جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چی ای، هرچه هستی تویی
دوستان خوب همدردی، سلام
در این تاپیک نوشته هایی رو میگذاریم که در جریان زندگی به درد همه ی ما میخوره. این مطالب به کوشش دکتر مقدم رواندرمانگر تحلیلی هست. با من همراه باشین...:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چی ای، هرچه هستی تویی
دوستان خوب همدردی، سلام
در این تاپیک نوشته هایی رو میگذاریم که در جریان زندگی به درد همه ی ما میخوره. این مطالب به کوشش دکتر مقدم رواندرمانگر تحلیلی هست. با من همراه باشین...:72:
شرایط گذشته زندگی ما؛
دنیا را برایمان طوری معرفی میکند که تجربه کردهایم
اینگونه میشود که ما دنیا را طوری میبینیم که تجربه کردهایم.
یعنی همانطور که فکر میکنیم باید باشد نه آنطور که هست.
:72:
ما در دسترس یکدیگریم؛
اما عمق روابطمان به لایک کردن و کامنت گذاشتن افول کرده...
در استوری به هم تولد تبریک میگوییم.
مشکلاتمان باهم را در استوری به صورت کنایه مطرح میکنیم.
به جای باهم به کوه و رستوران و سفر رفتن
به جای تجربهی رابطه در جمع دوستان یکدیگر
فقط باهم چت می کنیم.
دیگر کنار هم نمینشینیم و رنج هایمان را تقسیم نمیکنیم.
با یک پیامک تسلیت می گوییم؛
و شانههایمان، ساعتی سنگ صبور چشمهای گریان دوستانمان نیست.
عصر دوری
عصر روابط متعدد سطحی به جای روابط عمیق معدود
عصر عشقهای موبایلی
عصر بوسههای دیجیتالی
ما فریب خوردیم
ما به بهانهی رابطهی بیشتر
از هم دور شدیم.
:72:
بسیاری از مراجعان، آگاهانه یا ناآگاهانه در بدو ورود، مشکل خود را اینطور مطرح میکنند که میخواهند بدانند که طرف مقابل، در مورد آنها چه فکر می کند یا او می خواهد چه کار کند تا آنها رفتار متقابل خودشان را بهتر در نظر بگیرند
این پیشبینی رفتار طرف مقابل، ناشی از یک ترس درونی از ناآگاهی از پویایی های درونی خود فرد است که فرد وقتی نمی تواند متوجه شود چه نیروها، ترس ها و یا نیازهایی درون او دارند او را به چه سمتی سوق می دهند، پس ترجیح می دهد بتواند افکار و رفتارهای طرف مقابل را پیش بینی کند.
:72:
همیشه بخشی از واقعیت وجود دارد که ما آنرا ندیده ایم.
یا اطلاعاتمان کافی نبوده، یا ناتوانی در مواجهه با ترس هایمان همیشه بخشی از واقعیت را از ما پنهان میکند.
ما همیشه تنها به "حقیقت" دست پیدا میکنیم، یعنی آنچیزی که از نظر ما باید باشد، نه واقعیت. ( یعنی چیزی که هست )
:72:
باید ببینیم خودمان کجاها برای مواجه نشدن با چه چیزی خواستهایم راه سادهتر را انتخاب کنیم؟
تا از مسیری برویم که با دردها و ترسهای کمتری در درونمان مواجه میشویم.
:72:
ولی...
ما همیشه گرفتار آن سری هستیم، که او رهایش کرده است.
یکی از دلایل اصلی بیرون نیامدن از یک رابطه ناکارآمد یا روبرو نشدن با سوگ یک رابطه از دست رفته این است که به آن بخش از رابطه که به ما مربوط میشود کمتر توجه میکنیم، چرا که در اینصورت باید با مسائل و مشکلات و مسولیتهای خودمان روبرو شویم.
اجتناب از مواجهه با مسائل خودمان و یا ناآگاهی از آنها باعث میشود، ما دائم تمرکزمان بر تصمیمها و رفتارهای طرف مقابل باقی بماند و نتوانیم تمام رابطه را ببینیم.
پس تصمیم گیری یا تجربه سوگ رابطه به تعویق میافتد.
:72:
آنگاه که از درون تهی باشیم
اضطراب گونه شروع به ساختن چیزی در بیرون از خودمان میکنیم.
وقتی گرمای معنا را درونمان نداریم
به تکاپو میافتیم تا با گرمای تأییدهای بیرونی زندگی را در جریان نگه داریم.
پس معتاد به موفقیت و پیشرفت میشویم...
تا زمانی که نتوانیم وزنی از نگاهی از جنس محبت و احساسی از صدایی از جنس مهر را درونمان نگه داریم، تا زمانی که درونمان امن نباشد و نتوانیم تصویری از یک دیگری را درونمان حفظ کنیم، این سیاهچاله درونی و ارواح سرگردان، دنیا و روابط ما را پر میکنند.
ما باید در قامت یک ماشین خستگیناپذیر، چیزهایی را تولید کنیم که نه پایدارند
نه هیچگاه درونی میشوند.
از درون تهی
از بیرون حسرت برانگیز
این است داستان کسانی که بیرونشان را میسازند و درونشان را چون دخمهای تاریک شش قفله رها میکنند.
:72:
از تنهایی، همیشه در نالهایم
و در حسرتیم که چرا دستهایمان در باد رها شدهاند
در حالی که وقتی از ما ناممان را میپرسند
نگاه ماتمان به دیگران میچرخد
آنگاه که باید از خویشتنمان در جام دیگری جرعهای بریزیم، آنقدر نیست که جامی را پر کند... چه برسد به جانی!
خویشتن های قرضی مان را هر روز تعویض میکنیم و روشنفکرانه این سوال را فریاد میکنیم که چرا تنهاییم
پیدا کردن کسی که بتوانیم عمری با او با عشق بمانیم، به اندازه پیدا کردن خودمان سخت است.
ما جستجوگران بادیه نشینی هستیم که سرزمین خودمان را نمیشناسیم و هر روز به دنبال فتح سرزمین های دیگریم.
:72:
آنچه شما را بیشتر از هر چیزی از خودتان دور میکند، تلاش برای بهتر شدن از طریق شبیه شدن به چیزی است که دیگران آنرا عالی تلقی میکنند.
:72: