به نظرتون ادامه آشنایی با این شخص کار درستیه؟

سلام.
حدود دو ماه هست که موردی پیش اومده.
در کل همه چیزش خوبه‌. اما چند تا رفتارهای ریزی داشته که تکرار شده و برام آزاردهنده است.


که نمی‌دونم مشکل از منه یا ایشون.

اعتماد به نفسش یکم زیاده . یعنی یک سری دیدگاههای خاص برای خودش داره که بسیار معتقده دیدگاه درستیه. مثلاً اینکه خیلی رک حرف میزنه! و زیاد مراعات نمیکنه.

یکی دیگه هم اینکه یکجورایی توی رفتارش و حرفهاش بوی ابراز بی نیازی مغرورانه ای حس میکنم!

برای مورد اول مثلا یکم اوایل شوخ طبعی زیاد میکرد که من ازش خواستم لطفا در دوره آشنایی یک سری حریم رو رعایت کنه. فردای اون روز پیام داده بود که دارم میام طرفهای شما چند تا گل برای خونه بگیرم. که من آدرس یه گلخونه که هم قیمتهاش خوبه هم تنوع گلهاش زیاده توی اون منطقه خواستم بهش بدم. خیلی خشک و رسمی حرف زد و آخرش که من گفتم کاری ندارید؟ گفت از اولشم کاری نداشتم! و من حس خیلی بدی بهم دست داد.

یه بار هم وویس فرستاده بود و سوال پرسیده بود. از اون سوالهایی که به دنبال جواب نبود و خودش توی سوالش جوابشو هم داده بود. و من اومدم جواب رو تایپ کنم ، یهو نوشت تایپ نکنید نمی‌خوام بخونم.

یک بار دیگه هم یه پست آموزشی در مورد کرونا فرستاده بودم که وقتی دید نوشت تکراری بود!

یک بار هم زنگ زده بود و گفت امروز چه کردید؟ و من گفتم امروز ۵۰، ۶۰ صفحه ای از کتاب بیشعوری رو خوندم. گفت اتفاقا دیروز که داشتم باهاتون حرف میزدم چند بار یاد این کتاب افتادم! که من سعی کردم منطقی بخورد کنم و گفتم چطور؟ رفتار یا حرف نامناسبی در حرفهای دیروزم بود؟ گفت فعلا وقت ندارم اندازه یه کتاب ۵۰۰ ، ۶۰۰ صفحه ای حرقف بزنم. بگذریم!

یک بار دیگه هم من داشتم از اهمیت وجود علاقه توی زندگی حرف میزدم، که یهو گفت دو طرف نیاز دارند . و من هم گفتم بله. بعدش با یه حالت طعنه آمیزی گفت : حالا شما فکر میکنید با اینکه اینقدر خشک هستید به نظرتون چقدر تا حالا مایه گذاشته آید برای این ارتباط؟ که منم گفتم الان وقت مایه گذاشتن نیست. ضمن اینکه من تا مطمین نشم کسی اونقدر عاشقم هست و باهم تناسب داریم، عشق و عواطفمو وسط نمی‌ذارم. که باز یه حالت تمسخر آمیزی خندید و گفت خب نذارید انشالله به نتیجه مد نظرتون برسید.

یه بار هم گفتم من فکر میکنم شما چندان انتقاد پذیر نیستید. گفت شما اگه به جای من فکر نکنید خیلی خوبه.


من اصلا دلم نمیخواد بیشتر بشناسمش و ازش بدم اومده. نمی‌دونم دارم هیجانی تصمیم میگیرم یا واقعا اونجوری که فهمیده ام با یه بی شعور خودشیفته طرفم؟

سلام

از همین چند تا بند شما احتمال میره این حس نخواستن در هر دو طرف شما وجود داره، ما از کل بحث های شما خبر نداریم،

به نظر میاد باز هم از دریچه درست شناختن وارد این رابطه نشدین، هر چند که مشخصه این همه دروی از اول رابطه سرانجام خوشی نداره

سلام پوه. اتفاقا طرز فکر شما درسته و ایشان انتظار بی جایی دارند که البته همان بهتر که خودشان بیشتر از این جلو نیامده اند. من هم جای تو بودم به این آدم علاقه ای نشان نمی دادم. ایشان کلا نمی خواهد روی عقل و منطق جلو برود و اگر بتواند ابراز خشونت کلامی هم می کند. همین اول دارد اینقدر خشونت به خرج می دهد.
می دانی من فکر می کنم وقتی زنگ زده گفته من دارم می روم گل بخرم انتظار داشته شما عکس العمل دیگری نشان دهید. مثلا از شنیدن اسم گل و گل خانه جوگیر شوید :310:و حرف های خاص عاشقانه تحویلش بدهید.:43: بعدش از آنجا بروید جاهای دیگر مثلا کافی شاپ یا سفرخانه با موسیقی زنده :122: :123: و یک دسته گل سرخ برایش می خریدید. اما واقعا از عکس العمل شما هم خرسند شدم. خودتان را نباختید:307: و همین باعث شد شخصیت خودش را بی پرده ابراز کند و احساساتش را پنهان نکند. ببین این آقا خودش هی رابطه رابطه می کند و ظاهرا تمرکزش روی ازدواج نیست. وگرنه آنچه را شما روی آن تاکید می کنید شاید بهتر از شما هم بداند.
لازم نیست خودتان را مجبور کنید که از او خوشتان بیاید.

سلام پو عزیز
به نظر من نه تنها شما که هر دختری باید از همچین پسری فاصله بگیره. این رفتارها برای هر دختری آزاردهنده هست.رک گویی با بی ادبی فرق داره در پیام های ایشون بیشتر خشم و بی ادبی دیده میشه تا رک گویی. علاوه بر این ها اینکه از شما انتظار دارن در این مرحله ابراز عشق و علاقه کنید و به اصطلاح خودشون خشک نباشید انتظار بیجایی هست. کسی که به شما علاقه داره درک میکنه که شما به زمان نیاز دارید و صمیمیت در طول زمان ایجاد میشه.

سلام.
بعد از حدود یک هفته ای از قطع ارتباط، خانوادش مجدد تماس گرفتن و عذرخواهی که به خاطر کرونا نشده باز خدمت برسیم.

بعدش پیام داد. منم گفتم میتونم یه سوال بپرسم؟ گفت بله.

پرسیدم.

جواب داد : میتونید سوال بپرسید ولی به این معنی نیست که من جواب میدم.

یعنیییی اگه دم دستم بود، گردنشو زده بودم، فرستاده بودم برای خانوادش که این هم سر بی شعور پسرتون.

بعدش من فقط گفتم بله درست می‌فرمایید. فقط لطف کنید دیگه با من و خانوادم تماس نگیرید.

خندیده بود نوشته بود چرا ناراحت شدید؟ میخواستم آستانه تحملتون رو امتحان کنم.

منم گفتم : مطمینا آستانه تحمل من در حدی نیست که بتونم آستانه شعور شما رو تحمل کنم.

بعدم به مامان گفتم زنگ بزنه بهشون، بگه الهام جوابش منفیه و نمیخواد به هیچ عنوان ادامه بده.

یعنی خیلی جالبن بعضی از این مذکرها.

با خودم قرار گذاشته بودم این دیگه آخرین موردی باشه که بررسی میکنم و اگه شد، شد. نشد دیگه دور ازدواج رو برای همیشه خط میکشم. واقعا اونقدر موردهای مزخرف توی این ۱۲ ، ۱۳ سال عمرم پیش اومده، که عمرا دیگه نمی‌خوام مورد بعدی ای در کار باشه.

والا من جز تا حدودی از برادر بزرگم، از برادرهامم چیزی جز زورگویی و اعصاب خوردی ندیدم.

احتمالا بقیه مردها هم فقط از دور آدم فکر می‌کنه خوبن. اونا هم احتمالا در ارتباط باهاشون که قرار بگیری، یه مشت موجود غیرقابل تحمل و مایه عذابن.

والا من که به این نتیجه رسیدم ازدواج فقط برای زنهایی خوبه که بتونن خودشونو بزنن به حماقت، و بدبختی رو خوشبختی قلمداد کنند!

والا من که توی این سایت، هیچ زنی رو ندیدم از شوهرش راضی باشه. شاید فقط خانم آویژه. بقیه فقط شیوه ی تحمل کردن یاد گرفته اند. همین.

سلام پوه عزیزم
خواستم بهت بگم عزیرانی که اینجان اغلب به خاطر مشکلات زندگیشون اینجان
اینجا رو نمیشه کل جامعه قلمداد کرد من خودم اطرافیانم بالای ۷۰ درصد حدودا همسرانی بسیار شایسته دارند
که اینم بازم کل جامعه نیست چون اطرافبان من از قشری بودن که خیلی حساب شده ازدواج کردند و خودشون هم جزو خواص روزگارند:103: (جدا از شوخی واقعا خود خانم هایی که دیدم بسبار سطح اخلاقی بالایی دارند و همسرانی همسطح خودشون نصیبشون شد)
پس مشت نمونه خروار نیست
از طرفی پوه جان خود خانم ها و مثلا خود شما خب اشکالات مختلفی داریم. مردا هم مثل ما
خلقتمون که فرقی نداشته که بخوایم اونارو بد تصور کنیم یاخوب
هممون پر ضعف و ایرادیم
وقتی من ضعف دارم خب مسلمه باهمسرم هم به مشکل میخورم به خصوص که اونم اشکالاتی داره! میشه نور علی نور:311:
نارضایتی به توان میرسه اینجا!

به نظرم این ادم لیاقت یه زندگی مقل طرز صحبت کردن خودشو داره و اصلن به درد دختری به خانومی شما نمیخوره گلم