بی هویت بودن

با سلام
من 22 سال سن دارم متاسفانه من به دلیل محبت افراطی پدر و مادرم و دخالت درتمام کارهایم تبدیل به فردی بدون هویت مستقل،عاجز،بی اراده،بی هدف،نازپرورده ،وابسته و بی انگیزه و منزوی شده ام.برای رفع این مشکلم باید چه کار بکنم؟

سلام
دو پدیده زیر را در نظر بگیر :
- قربانی بودن
- قهرمان بودن


خیلی از آدم ها تو زندگیشون، نقش قربانی را انتخاب می کنند و میگن ما قربانی حوادث زندگی هستیم ،
این افراد از تغییر می ترسند و با گذشته خودشون نجوا می کنند،و به جای تغییر و تلاش در زندگیشون ، دیگران را مقصر میدونند .


عده ای از آدم ها نقش قهرمان را انتخاب می کنند و دوست دارنند قهرمان زندگیشون بشنند ،،
قهرمانان کسانی نیستند که مشکل نداشته باشند و یا شکست نخورده باشند ،،
بلکه کسانی هستند که در زندگی تصمیم میگیرند از هر مشکلی و حوادثی یاد بگیرند و زندگی قشنگی برای خودشون بسارنند ،
کسانی هستند که از نو شروع می کنند و با امید و انگیزه دوستی دارنند.



این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم کدام دسته باشیم
تاریخ به ما نشان داده افرادی بودند با تمام مشکلاتشون باز قهرمان بودند ،، و این نقش را انتخاب کردند .
تغییر در همه ی ما زمانی صورت می گیره که به این نتیجه برسیم که باید قهرمان زندگیمون باشیم ، نه قربانی زندگی !
وقتی اینو انتخاب کردی راه های جدیدی برات باز میشه،،
اون موقع می تونی از نو شروع کنی و شخصیت جدیدی برای خودت بسازی ،، ( البته با یه زمان بندی و برنامه ریزی هدفمند )

سلام آقا امیر

اول شما باید تصمیم بگیرید که تغییر کنید و بدونید این تغییر ناگهانی و یک روزه اتفاق نمیفته و احتیاج به صبر و تمرین داره با پدر و مادرتونم صحبت کنید و ازشون بخواید تو این راه کمکتون کنند و تا جای ممکن انجام کارهاتون به عهده خودتون بزارن از کارهای کوچیک و ساده شروع کنید و با تهیه یک دفترچه یادداشت هر کاری که قبلا والدینتون انجام میدادن و الان خودتون انجام میدید رو با ذکر روز و تاریخ یادداشت کنید هرچه تمرینتون بیشتر بشه و یادداشتها بیشتر اعتماد به نفس و عزتتونم به همون نسبت برمیگرده و بیشتر میشه و انگیزه پیدا میکنید برای ادامه مسیر

همچنین میتونید برای خودتون هدفهای کوچیک داشته باشید و کم کم هدفهای بزرگتری انتخاب کنید مثلا از مطالعه یک کتاب در یک بازه زمانی مشخص شروع کنید تا بعد برای هدفهای بزرگتر برنامه ریزی کنید آرزو میکنم موفق باشید