نوشته اصلی توسط
سحر بهاری
سلام
ابتدا در مورد ترس از دست دادن والدین مینویسم.
ترس منطقی و غیر منطقی
* ترس منطقی زمانی هست که مثلا یه روز ابری برای تفریح به طبیعت رفتین، اما نگران طغیان روخانه هستین پس به اون مناطق نزدیک نمیشین. در اینصورت احتیاط کردین و از نظر اکثر افراد بهترین تصمیم رو گرفتین.
* اما ترس غیر منطقی زمانی هست مثلا شما حیاطی در منزل دارین ولی شبا واردش نمیشین! چون میترسین و تنها دلیلتون برای ترس تاریکی هست.( در حالی که میدونین توی حیاط کسی نیست ) و این کم کم باعث واکنش دیگران میشه.
ترس های غیر منطقی بدلیل ناآگاهی، کم آگاهی، یادگیری غلط و نیافتن پاسخ درست در مورد برخی از ناشناخته ها مثل ( مرگ ) بوجود میان. هر چقدر سعی در شناخت برخی مسائل داشته باشیم نگرانی ها و ترس های ما فروکش میکنن و این دغدغه ها از بین میرن.
مثلا وقتی شما شناخت خودتون رو از مسائل دینی و مرگ بالا ببرین این ترس به شکل دیگری تغییر پیدا خواهد کرد .
یعنی اینکه دیگر بجای ترس از مرگ بدلیل رشد معنوی، افکار شما متحول میشن و این بار ترس شما از این هست که نکند اون آدمی نباشم که خدا از من انتظار داره... نکند مورد تایید و خشنودی خدای خود نباشم، نکند بلغزم و ... اینجا دیگه ترس تبدیل به لذت میشه چون مدام سعی میکنین عمل و افکار پسندیده داشته باشین و رشد میکنین.
راههای غلبه بر این نوع ترس چند مورد هست؛
* پاسخ مثبت و در عین حال مخالف به ترس ها ( مثلا فردی نگران از دست دادن والدین هست ، باید بخودش بگه خب عمر دست خداست و والدینم الان زندن، پس از خدا عمر با برکت و طولانی براشون میخوام. خداوند شنونده دعای من هست )
* بی توجهی و بی اعتنایی به نداهای درون که باعث میشن مکرر به اون موضوع فکر کنین و ترس های شما تشدید بشن.
* اصلاح نگرش با بالا بردن سطح آگاهی درباره ی مسائلی که از اون ها میترسیم و دادن پاسخ های منطقی به سؤالاتمون. ( اینجا اعتقاد به معنا بسیار مهم هست، یعنی آفرینش و سپس زندگی و مرگ هر کدام عللی دارن و انسان بیهوده و بی هدف بر صحنه ی زندگی نمیاد )
* تقویت تمرکز روی مسائلی که در کنترل شما هستند، مثل عشق ورزیدن، کمک کردن به اونهایی که دوستشون دارین، گذران وقت باهاشون و...
* قرار گرفتن در زمان حال! ببینین در حال حاظر چکاری میتونین برای عزیزانتون انجام بدین و چه روزهای خوبی رو میتونین رقم بزنین.
* مثبت اندیشی... یعنی این مورد رو در درونتون تقویت کنین. ( رجوع به مقالات سایت )
* رضایت به مقدرات الهی... زندگی و اتفاقات اون رو بپذیرین و ارتباط معنوی رو با خداوند تقویت کنین. لازمش هم گوش دادن به سخنرانی ها و خواندن کتب دینی و مهم تر قرآن کریم هست.
* چند هدف رو در زندگی داشته باشین ، تا در صورت وقوع برخی اتفاقات شما همچنان بتونین دلایل متعددی برای حضور در اجتماع و تمرکز بر مسائل دیگر داشته باشین.
* افراد مود اطمینان و آگاه رو شناسایی کنین و گاهی با اونها صحبت کنین.
* فعالیت های خیر خواهانه داشته باشین و این خودش باعث فروکش اضطراب و ترس هست.
اما لازم هست ترس های خوتون رو روی یک برگه بنویسین و اونها رو ریز کنین تا به سرنخ اصلی برسین.
اگر او یا اونها رو از دست بدهم چی میشه؟ تنها میشم
وقتی تنها شدم قراره چه اتفاقی بیافته؟ احساس اندوه شدید و بی تکیه گاهی و ترس میکنم.
اگر بی تکیه گاه و غمگین و ترسان بشم چه اتفاقی میافته؟ حس میکنم از پس کارا بر نمیام و بی حوصله و بی انگیزه میشم، تنهایی بهم فشار میاره.
چرا از پس کارا بر نمیام؟ یعنی هیچی برای خوشحالی و تحریک انگیزم و عدم احساس تنهایی وجود نداره؟
نمیدونم چون من به اندازه ی کافی مستقل نیستم و عزت نفس پایینی دارم و یاد نگرفتم تنها هم میشه زندگی کرد و لذت برد. چون هدف های متعددی ندارم. چون ذهنم رو محدود به چند عامل برای خوشحالی کردم، چون ترس هام رو نابود نکردم.
و به این ترتیب.
دومین قدم برای شما این هست که پرونده رو ببندین. یعنی اینکه کسانی رو که به واسطه مرگ یا جدایی از دست دادین رو روی یک برگه بنویسین. اگر دوستانتون بودن سعی کنین پیداشون کنین و احوالشون رو بپرسین، اگر فوت شدن برای اونا فاتحه بخونین و در فرصتی سر مزارشون برید و باهاشون درد و دل کنین. اگر از همسرتون جدا شدین روی همون برگه تمام احساساتتون رو در موردش بنویسین که هیچ وقت نتونستین بیان کنین. تمامی ناراحتی ها، دلخوری ها، خداحافظی های ناتمام و ... و سپس برگه رو پاره کنین و دور بریزین. این مار سبب تخلیه شما خواهد شد.
اما یک مطلب مهم در موردتون!
وابستگی به والدین باید کنترل شده باشه تا جایی که شما بتونین بدون حضور اونها به زندگی عادی خودتون ادامه بدین. این عدم حضور تنها فقدان نیست بلکه ممکن هست جور شدن شرایط ادامه تحصیل در خارج کشور، ازدواج راه دور، انتقالی بدلیل شرایط شغلی و ... باشه.
پس باید عزت نفس و استقلال رو در خودتون تقویت کنین. عزت نفس بالا و انعطاف پذیری یک عامل محافظت کننده در برابر مشکلات هست. ( مثل مرگ و یا ترس از دست دادن )
توصیه میکنم؛
الف) خودتون رو دوست داشته باشین و برای یادگیری مهارتهای زندگی اقدام کنین. یعنی ( تصمیم گیری و حل مسئله، خودآگاهی، مدیریت احساسات، مهارت مدیریت روابط و ... )
ب) جهت وابستگی هاتون خدا باشه و به اون توکل کنین و در مسیر رضایت و خشنودیش قدم بردارین.
ج) در موقعیت هایی حضور پیدا کنین که در اون شکوفایی استعدادها و توانمندیهاتون امکانپذیر باشن.
د) اشتباهاتتون رو بپذیرین، خودتون رو سرزنش نکنین و برای رضایت دیگران تلاش نکنین اما تمام سعیتون رو داشته باشین که کاری رو بتنهایی درست انجام بدین.
و) از افراد موفق الگو برداری کنین و با اونها در تماس باشین. در نقطه ی مقابل با شناسایی الگوهای مخرب در خانواده یا دوستان از اونها دوری کنین.
ه ) از خودتون و دنیای پیرامون انتظارات معقول داشته باشین.
مورد جدیدی رو وقت کنم و به ذهنم برسه براتون قرار میدم.
:72: