میخوام سیاستی در پیش بگیرم تا دیگر با همسرم دعوا نکنم
سلام
به همه اعضای عزیز همدردی
من 35 سالمه و 10 ساله با همسرم که 2 سال از خودم کوچکتره ازدواج کردم و یه پسر و یه دختر دارم
متاسفانه همسرم نسبت به خانواده اش حساسه و انتظار داره در هر حالتی هستم برم براشون کارهاشونو بکنم و همیشه در خدمتشون باشم
در این 10 سال نوع رفتار همسرم با من ، براساس نوع رفتار من با خانواده اش سنجیده شده است
ایشون انتظار دارند من هرهفته پدرومادرشو دعوت کنم و هفته ای دو بار برم خونشون یا شام ببرم یا برم شام درست کنم
در حالیکه خانواده همسرم در هیچ کاری منو که اینجا غریبم یاری نمی کنن .حتی در زمان زایمان دخترم ( پارسال ) همکاران اقماری اداره مون که زیاد هم باهاشون صمیمی نبودم از روی مهرو لطف اومدن در بیمارستان همراهیم کردن و بعد از بازگشت به خانه تنها بودم قرار بود همسرم یه نفر رو برای کارهای خونه بیاره که حتی به همسرم گفتن کسی رو نیاری خونه که از زندگیت سر در میارن ( انگار چی هست زندگیمون)
و من تنها با وجود یه عمل وحشتناک از خودم و دو فرزندم باید مراقبت میکردم .به طوریکه بعد از 10 روز بخیه هام به هم چسبیده بودن و خیلی زجر کشیدم
وقتی هم به همسرم میگم ایشون اظهار میکنن تموم شد دیگه چرا یادت نمیره
چند روز پیش هم برای اینکه میخواستم یه وام از اداره مون برای خواهرم بگیرم با من دعوا کرد این خواهرم مثله بانک بوده برامون هر وقت پول خواستیم بهمون قرض داده .
دیروز خودش اومد آشتی کرد هرچند من هم خیلی اخلاقم تنده و تو دعوا کنترل زبونمو ندارم ولی به نظرم اینقدر بیمعرفتی هم اندازه ای داره حتی تو دعوا اظهار داشت خوب برای خانواده من بگیر در صورتی که خانواده اش به جز یه بار اونم برادرش تا حالا یه هزار تومن هم به من کمک نکردن (منظور قرض دادنه )
شما بگید چی کار کنم از دعوا و بحث خسته شدم