال فشار از طریق همان ضمانت های محضری اخذ شده ، مسائل را مدیریت کنید.
-
سلام و وقت بخیر
من و همسرم ۴ جلسه مشاوره زوجی رفتیم، ایشون گفتن من فقط روی مهارت های ارتباطی کار میکنم و مشکل شما ریشه در باورهای و الگوهای ذهنی تون داره و با رویکرد من قابل حل نیس.
بعد جلسه با من خصوصی صحبت کردن و کفتن احتمالا همسرت اختلال پارانویا داره اما من با توجه به اینکه تعداد جلسات کم بوده، نمیتونم قطعی نظر بدم.
ازمون خواست حتما حتما مشاوره زوج درمانگر ک رویکردش چیز دیگه ای باشه و بتونه عمیق تر مسایلو بررسی کنه بریم،
و گفتن حتما حضوری باشه،
گفتن همسرت ادم بدی نیست و با توجه به اینکه سعی داره رندگیشو حفظ کنه و داره همکاری میکنه، حتما یه مشاوره قهار و حرفه ای دیگه روامتحان کن بعد تصمیم بگیر
منون میشم اگه مشاور با زوج درمانگری در مشهد میشناسین که بتونیم حضوری مراحعه کنیم و شاید کمکی کنه بهم معرفی کنید
-
سلام و وقت بخیر
ببخشید من یه مشاوری معرفی کردن، ایشون میگن رویکرد من
"راه حل محور" هست و در کوتاه مدت جواب میده. من نشنیده بودم هنچین رویکردی، با توجه به مشکل ما فکر میکنید چاره ساز هست؟
-
با سلام و احترام
-در مورد انتخاب مشاور که در پست های قبل بیان فرمودید ، خدمتتون بگم در این جور موقع ها که فردی را نمیشناسیم ، میتونیم بریم از دانشکده و انجمن روانشناسی شهرمون مشورت بگیریم .
-یه چیز کلی بگم ، اینکه مراقب باشید در دام کمال گرایی قرار نگیرید ...
بعضی ها هستن که هر ماه یدونه مشاور عوض میکنن و میگن بهتر از اون هم هست و بعد میبینن سال ها گذشته و پیشرفتی نداشتن ... چون فقط خودشون را در دام و تله ذهن قرار میدن .
یادمه نزدیکای کنکور که میشد بچه ها میگفتن یه کتاب جدید و یه استاد جدید اومده ، هر کی بره پیشش و یا اون کتاب جدید را بخونه مثلا ریاضی را بالای 80 میزنه .... میخریدن و میرفتن و نتیجه نمیگرفتن و جالب اینکه باز دنبال یه چیز دیگه بودن .
در حالی که راه میانبری وجود نداره و باید تلاش کرد .... همون آدمیایی که تلاش میکردن مطلب را مفهومی میخوندن از همون کتاب های معمولی موفق تر بودن .
-در پست بالا اگه اشتباه نکنم فرمودید که یه مشاور جدید دیگری بهتون معرفی شده.
ذهن خودتون را درگیر نتیجه نکنید که آیا میشه یا نمیشه .
به مشاور اعتماد کنید و تمرکز را بذارید روی روند مشاوره و تلاش در این مسیر .
موفق باشید .
-
سلام
از خود مشاوری که گفته نزد مشاور خاصی باید برید بخواهید با توجه به نوع نیاز شما و همسرتون مشاوری معرفی کنه، مهم این است که شما کوتاه نیاید و بیخیال نشید