آیا مغزم مشکلی پیدا کرده؟
سلام.
ببخشید من دوباره تاپیک زدم. زیاد مزاحمتون نمیشم. راهنمایی لازم نیست. فقط خیلی ممنون میشم اگر ممکنه کسانی که رشتشون روانشناسی یا روانپزشکی بوده به دید تشخیصی نظر بدن. در حد پاسخ به سوال آخر تاپیکم کافی است.
اصلا جدیداها یه اتفاق عجیب غریبی توی مغزم داره میفته. جدی جدی دارم نگران میشم.
من کلا عادت دارم موقع کارای خونه و... برای خودم آواز میخونم. ولی معمولا تا یه مدت یه آهنگی که بشنوم و خوشم بیاد میفته سر زبونم و هی اونو میخونم.
ولی جدیدا یهو به خودم میام میبینم آهنگ های که بیش از ۱۵ سال پیش شنیده ام و اصلا هم اخیرا گوششون نکرده ام رو دارم میخونم. کاملا ناآگاهانه.
دوباره باز یهو تصویر آدمهایی یهو میاد تو ذهنم (با جزییات مکان و فضایی که توش هست) که اصلا نمیشناسمشون. ولی در یک لحظه نمیاد پ بره. بلکه اونقدر طولانی اون تصویر رو میبینم که انگار مثل یه ناظر بیرونی فرصت نسبتا طولانی برای دقت به جزییات تصویر دارم. ... یکی دو بار شده برای بقیه گفتم یه آقای فلان شکلی توی ذهنمه توی یه خونه فلان شکلی... و مامان و بابا گفتن چه خوب یادته تو اون موقع سه چهار ماهت بوده و اون اقاهه مثلا فلانی بوده. ولی بعضیاش رو هم که گفتم گفتن همچین کسی یادشون نمیاد.
یعنی خیلی ناخودآگاه یه سری خاطرات خیلی دور یا نسبتا دور میاد تو ذهنم با یه حس تجربه عمیق . یعنی دریافتهای حسیش هم میاد همراهش انگار.
چند روز هم هست مرتب یه تاپیک میاد تو ذهنم.
من یکم دارم میترسم که نکنه دارم دچار اختلالی چیزی میشم!
آیا چنین تاپیکی وجود داشته؟ یا یه چیز الکی تو ذهنمه؟
یه تاپیک بود فکر کنم در ابان یا آذر سال ۹۴. یه آقا پسر بود که یه سری کارهای غیراخلاقی انجام داده بود و حالا پشیمون بود ولی افرادی بودن که ازش مدرک از کارهاش داشتن و تهدیدش کرده بودن که یا میای دوباره توی همین کار یا مدارکی که ازت داریم رو رو میکنیم. و ایشون متوسل شده بود به امام حسین... و به طرز معجزه آسایی تمام همین افراد در شبی که اگر ایشون نمیرفت سر قرار، تهدیدشون رو اجرایی میکردن، در یک سانحه رانندگی از بین رفتن.
اصلا نمیدونم چرا این مرتب میاد تو ذهنم و هر بار مو به تنم سیخ میشه و چشمام سیاهی میره و سرم گیج میره و بعدش هم میزنم زیر گریه و نمیتونم کنترل کنم خودمو.
همچین تاپیکی وجود داشته؟
این حالتهام داره نگرانم میکنه.
راستش چند ماه هم هست که سرگیجه دارم. حتی چند بار به شدتی شد که قادر به حفظ تعادل نبودم. ولی مدام یه سرگیجه خفیف ولی محسوسی رو دارم.
همینطور توی این چند ماه کابوس هم زیاد پیش میاد ببینم. و توی اکثرش حیوانات وحشی بهم حمله میکنند. راستش شده تا یکی دو ساعت بعد ازبیدار شدن و مشغول کارهای روزانه شدن هم، همچنان درد و سوزش مثلا نیش یا گازی که اون حیوان گرفته بود رو واقعا حس میکنم.
یه بار هم خواب بودم و یهو حس کردم یکی از پشت بغلم کرد. از خواب پریدم پشت سرمو نگاه کردم دیوار بود. روبرو رو نگاه کردم هم اتاقیم داشن درس میخوند. ولی هنوز بدنم حسش میکرد و خیلی اروم اروم اون گرما و فشار روی بازوهام از بین رفت.
ممنون میشم اگر این حالتها علایم مشکل خاصی ممکنه باشه، بهم بگید که اقدام جدی کنم. و اگر هم نیست بگید که نگران و حساس نشم نسبت بهشون.
ممنون.
.
.
.
راستی سالهاا پیش هم، توی سنین نوجوانی یه چنین تحربه های عجیب غریبی داشتم. در حد خواب دیدن. ولی یه بار اونی که توی خواب میدیدم رو یه جور عجیب و غریبی توی واقعیت توی راه مدرسه هم دیدم. ولی بعدش دیگه نه اون خوابها رو دیدم نه توی واقعیت چنان تجربه ای تکرار شد.