-
اضطراب و وسواس شدید
با سلام امیدوارم همگی در سلامت باشید .بنده شدید مستاصل هستم و احتیاج به کمک دارم .من خارج از کشور دانشجو هستم و 36 ساله هستم دو سال هست مهاجرت کردم و الان هم مشغول درس هستم .خانوادگی زمینه اضطراب و وسواس داریم و به صورت دوره ای این وسواس به سراغ من میاد ولی داخل ایران که بودم خانواده اطرافم بودند و یک جوری بحران رو سر میکردم به کمک مادر و پدر و خانواده واین اختلال به صورت ارثی هست هم مادری هم پدری ارث دارم.سال 95 در چک آپ دوره ای سینه دکتر سونوگرافی گفتند داخل یک توده ای قدیمی که در سینه داشتم و قبلا خوشخیم معرفی شده بود رگ های خونی دیده شد و گفتند این داره بزرگ میشه یا نمونه بردار یا خارجش کن (البته همون سونوگرافی گفتند این یک حدس هست و دوباره سه ماه دیگه سونوگرافی را تکرار کنید) خلاصه این شد دلیل حمله اضطرابی من وسه ماه کشید و این چند وقت منزل مادرم میرفتم و حمایتشون داشتم. به چند دکتر معروف مراجعه کردم بعضی گفتند جراحی بعضی معاینه کردند و گفتند به نظر بدخیم نیست و برو بیوپسی .. من هم از محیط های درمانی به شدت وحشت دارم و فکر این که بخوام برم اتاق عمل و بیوپسی بدجور بهم فشار آورد خلاصه نرفتم برای عمل و بیوپسی و سه ماه بعد سونوگرافی را تکرار کردم که گفتند ثابت هست مشکلی نداره و من هم دیگه پیگیری نکردم و فقط سالی یک بار سونو گرافی رفتم و خودم چک کردم و گفتند ثابت بوده ... تا الان که دیگه مهاجرت کردم و متاسفانه مشکل الانم خیلی حاد هست و متاسفانه به تنهایی از یسش برنمیام و از شما عزیزان راهنمایی میخواستم. سال 96 به پدرم گفتند سیروز کبدی دارند چون شدید سیگار میکشیدن و دیابت هم داشتند و متاسفانه به دلیل کرونا چک آپ شون نرفتن و دوماه پیش متوجه شدیم سیروز به سرطان تبدیل و در عرض یک هفته ناگهانی فوت کردند من مهرماه ایران بودم و دیدمشون و خوب بودند و من اخر مهر برگشتم کشور خودم ولی آذرماه دوباره دوباره مجبور شدم برای خاکسپاری رفتم ایران و یک هفته ای برگشتم چون طاقت موندن در ایران نداشتم .از وقتی برگشتم کشوری که هستم قرنطینه شده و همه جا تعطیل هست و من هم در خانه هستم و متاسفانه حالت های اضطرابم برگشته بود و منتظر تلنگر بود تا سرباز کنه .تا دو هفته پیش داخل توییتر یکی از متخصصان جراحی که فالوشون میکنم مطلبی از خانم بیماری گذاشته بودند که دوسال پیش به این خانم جوان در چک آپ گفتند توده سینه داری که خوشخیم هست و برو .ایشون هم اومدن و پیگیری نکردند به حرف اون سونوگرافیست و الان بعد از دوسال اون توده متاستاز به استخوان داده و بد شده و ایشون زنده نمیمونند و دکتر این مطلب گذاشته بود که یعنی مریض ها حتما فالو کنند بیماریشون .اون مطلب شده خوراک ذهن من و حملات اضطرابی بدجور که واقعا در برابرش کم میارم در صورتی که اوایل مهر در ایران سونوگرافی سینه انجام دادم و ظاهرا گفتند توده ثابت هست و دوباره 6 ماه بعد چکش کن.و من طی این سال ها هر سال توده رو چک کردم ولی الان اصلا اضطرابم نمیزاره درست فکر کنم و متاسفانه اطرافیانم هم گرفتار مشکلات خودشون هستند و وقت ندارند به افکار وسواس گونه من گوش کنند.اون روزی که اخرین بار رفتم سونوگرافی در ایران سونوگرافیست خودم که خیلی دقیق هست نبود و من مجبور شدم برم مرکز پردیس نور تهران که خیلی معروف هست ولی به محض ورودم سونوگرافیستشون گفت برادرم اومده و من الان برمیگردم بعد کار من و سریع انجام دادند و من هم تاکید کردم که مسافر هستم و دقیق نگاه کن ظاهرا دو بار هم نگاه کردند و گفتند ثابت هست و مورد جدیدی نیست و سریع رفتند به برادرشون برسند و من الان وسواس گرفتم که نکنه این خانم درست نگاه نکرد و به قولی سر هم بندی کرد و من دچار مشکل بشوم.الان و سه هفته هست راجع به مشکلات توده سینه هر سایت ایرانی و خارجی و مقالاتشون خوندم شاید بالای 200 سایت و مقاله و با خوندن بعضی هاشون ارامش میگیرم و با بیشترشون اضطرابم بیشتر میشود.همش در حال معاینه خودم هستم و دارم پستی و بلندی و غده داخل سینه ام کشف میکنم مثلا دیشب دو نقطه سفت پیدا کرده بودم که تا صبح از فکر و خیال خوابم نبرد و همش بدنم سرد میشه و لرز میگیرم و فکر و خیال میکنم و به زور یک نصفه اکسازپام خوابم برده با کلی پریدن از خواب و فکر و خیال. انقدر محوطه سینه رو با دست معاینه کردم و فشار دادم که درد میکنه و اذیتم میکنه.همش به خودم میگم از قضیه کشف این توده 6 سال و از اون قضیه بعدش نزدیک 4 سال گذشته و خدایی نکرده اگر قرار بود اتفاقی بیفته تا حالا افتاده بود.این کشوری که هستم بیمه درمانی دانشجویی خوبی ندارم و هم به علت نداشتن بیمه و بالا بودن هزینه ها و هم کرونا امکان استفاده از مشاور و یا دکتر روانپزشک ندارم و واقعا خیلی کار برای انجام دارم ولی احساس میکنم فریز شدم و همه روزم به فکر و خیال و سرچ کردن میگذره . من برای مهاجرتم خیلی زحمت کشیدم و راه سختی اومدم الان فکر میکنم این همه راه اومدم هزار تا کار دارم برای انجام دادن تا بتونم اقامتمو بگیرم ولی الان در این قرنطینه و سرما کارم شده خوراک ذهنی برای خودم درست کردن و سرچ کردن مقالات مرتبط به توده سینه و اضطراب گرفتن که متاسفانه از عصر به بعد بدتر هم میشه .ضمنا من 10 سال ازدواج کردم بچه ندارم و در زندگی زناشوییمم مشکلاتی داشتم و دارم که الان در مرتبه دوم هستند . از دکتر زنان اینجا وقت گرفتم تا بعد از عید وضعیت سینه مو چک کنم و سونوگرافی انجام بدم ولی الان در حال حاضر واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم از این حالت دربیام و بتونم به زندگی که کلی براش دوندگی کردم سرو سامان بدم . مادرم روز خاکسپاری پدرم بهم گفت کاش پدرت بیمارستان بود میمودی و من گفتم از محیط بیمارستان وحشت دارم و مادرم جوابم و داد که خب خودت احتیاج داشته باشی بری میخواهی چیکار کنی که متاسفانه این حرفش بدجور توی گوشم مونده و بهم استرس میده .ببخشید کمی زیاد شد ولی لازم بود توضیح بدم و از عزیزان راهنمایی بخوام میترسم کارم به جاهای باریک و درمان های سخت و خدایی نکرده شیمی درمانی اینا بکشه یا مثل پدرم بشوم و همش ذهنم پر شده از فکر و خیال بیماری های بد .لطفا راهنماییم کنید
-
سلام دوست عزیز از سختی هایی که کشیدی خیلی متاثر شدم. خدا پدرتون بیامرزن و به شما صبر و اجر بدن
من تو ایران دیدم روانپزشکایی به شکل تصویری ویزیت میکنند و دارو تجویز میکنند ایا تابه حال امتحان کردین؟
در کنار اینکار با یک روانشناس بالینی متخصص که بااون روانپزشک همکارن میتونین روند درمان پیش ببرید
اینجا فکنم معرفی کسی خلاف قوانین باشه و البته منم از کیفیت کار این روانپزشک اطلاعی ندارم فقط دیدم ایشون خیلی از مراجعانشون ایرانی های خارج کشورند و همرو تصویری ویزیت میکنند
پیگیر شرایطتون باشید ان شاالله که حالتون بهتر میشه:72:
-
سلام بشما
لطفا به سؤالاتم پاسخ بدید؛
۱. تابحال برای خود مسئله ی وسواس و اضطرابی که تجربه کردین به متخصص مراجعه کردین؟
۲. دارویی در این زمینه مصرف میکنین یا قبلا مصرف کردین؟
:72:
-
سلام هر دو سوالتون خیر البته چندبار مشاور سر موضوعات مختلف و دوره هی مختلف رفتم ولی همون یک یا دو جلسه به علت هزینه هاشون و بیفایده بودن.واقعاالان ساعت ٨.٥ صبح هست و من سه هفته هست یک شب راحت نخوابیدم دیشب هم تا صبح از فکر و خیال مریضی و سرطان و شیمی درمانی نخوابیدم و همش گوشی ام دستم هست و سرچ میکنم راجع به بیماری های سینه و کیس های بدخیم میبینم و میلرزم و میترسم
- - - Updated - - -
به خدا حسرت یک شب خواب مونده به دلم
-
خانوم عزیز ترسی نداره یک چکاپ سادست اگر حاد باشه بهتون گفته میشه
بعدشم از من میشنید من تجاربی متاسفانه فامیلامون داشتن در این زمینه حتمی تخلیه کنید این تومورها دو نوع هستند یکیشون دیگه بزرگتر نمیشه و در گیر نمیکنه بقیه جاها رو یکیشون در گیر میکنه بودن افرادی که بهشون گفتن نوع یک هستید ولی متاسفانه شاخه در آورده تومرشون و منجرب به فوت شده در صورتی که اگر تخلیه کامل میشد آین اتفاق نمیافتاد یا احتمالش خیلی کمتر میشد
یک متخصص خوب در زمینه سرطان و زنان مراجعه کنید و اتفاقا همین ترستون و این حرفی که من گفتم و نظر خودتون بگید دیگه هر چی صلاح دونستند
-
سلام مهاجران ، خوبین ؟
من یکی از بستگانم بعد زایمان دچار افسردگی شدید شده بود توهم میزد میگفت مرده ها رو می بینم اضطراب شدید داشت چندین جلسه پیش روانپزشک رفت شاید بعد چند سال مصرف دارو الآن حالش کاملا خوب خوب شد اجازه نداشت دوباره بچه دار بشه اما حالا حالش کاملا خوب شده داروهاش رو قطع کرد و خدا بهش یه بچه ناز دیگه هم داد
میخوام بگم برای درمان اضطراب تون باید صبر و هزینه کنید من خودم به دارو درمانی زیاد تمایلی ندارم اما برخی بیماری ها که واقعا داره آدمو از پا در میاره حتما باید دارو مصرف بشه تا کنترل بشه
ان شاءالله که سلامت باشید
-
ممنون از نظرتون این چند سال با سونوگرافی چک کردم میگن بزرگتر نشده دیروز هم همین کشوری که هستم رفتم پیش متخصص زنان که ایرانی بود ولیمتاسفانه اصلا مثل ایران نیست که سونوگرافی رو بهتون ریپرتش بدن و مدارک میمونه پیش خود دکتر و دکترشم جوری هست که برای صحبت ساده کردن هم پول میگیره حتی پول تب سنجی بابت کرونا دم در مطبش هم زده داخل حساب یکم با سونوگرافی دید و بعدش گفت ما اینجا اینجور توده رو میدیم نمونه برداری و من گفتم بیمه م تقبل نمیکنه رو ترش کرد و رفت و جوابمو نداد فقط با اخم گفت پس سه ماه دیگه بیا دوباره چک کنم و رفت .ترجیحم اینه یه باره عمل بشه ولی مساله اینه الان بدجور وسواس فکری گرفتم بابتش و زندگیم مختل شده و همش پیش خودم میگم نکنه دارم اشتباه میکنم و باید زودتر از اینا این توده خارج میشده ولی من واقعا ترس از اتاق عمل نزاشته تا حالا عمل کنم. برای عمل باید بیام ایران که دیگه میشه برای بعد از عید و یا تابستون تا اون موقع حتما پیش دکتر دیگه ای چکش میکنم ولی الان مسبله بزرگتر حالت بد روحیمه
- - - Updated - - -
به خدا دیگه من توهم ندارم مرده ببینم فقط وسواس فکری و اضطراب بیش از حد دارم که از غروب به بعد بدتر میشه و شب ها هم نمیتونم بخوابم
-
بزرگوار منظورم این بود که حالشون خیلی بد بود و با داروخوب شدند
شاید بد عنوان کردم
ان شاءالله به آرامش برسید
-
ممنون از نظرتون ولی من دیگه به خدا توهم ندارم مرده ببینم وسوای فکری و اضطراب دارم و از غروب به بعد بدتر میشم و شب نمیتونم بخوابم متاسفانه الانم کشور کامل قرنطینه هست و هوا هم سردو برفی نمیشه بیرون رفت حتی یعنی حتی امتحانی شب رفتم پیاده روی بلکه سرما و خستگی باعث بشه بخوابم بازم نشد سر شب میخابم ساعت سه و چهار بلند میشم میشنم به فکر و خیال
- - - Updated - - -
ممنون از نظرتون فعلا اینجا روانپزشک دسترسی ندارم بیشتر دنبال اینم خودم یکم کنترلش کنم
-
سلام و روزتون بخیر
این مسئله وسواس شما یک مسئله ایست که مربوط میشه به روان شما، ولی این گونه وسواس ها، می تونند با داشتن نگاه درست و هدفمند نسبت به زندگی و شناخت صحیح "انسان" کاهش پیدا بکنه.
مثلا:
فردی که تصورش این هست همه ما در زندگی بنا به حکمتی آفریده شده ایم و قراره در این دنیا مدتی رو بگذرونیم و سپس به دیار ابدی بریم، تصمیم میگیره زندگی اش رو بر این مبنا بچینه، هیچ وقت وابسته این زندگی نمی شه و سعی میکنه در طول مدتی که خودش هم نمی دونه چقدره، زندگی خوبی داشته باشه، حالا اینکه در زندگی دنیا اش به دنبال چه میره و چه کار های انجام می ده مربوط به هدفش میشه،
حالا در نظر بگیرید، به این آدم بگند شما مبتلا به سرطان بدی شدی، به نظرتون چه واکنشی نشون می ده؟
مشخصه این آدم به زندگی اش رو ادامه می ده، زندگی قبل و بعد از سرطانش فرق نمی کنه. همیشه با امید هست و درجهت هدف اصلی اش قدم بر میداره.
-----------------
حالا شما هم اگر به چنین نگرش هایی در زندگی دست پیدا کنید، قطعا با چنین چالش هایی راحت تر برخورد می کنید،
احتمالا شنیدین که فردی رو در فریزری زندانی میکنند و موتور فریزر رو خاموش میکنند، صبح که بر میگردند، اون فرد از هوش رفته بوده، دلیلش هم سرما و یخ زدگی نبوده، بلکه ترس از سرما بوده،
----------------
یک روز با خودتون قرار بگذارید بدترین اتفاق ممکن راجع به غده افتاد، باهاش دوستی کنید، مثلا:
بهش بگیرد سلام رفیق قدیمی، که مدتی همراه منی، نمی دونم چرا خدا تو رو به من هدیه داده، ولی فعلا قراره با هم باشیم، متاسفانه تا سونوگرافی بعدی نمی تونم جویای حالت باشم و تو رو به خدا میسپارم. اگر کاری داشتی خبرم کن.
-------------------
نکته بعدی اینکه خودتون رو می تونید تو شرایط سخت قرار بدین، مثلا:
تصمیم بگیرید به موسسه هایی که افراد مبتلا به سرطان اونجا هستن برید و باهاشون صحبت کنید، داستان اونهایی که خوب شدند رو بشنوید، نم نم با این شرایط دوست خواهید شد.
ان شاالله که موضوع شما هم چیزی نیست، احیانا اگر تشخیص دکتر ها این بود که باید برداشته بشه، مثل خیلی از بانوان دیگر این عمل کوچیک موچیک رو شما هم انجام میدین، هر چه خدا بخواد همون میشه.
یا حق