دلتنگی بعداز اتمام رابطه باعث افسردگی ام می شود
سلام..خیلی نیاز به کمک و راهنمایی دارم
من در رابطه ای هستم که مدتش3 ساله و به دلیل نداشتن شرایط ازدواج تقریبا ازهمون اول خواستم این رابطه رو قطع کنم تا طرف مقابلم موقعیت های بهترشو ازدست نده اما بااینکه بیش از 20 بار قصداین کارو داشتم که دوسه بارش خیلی جدی بوده اما هردو به خاطر علاقه ای که بینمون هست نتونستیم طاقت بیاریم که این رابطه واقعا تموم بشه
الان3 سال گذشته فکر قطع کردن این رابطه منو مضطرب میکنه وقتی به این فکرمی کنم که بعداز یه ماه دلم برای خنده ای درددلی چیزی چقدر تنگ میشه یا با دیدن هرچی که منو یادش بندازه یا با یاداوری خاطره هایی که محبت و عشق پاک رو به یادم میاره بقض می کنم و بعضی وقتا اگه گریه نکنم این بعض توی گلوم میمونه
چطوری میتونم از کسی خدافظی کنم که هیچ مشکلی باهاش ندارم جزاینکه نمی تونم شرایط مادیم اجازه نمیده خوشبختش کنم و هردو همدیگرو چقدر خالصانه دوست داریم
چقدر بغض کنم و گریه کنم الان 3 ساله که وضعم اینه با یه گریه سبک میشم و دوباره به خاطر اینکه بی قراریم همه اشکامونو فراموش می کنیم دلمون میگیره و ازاون یکی میخوایم که همو ببینیم و آروم بشیم
میدونم که باید این رابطه رو تموم کنم تا مانع خوشبختیش نباشم اما چطوری؟اگه تجربه ای دارید یا راهی میتونید بهم بگید ممنون میشم که از این بغض و ناراحتی نجات پیدا کنم حتی بعضی وقتها که پیششم هم احساس ناراحتی و عذاب دارم ولی هرجور حساب میکنم نمی تونم اونقدر که لیاقتشو داره خوشبختش کنم یااگه زمانی باشه که بتونم خیلی طول میکشه و اون چون دختره موقعیتای دیگه رو باید با ریسک از دست بده
چطور از کسی که شاید نتونم خوشبختش کنم ولی دوسش دارم دل بکنم چطور دلتنگی رو تحمل کنم و بدونم نابود نمیشم افسرده نمیشم اگه خودم اینطور بشم یا هربلایی سرم بیاد هیچی فکر اینکه اون ناراحتی میکشه منو نابود میکنه دلم میخواد بمیرم ولی اینو مجبورنباشم تحمل کنم