شوهرم با حرفاش دلمو میشکنه

سلام چون زیاد وقت ندارم خلاصه میگم
من 26 سالمه و شوهرم 31 سالشه من لیسانس و شوهرم دیپلمه و من خانه دارم و شوهرم تو کارخونه باباش کار میکنه
مشکلم اینه شوهرم خیلی حرفایی که نباید بزنه رو میزنه مثلا من تازه زایمان کردم بهم میگه هیکلت خوب نیست البته من قبلش خیلی خوب بودم و شوهرم الان هیکل قشنگی نداره ولی من روم نمیشه حتی به روش بیارم ولی اون نه راحت عیبامو میگه با اینکه میدونم عمق نیتش آذار دادن من نیست ولی خیلی ناراحت میشم و دلم میشکنه
بعدش سعی میکنم به روم نیارم ولی رفتارم تابلو میشه یعنی بدم ازش میاد که واسه خالی شدنم از کینه مستقیم بهش میگم اونم ناراحت میشه و کلی معذرت خواهی میکنه که منظوری نداشته
ولی بازم به یه نحو دیگه دلمو میشکنه اصلا ملاحظه کار نیست
من مطمعنم دوستم داره و انو همیشه هم گفته و هم ثابت کرده ولی این کاراش نابودم میکنه گاهی انقد بدم ازش میاد که دوست ندارم ببینمش
نا گفته نماند من عصبیم و خیلی بدم از این خصلت میاد اگه راهکاری دارین واسه غلبه به خشم بگین البته تجربه شخصیتون باشه بهتره ممنون میشم:72::72::72::72::72:

خیلی با ارامش از نظر روانشناسی براشون رفتارشون تجزیه و تحلیل کنید
بفرمایید مهار نادیده گرفتن
چرا فرد اینجور میشه ؟
یا فرد از کودکی براش زن نمونه رو الگو ساختن
یا اینکه به خودش همش میگفتند
مثلا بهش می گفتند چقدر لاغری شاید هر روز این ادم به ظاهر افراد حساس میشه
چون هر روز به ظاهرش فکر میکرده و زجر میکشیده
جالب اینجور افراد به ادم هایی که احساس نزدیک بودن دارن این احساس منتقل میکنند چون مثل خودشون زجر بکشن
فکر بد نکنید
این کار میکنه تا قدرت درک از هم بیشتر بشه میخواد بگه منو درک کن

سلام .اگه بگید توی چه موقعیتهایی این حرف ها رو میزنه بهتر میشه شما رو راهنمایی کرد

همینطور فی البداهه از این نوع حرفها میزنه یا در مقابل رفتاری خاص از شما میگه؟
شب یا روز قبل یا آخرین بحث و ناراحتی که قبل از زدن این حرفها بوده،یادتون میاد؟

سلام ممنون که وقت گذاشتین و معذرت میخوام بابت نبودنم این چند وقت
مواقعی میگه که نه دعوا کردیم و نه عصبی هستیم جوری که من نمیتونم همون لحظه ناراحتیم رو بگم ولی یه کم سرسنگین میشم و بعدش که آروم میشم بهش میگم بدم اومده حتی یه بار گفتم من واسه زندگیمون هیکلم بد شده( هر چند که خیلی بد نیستم فقط به خاطر زایمان یه مقدار چاقم که اونم برطرف میشه ولی وقت میخواد من الان 75 کیلوام و قدم 68 کیلوم زیاد بد نیستم ) که شوهرم گفت من نمیدونستم ناراحت میشی و کلی معذرت خواهی کرد و گفت حتی حاضره به خاطرم کمتر حرف بزنه که من گفتم نه ولی بازم تکرار شد نمیدونم چیکار کنم شده سوهان روحم و واقعا قلبم میشکنه
البته حرفا بالا این نیست که من آدم فوق العاده ایم نه من فقط ت این موضوع اینجورم وگرنه بزرگترین نقص من عصبی شدنمه که واقعا شوهرم صبوری میکنه و خودم از این اخلاقم حالم بهم میخوره

نقل قول:

---

مواقعی میگه که نه دعوا کردیم و نه عصبی هستیم

---

منظورتون اینه که یه موقع هایی با هم دعوا میکنید؟ اگه بله ؛ مثلا در یک ماه چقدر دعوا میکنید؟ موضوع تعارضات بیشتر شامل چه مواردیه؟
از جر و بحث کوچیک تا مسائل بزرگتر شامل کلمه ی "دعوا" میشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.reza91

منظورتون اینه که یه موقع هایی با هم دعوا میکنید؟ اگه بله ؛ مثلا در یک ماه چقدر دعوا میکنید؟ موضوع تعارضات بیشتر شامل چه مواردیه؟
از جر و بحث کوچیک تا مسائل بزرگتر شامل کلمه ی "دعوا" میشه.

---

سلام
نه منظورم اینه که مواقعی بهم میگه هیکلم خرابه و ...... که اصلا دعوا نکردیم و با هم خوبیم
و اما سوالات شما : آره فکر میکنم هر زن و شوهری باهم دعوا میکنن ولی تو ماه شده اصلا دعوا نکردیم بعضی ماه ها هم دوبار دعواکردیم
بیشتر دعوامونم به خاطر اموالمونه که با برادر شوهرام و پدرش شریکه که بیشتر اموال شریکی رو برادر شوهرم استفاده میکنه وگرنه زیاد مشکل خاصی نداریم خداروشکر
من بیشترین مشکلی که دارم اینه که شوهرم اصلا به حرفی که میزنه بهش فکر نمیکنه که شاید طرف مقابلش ناراحت بشه که منم از این اخلاقش اذیت میشم