RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
سلام دوست عزیز
به نظر من هرچه سریعتر یه سرو سامونی به زندگیت بده و هرچه زودتر برو سر خونه و زندگی خودت تا همسرت بیشتر مواظب پول خرج کردنش باشه . چون اون پیشه خودش فکر میکنه که خوب همسر شاغله برای خودش درامد داره و الان هم در منزل پدرش داره زندگی میکنه ولی وقتی که بری سر خونه و زندگیت و اون مجبور بشه اجاره خونه بده ، خرج خونه بده اونوقت حساب کار میاددستش.زیادم حساسیت نشون نده درست میشه .
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
همای عزیز..
ممنون از راهنمائیت... اما حقیقتش من خوب هنوز کار دارم و عجله برای رفتن سر خونه خودم ندارم... اما دلم میخواست یک جوری خود خانواده اون این رو درک میکردن.. چرا خواهری که ازدواج کرده به جای اینکه از همسر خودش بابت سرو سامون دادن کارهای خونشون کمک بخواد می یاد سراغ همسر من.. یا حتی مادرش میگه مثلا برو فلان کار خونه خواهرتو انجام بده..
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
عزيزم تا نري سر خونه و زندگيت همين منوال ادامه داره. چون اون از جانب تو فعلاً نگران نيست. هر چه سريعتر مقدمات ازدواجتون رو فراهم كنيد.
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
سلام نجوا
به نظر من شما یک حساب دونفره باز کنید و از شوهرتون هم بخواهید که هر ماه یه مبلغی رو برای آیندتون پس انداز کنید.حالا که سر خونتون نرفتید و خرج زیادی هم ندارید میتونیید با این کار بیشتر درآمدشون رو پس انداز کنید.
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
نجوا خانم سلام. بالاخره تونستي كنار بياي؟ چه كار كردي؟
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
سلام
نجوا خانم بعنوان یک تجربه بهت می گویم، شوهر من هم همین طور است و بعد از اینکه ازدواج کردیم هم درست نشد. اتفاقا قبلش خانواده اش این موضوع را کتمان می کردند و الان علنا می گویند که باید خرجمان را بدهد.
بنظر من بهتر است قبل از اینکه به خانه تان بروید، راه حلی پیدا کنی. نظر شخصی من اینست که فعلا زیاد قناعت نکن (نگرفتن مراسم عروسی و ..)، چون همسرت عادت می کند که تو هیچ خرجی نداری و خانواده اش نیاز دارند. تو هم برایش خرج بتراش، وقتی ببیند از عهده اش بر نمی آید، خودش تعادل را برقرار می کند.
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
سلام harfedel عزیز و mohatو البته بقیه که راهنمائیم کردن..
راستش Mohat من خودم هم به این موضوع فکرکردم اما حقیقتا میبینم من الان همسر اون هستم و خرچ تراشیدن بیجا فقط از زندگی خودم کسر میکنه... اون برای من هم کم نمیگذاره حتی توی خرید جهیزیه هم به من کمک میکنه... من دلم نمیخواد مثل خانواده اون رفتار کنم و بیشتر اون رو در منگنه بگذارم.. احساس میکنم خودش هم درک میکنه که خانوادش دارن از اون سو استفاده میکنن اما دلش نمی یاد دل اونها رو بشکنه...به علاوه پدر اون خودش بازنشسته هست و کار آزاد هم داره/// از هر لحاظ خودش همسرش رو و مخارجش رو میتونه به نحو عالی تامین کنه . ..
اما.......
فرهنگ خانواده ما در این موضوع خیلی متفاوت هست برای همین کنار اومدن با این موضوع خیلی برام سخته... چند وقت پیش با خانواده اون و خواهر و شوهر خواهرش رفتیم سفر باور نمیکنین که وی اون سفر به خاطر اینکه شوهر خواهرش هنوز سر کار نرفته حتی پول بنزین ماشین اونها هم ما حساب میکردیم با اینکه اونها کلی پول نقد توی مراسمشون جمع کرده بودن/// خلاصه اینکه از این رفتارشون خیلی تو شک هستم... یک بار با همسرم سر موضوع خرید کادو برای خواهرش صحبت کردم و گفتم دلیلی نداره حالا که اون ازدواج کرده همچین انتظاری از تو ذاشته باشه.. اون باید از همسرش بخواد که براش همچین کادویی بخره نه از تو ... قبول کرد اما گفت این اولین جشنی هست که تو براش کادو میگیری پس بزار جیزی که خودش خواسته براش بگیرم... من اصلا اهل بحث کردن نیستم دلم میخواد خوذش ذرک کنه .
دلم نمیخواد مثل اونها باشم. لطفا راهنمائیم کنید..
نمیخوام احساس کنه من نسبت به خانوادش حساس شدم..
.
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
سام عزیزم من از این موارد زیاد دیدم من خودم زن ولخرجی نیستم و خدا رو شکر تو 3 سالی که ازدواج کردیم تونستیم با صرفه جویی و حساب کتاب خونه بخریم اما این رو باور کن هر روشی رو که از روز اول پیش بگیری محکوم هستس که تا ابد همون کار ها رو بکنی . تونباید به خودت فشار بیاری تا پولتون جمع بشه بعد از اون طرف همسرت پولهاشو در راه خونوادش خرج کنه . منظورم خدا نکرده راه اندازی یه دعوا نیست نه! اما اولاً با نگرفتن جشن و این مسائل فقط روی خونوادش و حتی خودش رو بالا میبری دو روز دیگه همش توقع دارن تو همه چیز نهایت صرفه جویی رو داشته باشی.اگه یه دست لباس اضافه بخری بهت چپ چپ نگاه میکنن و واسشون جا نمیفته چرا این کار رو کردی . پس از روز اول موضع خودت رو مشخص کن . با ارامش به شوهرت بگو تو این دوره زمونه به اونایی که یه کمک اساسی میکنن بازم هشتشون گرو نهشونه چه برسه به ما که باید رو پای خودمون باشیم و ازش بخواه که تکلیفشو ب خونوادش روشن کنه. مطمئن باش مشکل حل نشدنی نیست فقط یه خورده زمان میبره تا موضوع براشون جا بیافته . خودت هم به نظر من لااقل پیش اونا مدام ساز اینکه من اهل خرج کردن نیستم رو نزن . بگو من بجا خرج میکنم و از حرام شدن پولی که با این زحمت به دست میاریم بدم میاد.
RE: نمیدونم واقعا چه کار کنم
دینا ی عزیزم..ممنون از راهنمائیت..
حقیقتش من اصلا هنوز بیان نکردم که قصد گرفتن جشن ندارم و البته از نظر خانواده اون من دختری هستم که خیلی برای خودم خرج میکنم همیشه بهترینها و حتی گرونترینها رو بین اونها داشتم.. و خودشون این رو کاملا میدونن ولی خوب به هر حال من کارمندم و اکثر خرجها رو خودم برای خودم میکنم.. نگرفتن جشن هم برای خودم دلایلی داره که در درجه اول برای کم کردن هزینه هاست و در درجه دوم تفاوت فرهنگی که خانواده اون با خانواده من دارن...و یک سری مسائل تعریف شده برای ما توی خانواده اونها جایگاه نداره ... به عنوان مثال پوشش و حجاب .. خانواده من اهل حجاب نیستن اما اونها نتفاوتن...به هر حال با یک جمع بندی کلی به این نتیجه رسیدم همه مراحل عروسی رو انجام میدیم .. خریدها ..عکس و غیره و یک سفر اما جشن رو نمیگیرم و با یک شام مختصر توی یک رستوران تمام می کنم.. به نظر خودم در عین حال که خیلی خوب برگزار میشه تفاوت خانواده ها هم اونقدرها آشکار نمیشه.. و فشاها و استرس های عصبی هم کم میشه.. همسر من همیشه میگه تو خیلی خرج میکنی و البته در مقایسه با خانواده اون واقعا همینطور هست...
اما چیزی که من رو ناراحت میکنه همینه... اونها که اصلا اهل خرج کردن نیستن این انتظار رو از همسر من دارن... برای روز تولد همسرم مجبورش کردن که اونها رو به بهترین رستوران ببره و شام مفصلی بهشون بده... در صورتیکه میتونستن مراعات کنن و مادرش توی خونه براش تولد بگیره..همون کاری که برای تولد خواهر ش و خود مادرش انجام دادن...
با این تفاوت مه همسر من مشخص نکرده بود مادو چی میخواد .. باورتون نمیشه چه کادوهای افتضاحی بهش دادن...