ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام
هدف از رفت و آمد و رابطه با افراد چیست؟ وظیفه است یا لذت؟ آیا رابطه خویشاوندی به خودی خود دلیلی برای رفت و آمد است؟ آیا ما فقط به خاطر اینکه با کسانی خویشاوند هستیم باید با آنها رفت و آمد کنیم؟ آیا می توانیم کسانی را از میان گروه دوستان یا خویشاوندان برای رفت و آمد انتخاب کنیم؟
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آرش
پاسخ این سئوال کاملا به خود فرد و انگارهای ذهنی او بستگی دارد.
اما از نظر مذهبی این سئوال جواب خاصی دارد؟
از نظر فرهنگی جواب خاصی دارد؟
اما از نظر روانشناسی تحقیقاتی در مورد نقش حمایت های اجتماعی در کاهش استرس ها ثابت شده است.
گاهی ما با آشنایی رفت و آمد داریم چون خوشحال می شویم و دوست داریم، گاهی برای این رفت و آمد می کنیم که او خوشحال می شود ونیاز دارد.
اما در کل کسانی که ارتباطات زیادتری دارند در تنگناهای مختلف تنها نمی مانند.
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آقای سنگ تراشان
ممنونم که جواب دادید.
من هم مانند خیلی ها ی دیگر رفت و آمد و گفتگو را دوست دارم . ولی فکر می کنم که هدف از رفت و امد با افراد یک لذت دو طرفه است. ولی واقعیت این است که من از رفت و آمد با خویشاوندان لذت نمی برم. و رابطه با آنها را وقت تلف کردن می دانم. من شیوه های ارتباط موثر را تمرین کردم . ولی با خودم فکر کردم که اصلا برای چه باید با آنها رابطه داشته باشم؟ اصلا دنیای من با آنها فرق می کند . در ضمن ما با هم هیچ مشکلی کلی و بزرگی نداریم . آیا این یک عیب اخلاقی است که باید آن را رفع کنم؟ یا اینکه می توانم خیلی صریح به آنها بگویم که " من از رفت و آمد با شما لذت نمی برم " و از رفت و آمد با آنها اجتناب کنم . و از بین دوستانم کسانی را برای رابطه برگزینم.؟
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
ببخشید من یه چیزی یادم رفت که بگم . می خواستم متن بالا رو ویرایش کنم ، و بهش اضافه کنم که نشد.
من فقط می خوام شما این موضوع رو از دیدگاه یک مشاور بررسی کنید . نه از نظر مذهبی یا هر دیدگاه دیگه ای . در ضمن اونها از دیدن من خوشحال می شوند. آیا من باید به خاطر اینکه اونها خوشحال می شوند و به قول خودشون نیاز دارند که منو ببینند . باهاشون رفت و آمد کنم؟
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آرش گرامي :
انسانها از لحاظ روحي نياز به رفت آمد با خانواده و دوستان نزديك دارند و در اين رفت و آمدها از گرفتاريهاي همديگر مطلع مي شويم و سعي در رفع آنها مي كنيم البته به اندازه توانمون
و فرمايشات آقاي سنگ تراشان هم كه خيلي درسته حالا ما هم به نوبه خودمون نظر مون را گفتيم ولي فاصله گرفتن از آنها شما را دچار تنهايي و افسردگي مي كنه و در موقع نياز هم نبايد توقع داشته باشي كه بيان و كمكت كنن
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
اول اینکه من از دیدن خویشاوندانم خوشحال می شوم اما قبل از اینکه دلم براشون تنگ بشه و نیاز به دیدنشون داشته باشم و از دیدار اونها خوشحال بشم به خاطر مهمونی بازی ها ی خانوادگی مجبور به دیدنشون می شم . مثلا من دوست دارم که هر دو ماه یکبار ببینمشان ام اما مجبورم که هفته ای دوبار ببینمشان
دوم من اینکه آدمها با هم تفاوت دارند و دنیای آنها با هم فرق می کند و این تفاوت هم برتری نیست و قابل احترام است را می پذیرم . و اینکه من اگر در موقعیتی قرار گرفتم که با یکی از این آدمهایی که با من تفاوت دارند مواجه شدم باید با او ارتباطی موثر و در سطح خودش برقرار کنم را قبول دارم. ولی من واقعا از این برقراری ارتباط با آنها لذت نمی برم و مرا به شوق نمی آورد و چیزی هم عاید م نمی شود. پس چرا باید به صورت خود خواسته خودم را در این موقعیت قرار بدهم ؟
سوم رفتار بعضی از این فامیل ها موجب رنجش و آزار من می شود ! آنها خوشبختی هایشان را به رخ بقیه می کشند و به پول یا زن زیبایشان یا شغل پردرامدشان تفاخر می کنند . و در رابطه حضور دیگران را رعایت نمی کنند و سعی دارند که جو دلخواه خودشان را حاکم بکنند
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آرش ،
"رابطه برقرار کردن با دیگران" یک مفهوم عام است که صرفا با رفت و آمد پوشش داده نمی شود . یعنی برقراری روابط با دیگران اشکال متفاوتی دارد .
ضمن اینکه برقرای ارتباط معمولا معطوف به دلایلی ست که عموما فردی ست. به این معنا که هرکسی مختار است همنشین خود را خود انتخاب کند.
ممکن است ترجیح تو براین باشد که با کسی دوستی کنی که از او چیزی بیاموزی یا منفعت ویژه ای از او به تو برسد مثلا مالی ، یا بخواهی بهش کمک کنی یا فقط احساسات عاطفی تو را پاسخ دهد و ...
ضمن اینکه دوستی و ارتباط مثل هر پدیده ی رفتاری دیگر می تواند از طبقه بندی برخوردار باشد.
بنابراین این تو هستی که تشخیص می دهی با کی و تا چه اندازه ارتباط داشته باشی . من متوجه معنای مجبورم نمی شوم . نمی دانم عامل این اجبار چیست اما فکر می کنم همیشه دلایل یا بهتر بگویم بهانه های مختلفی وجود دارد برای ندیدن کسی . حتما هم لازم نیست تا این حد صریح و بی توجه به کسی بگویی که از دیدنش لذت نمی بری و او را از خودت برنجانی ...
البته تمام اینها برمی گردد به شرایطی که در آن هستی . و تشخیصی که می دهی درست مثل یک دکتر ... یعنی این تو هستی که با در نظر گرفتن جمیع اتفاقات و جریانات باید بهترین تصمیم را بگیری ...
اما در مجموع بهتر ست به حرف آقای سنگ تراشان عمیق تر فکر کنی :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
" اما از نظر روانشناسی، تحقیقاتی وجود دارد که نقش حمایت های اجتماعی را در کاهش استرس ها ثابت می کند. گاهی ما با آشنایی رفت و آمد داریم چون خوشحال
می شویم و دوست داریم، گاهی برای این رفت و آمد می کنیم که او خوشحال
می شود ونیاز دارد.
اما در کل کسانی که ارتباطات زیادتری دارند در تنگناهای مختلف تنها نمی مانند. "
موفق باشی
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام طاهره
منظورم از " مجبور " اینه که : فرض کن که یه مهمونی می شه و همه فامیل می روند و من نمی رم . اولا کلی خواهش می کنند که باعث می شه اگه نری فکر کنند مغروری و افسرده و... دوما انگشت نما شدم و هزار جور متلک بارو می کنند که الته قبلا اصلا برام مهم نبو ولی اتلان به خاطر شرایط روحیم کمی حساس شدم. . سوما مادر و سایر خانواده می گن تو با این کارت به اونها که تو را دعوت کرده اند بی احترامی می کنی و باعث خجالت ما می شوی و...
من نمی خواهم که وقتم را تلف کنم و دوست دارم از رابطه هایم و وقتی که برای رفت و امد می گذارم لذت ببرم نه اینکه هم وقتم هدربرود و هم اذیت بشوم . دوست دارم با کسانی رفت و امد کنم که با انها در موردی چیزی با هم حرف بزنیم. شعری ، موضوع خاصی ، فیلمی ، چیزی . ولی اینها اصلا اهل این حرف هانیستند و اگر هم بحث راه بیندازی مسخره ات می کنند.
مهمانی ها ی ما شده مراسم به رخ کشیده خوشبختی و پول و زن زیبا و... من قبول دارم که باید تفاوت آدمها را پذیرفت و به آن احترام گذاشت. و با آنها ارتباط موثر برقرار کرد . اما چرا باید خودم را در موقعتی با آدمهایی که برایم جالب نیستند قرار بدهم که حالا مجبور بشوم که با آنها ارتباط موثر هم بر قرار کنم؟
من می خواهم بدانم کدام کار درست است ؟اینکه به این احساس خودم اهمیت بدهم و با خویشاوندانم رفت و امد نکنم ؟یا اینکه این را یک ایراد اخلاقی بدانم و سعی کنم رفعش کنم؟
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آرش:72:
خوب که این طور.....:305:
به نظر میرسه دوست من شما اوقاتی رو که به خودتون اختصاص میدید بیش از حد مورد نیازه:D
و گویا خودتون متوجه نشدید...مثلا سر زدن به وبلاگ دوستان و سپری کردن اوقات زیادی در نت.....احتمالا این وابستگی شما باعث شده از بودن با دیگران لذت نبرید و دنیای مجازی براتون خیلی جذاب تر باشه...
نیازی نیست در مباحث خانوادگی هم حتما انجمنی برگزار بشه تا ما حس کنیم وقتمون هدر نمیره....:P
باور کنید گاهی فقط در کنار بودن اعضاء خانواده با هم هم میتونه شما رو شارج کنه و در کسب موفقییتهاتون به شما یاری برسونه...
یادتون نره تمام انسانهای موفق از حتتتتتتتی موقعیتهای وحشتناک احساس فخر میکردند و از بودن در یه موقعیت اصلا شاکی نمیشدند..
من شما رو میفهمم ...گویا برای موفقیت خودت خیلی برنامه ریزی کردی..این قابل تحسینه..ولی از ارتباطات با عزیزان هم حسی از خودشکوفایی قرار بده...:73:
RE: ضرورت رفت و آمد با خویشاوندان
سلام آرش:72:
سوال شما؟ اما چرا باید خودم را در موقعتی با آدمهایی که برایم جالب نیستند قرار بدهم که حالا مجبور بشوم که با آنها ارتباط موثر هم بر قرار کنم؟
نگاه خودتونو به اعضاء خانواده محترمتون کمی عمیق تر و حساس تر کنید حتما چیزی هایی برای لذت بردن در این ارتباطات هست:P
....یادمون نره همیشه به خانواده خود ببالیم..
:227:و در صدد کشف خوبی ها باشیم...:73:
یه پیشنهادی هم دارم که سعی کنید شما متفاوت از دیگران در جمع ظاهر شوید...این خود یک تقویت کننده برای شما خواهد بود...
موفق باشید:72: