بدبینی که نمیخوام نهادینه بشه

سلام
به یه گروه خاصی از افراد بدبین شدم...
ی رفتاری از ی گروه خاصی....بارها تکرار شد برام...
نمیتونم اون رفتار و اون اتفاق رو از این مدل شخصیت ها جدا کنم.

یه مثال فرضی.
این فقط ی مثال فرضی هست اصل این مدل ادمها رو تو فضای عمومی نمیتونم بگم.
متولدین ماه فلان دارای فلان شخصیت هستند

نه اینکه طی چند سال این تو ذهنم باشه...نبوده.
یعنی نه اینکه با اولین اتفاق تو ذهنم ی پیش فرض بسازم بعد اتفاق مشابه یکی پس از دیگری...نه این نبوده. لطفا دقت کنید اینو.
بلکه
.الان که به گذشته تا حال نگاه میکنم وجه مشترک همه این ادمها رو اون خصوصیت و شخصیت میبینم.
نمیخوام این باور در من نهادینه بشه...چون ته دلم میدونم درست نیست.
شاید اگه زمان بگذره و عصبانیتم بخوابه کم رنگ شه..
.ولی شاید هم اگه سری بعد به چنین گروه ادمهایی بر بخورم دوباره ی صدایی یاداور تمام این اتفاقات خواهد بود. که اهان پس اینها هم همونها هستند.

به نظرتون میشه کمکی بهم کرد؟؟

سلام

این سه تا سایت رو بخونید ببینید بهتون کمکی می کنه؟

خطاهای شناختی یا خطاهای ذهنی

۵ راه برای اینکه خطاهای ذهنی را کنار بگذاریم و بهتر تصمیم بگیریم

درمان خطاهای شناختی (افکار اتوماتیک)

سلام الهه زیبایی ها
ممکنه ما آدما دوست داشته باشیم تا بخوایم از روی ظاهر یا چنتا رفتار آدم ها رو قضاوت کنیم.اما چرا قضاوت کردن خوب نیست؟
چون فکر ما خطا هم داره
چون انسان ها خیلی پیچیده اند
حتی اگر از یک گروه خاص یک رفتار خاص به وفور سربزنه! و ما از اون رفتار خاص نفرت پیدا کنیم باید ببینیم چه چیزی در درون ما هست که نسبت به این مسأله دچار نفرت شدیم؟
آیا مسأله حل نشده ای داریم با کسی یا کسانی که داریم فرافکنی می کنیم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Eram

سلام الهه زیبایی ها
سلام ارم عزیز حالت چطوره کم پیدایی شما مامانا که بچه کوچولو دارین واقعا تو این اوضاع کرونا کارهاتون بیشتر شده ...نه؟؟ خداقوت
ممکنه ما آدما دوست داشته باشیم تا بخوایم از روی ظاهر یا چنتا رفتار آدم ها رو قضاوت کنیم.اما چرا قضاوت کردن خوب نیست؟


چون فکر ما خطا هم داره
چون انسان ها خیلی پیچیده اند
حتی اگر از یک گروه خاص یک رفتار خاص به وفور سربزنه! و ما از اون رفتار خاص نفرت پیدا کنیم باید ببینیم چه چیزی در درون ما هست که نسبت به این مسأله دچار نفرت شدیم؟


قبول دارم قضاوت خوب نیست و گاهی کاملا غلط از آب درمیاد ولی اجتناب ناپذیره تو زندگی بشر.... مگر اینکه از اون طرف براساسش تصمیم یا رفتاری بروز نکنه ...گوشه ذهنمون باشه ولی احتمال خطا رو بدیم ...چه رو قضاوت خوب چه بد...و گاهی همین گوشه ذهن موندن میشه جنگ داخلی:biggrin-new:
من ظلم و خودبرتربینی دیدم از این گروه که میگم....بعدا کنار هم گذاشتم توشون یه ویژگی مشترک بوده!! حالا بعدش با پیداکردن مثال نقض ،، کمی این طرف پیروز شده و اون طرف مخالف فعلا ساکته...ولی میدونم در برخورد بعدی ناخوداگاه یادم خواهد اومد و اینکه تا چه درجه ای بتونم نذارم رو تصمیمم و نوع نگاهم اثر بذاره یانه، رو نمیدونم...


آیا مسأله حل نشده ای داریم با کسی یا کسانی که داریم فرافکنی می کنیم؟

---

نمیدونم اینو...مثلا مثل چی؟؟
از کجا میتونم اینو بفهمم؟؟

ممنونم ازت عزیزم لطف کردی:43:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

سلام
به یه گروه خاصی از افراد بدبین شدم...
ی رفتاری از ی گروه خاصی....بارها تکرار شد برام...
نمیتونم اون رفتار و اون اتفاق رو از این مدل شخصیت ها جدا کنم.

یه مثال فرضی.
این فقط ی مثال فرضی هست اصل این مدل ادمها رو تو فضای عمومی نمیتونم بگم.
متولدین ماه فلان دارای فلان شخصیت هستند

نه اینکه طی چند سال این تو ذهنم باشه...نبوده.
یعنی نه اینکه با اولین اتفاق تو ذهنم ی پیش فرض بسازم بعد اتفاق مشابه یکی پس از دیگری...نه این نبوده. لطفا دقت کنید اینو.
بلکه
.الان که به گذشته تا حال نگاه میکنم وجه مشترک همه این ادمها رو اون خصوصیت و شخصیت میبینم.
نمیخوام این باور در من نهادینه بشه...چون ته دلم میدونم درست نیست.
شاید اگه زمان بگذره و عصبانیتم بخوابه کم رنگ شه..
.ولی شاید هم اگه سری بعد به چنین گروه ادمهایی بر بخورم دوباره ی صدایی یاداور تمام این اتفاقات خواهد بود. که اهان پس اینها هم همونها هستند.

به نظرتون میشه کمکی بهم کرد؟؟

---

با سلام
سوالتون مبهم هست. مثالتون هم هم
هرچقدر ابهام بیشتر باشد ، جوابها مبهم و متفرق تر و کم اثر تر خواهد شد.
شما نیاز هست با جزئیات و دقیق و با مثال عینی و واقعی مشکل را شرح دهید.
تا دوستان همان چیزی را جواب بدهند که شما همان چیز برایتان سوال هست.
با تشکر

سلام الهه عزیز امیدوارم حالت خوب باشه.
من فکر میکنم که تونستم تا حدی صحبتهایی که گفتی رو متوجه بشم. بنظرم ذهنت شرطی شده و بخاطر این هست که وقتی آدمایی میبینی که در ظاهر همون رفتار های آدمایی رو داشتن که قبلا دیدی ،توی ذهنت این آدما رو مثل هم میدونی ، اول اینکه خیلی از آدما اینطوری هستن . برات یه نمونه میارم .این مثالی که فعلا به ذهنم میرسه، یه بچه ای برای اولین بار میخوان ببرنش درمانگاه تا آمپول بزنه ،اون نمیدونه چی قراره براش پیش بیاد ،ولی بعدا که مثلا در خیابان و کوچه ای دیگه یه ساختمون شبیه اون درمانگاه میبینه میترسه و فکر میکنه دوباره قراره همون اتفاق آمپول زدن براش پیش بیاد .
یه نمونه دیگه مثل این میمونه که شما رفیقی داشتی که اسمش مریمه . بعدا این دوست شما بهت ضرر و بدی میرسونه و از اون موقع به بعد ممکنه هر کسی رو ببینی که اسمش مریمه فکر کنی اینم مثل همونه و کلا همه مریم ها مثل هم هستن .

یه جنبه دیگه که این فکر میتونه داشته باشه بخاطر وسواس فکری هم میتونه باشه ،چون من یه بار صحبت یه دکتر روانشناس رو شنیدم که میگفت آدم هایی که وسواس دارن خیلی مسائل مختلف رو بهم ربط میدن، حتی اگر شباهتی ام به همدیگه نداشته باشن .

حالا اگر برداشت من از موضوع تو درست بود و یا اشتباه بهمون بگو . ممنونم .

خب، یه تاپیک مبهم دیگه هم اینجا داری. :)

چی شده الهه؟ حس می کنم یه ترسی تو وجودته.

در مورد موضوع این تاپیک، من فکر نمی کنم پیش ذهن داشتن و قضاوت کردن بصورت کلی بد باشه. چند تا مثال بزنم:

مثلا من این پیش فرض رو دارم که بچه هائیکه رشته شون تربیت بدنیه، از پارچ آب می خورن. منظورم این نیست که همه شون اینکارو می کنن، اما تعداد قابل توجهی نمونه دیدم. حتی از یکی از بچه های اینجا هم که رشته ش تربیت بدنی بود، توی صندلی داغ سوال کردم که از پارچ آب می خوره؟ به نظرش کاملا بدیهی بود که می شه از پارچ آب خورد. :)

شاید علتش این باشه که این بچه ها، اونقدر با هم ورزش می کنن و از بطری های مشترک آب می خورن، حسشون نسبت به (دهان) کاملا متفاوت از من و خیلی های دیگه ست. و همینطور حوله براشون یه وسیله اشتراکیه.

خب، حالا من وقتی می رم خونه دوستم که دبیر تربیت بدنیه، و از یخچال برام آب یا شربت بیاره، نمی خورم. فرض رو بر این می ذارم که خودش و شوهرش از پارچش خوردن. بدون اینکه علت اصلی رو توضیح بدم، اگه تشنه باشم، ازش خواهش می کنم از شیر برام آب بیاره.

پیش ذهن دارم و براساس پیش ذهنم، احتیاط می کنم. چه مشکلی هست؟

یا حس روستایی ها نسبت به (خاک) با من متفاوته. من تعداد قابل ملاحظه ای دیدم که سبزیجات و میوه رو ضدعفونی نکردن. و حتی یکیشون می گفت، با خاکش بخور، می بینی که خوشمزه تره! دوستای شمالی زیادی هم داشتم که مثلا کاهو رو ضدعفونی نمی کردن.

منظور اصلا و اصلا این نیست که همشون ضدعفونی نمی کنن. اما خب من به اندازه ای دیدم که می تونم این پیش فرض رو داشته باشم، و وقتی در یک روستا مهمون کسی هستم، سبزی و سالاد نمی خورم.

یا من تعداد قابل توجهی از آدم ها رو دیدم که یک صفت رو بصورت عمومی به دیگران نسبت می دن، و بعد دیدم خودش همون صفت رو داشته. مثلا مدام از دزد بودن مردم گفته، بعدا دیدم خودش اصلا مقید نبوده که اموال کسی قاطی مالش نشه (این یک تحلیل روانشناسی هم پشتش داره).

مشکلی هست؟ بصورت کلی، نه. ما مجبوریم اطلاعاتمون رو دسته بندی کنیم تا بتونیم زندگیمون رو مدیریت کنیم.

مگر اینکه براساس پیش فرضمون، به حق کسی تجاوز کنیم. یا به کسی آسیب بزنیم. تو نگرانی که پیش ذهنت باعث بشه به اون قشر آسیب بزنی؟ کلا یه مقدار بیشتر موقعیت رو توضیح بده، چی باعث شده اینقدر نگران این موضوع باشی؟

نقل قول:

---

حالا اگر برداشت من از موضوع تو درست بود و یا اشتباه بهمون بگو . ممنونم

---

سلام سون جان خوبی دوست قدیمی:72:

من ممنونم ازت:72:بله

نقل قول:

---

ی رفتاری از ی گروه خاصی....بارها تکرار شد برام...
نمیتونم اون رفتار و اون اتفاق رو از این مدل شخصیت ها جدا کنم.
متولدین ماه فلان دارای فلان شخصیت هستن

---

نقل قول:

---

و نگرانی که پیش ذهنت باعث بشه به اون قشر آسیب بزنی؟

---

به اونا اسیب نزنم به خودم بزنم...

چون وارد ارتباط باهاشون نشم
اونا بگن ماست سفید من بگم نه سیاهه.
چون به دوستی انتخاب نکنمشون..
بگم با لباس مبدل با ادعای خوبی وارد میشن و بعد گرگ و دشمن از اب دربیان
.
سلطه پذیر چی کار میتونه بکنه/؟باید سطله جو رو دید فرارر کنه
حالا یا ظالم هست یا نه این بار نیست
خلاصه کلام بدبینی و تامام.

نقل قول:

---

قبول دارم قضاوت خوب نیست و گاهی کاملا غلط از آب درمیاد ولی اجتناب ناپذیره تو زندگی بشر.... مگر اینکه از اون طرف براساسش تصمیم یا رفتاری بروز نکنه ...گوشه ذهنمون باشه ولی احتمال خطا رو بدیم ...چه رو قضاوت خوب چه بد...و گاهی همین گوشه ذهن موندن میشه جنگ داخلی:biggrin-new:
من ظلم و خودبرتربینی دیدم از این گروه که میگم....بعدا کنار هم گذاشتم توشون یه ویژگی مشترک بوده!! حالا بعدش با پیداکردن مثال نقض ،، کمی این طرف پیروز شده و اون طرف مخالف فعلا ساکته...ولی میدونم در برخورد بعدی ناخوداگاه یادم خواهد اومد و اینکه تا چه درجه ای بتونم نذارم رو تصمیمم و نوع نگاهم اثر بذاره یانه، رو نمیدونم...

---

ی چیزی هم تازه متوجه شدم این بدبین شدن بهشون و برچسب زدن بهشون دلیلش اینه که

ته ته ذهنم داشتم باهاشون میجنگیدم ..کاری که تو واقعیت نتونستم بکنم ...

با بدنام کردنشون تو ذهنم داشتم انتقام میگرفتم..داشتم زهرم و میریختم....

از انفعالم از اینکه زورم بهشون نرسید و باهام بد کردن عصبانی بودم

ولی طبق معمول یکم بعد اروم شدم و یادم رفت....رفت تا دوباره چوب انفعالم و بخورم .....این چرخه ادامه داره!!

شاید این اون فرافکنی بود که خانم ارم گفت.

به نظرم هم بدبینی افراطی اشتباه هست و هم خوشبینی افراطی . سعی بشه که تعادل را نگه داریم .
خوب به نظرم سعی کنیم خودمون راه را درست بریم ... مراقب باشیم ، اعتماد به دیگران در حد تعادل باشه ، توکل داشته باشیم ، مشورت داشته باشیم و خیلی موارد دیگه . با این موارد از خطرات در حد زیادی در امانیم خوب.
بدبینی و سو ظن یه گناه هست که در قرآن و روایات آمده و ادامه دار شدن آن زندگی ما را خراب می کنه .
شنیدی که میگن هر چی برای خودتون می خواین برای دیگران هم بخواین . اگه یه فردی همچیین نگاه بدبینی به خودمون داشته باشه باشه ما چه حسی پیدا می کنیم ؟ بدبینی که از حدس و یه الگوی غلط بوده .
امکان داره خواستگاری داشته باشی و همه چیزش هم مورد تایید خودت بود ولی اون پسر بدبین باشه مثلا به ماه تولد شما ! اون موقع چه حسی به ما دست میده .
به نظر اتفاقاتی در گذشته داری - بهتره با مشاور صحبت کنی و این موارد حل بشه چون خدایی نکرده حل نشه در آینده مشکل می خوری . علاوه بر اینکه بدبینی خودش یه گناه بزرگ هست .