آينده ي برادرم در معرض خطره

سلام دوستان پس از مدت ها برگشتم
مشكلات من همونجوري حل نشده باقي هست و احساسم تغيير زيادي نكرده ولي برادر ده سالم منو نگران كرده
به تازگي متوجه شدم مادرم از بيماري رواني رنج ميبره اسمش رو دقيق نميدونم ولي رفتار ثابت نداره و أحساس مبهم و بي مسئوليته و پرخاشگري و خودخواهي از عوارض اون هست

قربون پدرم برم مدت ها مادرمو تحمل كرد ولي حالا به علت بالاتر رفتن سنش و دوران يائسگي مادرم اين بيماري تشديد شده و مدام با برادر ده سالم دعوا و كتك كاري داره تحقير و دستور

همون كارايي كه باً من كرد ولي شديدترش داره با برادرم ميشه من كمبود اعتماد بنفس خودمو تقصير مادرم ميدونم ولي انگار من قوي تر بودم و اين تاثير زيادي روي من نداشت ولي تاثير همه ي اين رفتار هارو تو برادرم ميبينم من نگرانشم...
پدرم اصلا از اين زندگي راضي نيس اينو از دعواهاشون فهميدم و حتي چندسال پيش داشتن جدا ميشدم كه مادر بزرگم مانع شد
پيشنهاد شما چيه؟

سلام وقت بخیر
شما زیادی حساس هستید.....
من به جای شما بودم 100%توجهم میزاشتم برا همسرم...
موفق باشید

سلام
ولي نميدونم چرا محبت پدرم و برادرم خيلي بالاتر از همسرم هست بدون تعارف من برادرمه بيشتر از همسرم دوست دارم نسبت به برادرم دل رحم تر هستم شايد اين يه ايراد در من باشه ولي زندگي مشتركم رو تحت تاثير ميذاره بدون خانواده خودم هيچ سفري بهم خوش نميگذره چون هميشه افسوس اينكه اونا از اين لذت سهمي ندارن ازارم ميده
شايد اين اخلاق بد ريشه اش در كودكي بد من بوده باشه ولي هر چي كه باشه وضعيت روحي منه !
با اينكه از اين وضعيت ناراضي هستم و دلم ميخواد باخيال و روان آسوده مشغول زندگي خودم باشم ولي نميشه
از طرفي همسرم هم با برادرم بد رفتاري ميكنه اين موضوع منو بيشتر حساس كرده چون نميتونم در برابر بدرفتاري همسرم از برادرم دفاع كنم به نوعي احساس شرمندگي در من إيجاد ميكنه