دلخوری های مکرر من و نامزدم
سلام دوستان
1 ماه و چند روز پیش من و اقایی خیلی اتفاقی با هم برخورد کردیم و بعد از کمی صحبت ایشون پیشنهاد اشنایی برای ازدواج رو مطرح کردن و من هم با توجه به اینکه شرایط اولیه ی ایشون رو پسند کردم این پیشنهاد رو پذیرفتم.
مسائل ریزی داشتیم ولی نه اونقدر که من ناراحت بشم در حد گریه کردن. دیشب خیلی من ناراحت شدم. دیشب قرار داشتیم به پیشنهاد ایشون و تمایل من که با هم صحبت کنیم. من حتی قبل از ساعت مشخصش شده اماده بودم. چون هم مدتی بود باهاش صحبت نکرده بودم و دلم براش تنگ شده بود و هم اینکه در حالت کلی دوستش داشتم. ایشون هم اومدن یکم زودتر از موعد مشخص. خیلی گرم و صمیمی با هم صحبت کردیم. یکم که صحبت کردیم به من گفتن تو قیافه و ظاهرت خوشگل و سکسیه اما خودت سردی انگار! من خیلی ناراحت شدم که تو این مدت کم و بدون اینکه حتی یک بار کنار من باشه و دستمو بگیره تا بعد واکنش منو بسنجه از 2500 کیلومتر اونطرف تر فقط بر اساس یه صحبت دورادور برچسب ناتوانی جنسی بهم بزنه. اما باز با ملایمت رفتار کردم و جو رو تلطیف کردم و ادامه دادم و توضیح دادم که برای تحریک من به عنوان یه خانم خب چیا لازمه و برای شخص خودم مهمه. در حین توضیح دادن بودم که گفتن تو فقط صحبت کردن و درد دل کردن رو دوست داری ولی باید در عمل سکسی باشی که من با اینکه خیلی سختم بود درک این جملات که چطور میشه بدون صحبت کردن و بیان کردن توقعات و انتظارات و شنیدن نیازها و خواسته های فرد مقابل در سکس موفق بود اما سعی کردم ارامشمو حفظ کنم و یکم درکش کنم و ببینم چی میخواد. خیلی اتفاقی موقع صحبت، متوجه شدم که ایشون قفسه ی سینه شونو شیو کردن. من قبلا یکبار که گذرا راجب این مسایل صحبت کرده بودیم شفاف گفته بودم بهشون که برای مثال همین مورد موی قفسه ی سینه ت در تحریک من موثره. ناراحت شدم وقتی متوجه شدم به خواسته ی من اصلا اهمیتی نمیده و گفتم صحبت میکنیم که بدونیم چه کاری باید در رابطه مون انجام بدیم و چه کاری رو نباید اما وقتی اهمیتی به این صحبت ها داده نشه خب طبیعیه من هم تحریک نمیشم. ایشون یک دفعه تغییر موضع دادن و گفتن تو به من سرکوفت میزنی و خیلی بی ادبی و من خیلی ناراحت شدم و الان خوابم میاد و میرم بخوابم و رفتن بدون خداحافظی یا شب بخیر. من خیلی از این حرکت ایشون ناراحت شدم چون راحت دهنشو باز کرد و به من گفت بی ادب در حالی که من اصلا تا همین الان هم نمیدونم چرا باید بی ادب باشم؟! همچنین با بی نزاکتی تمام گذاشت و رفت. از سویی ترسیدم که چرا تحمل شنیدن نظرات منو نداره؟ من نه داد زدم نه فحش دادم نه سرکوفت زدم نه برچسبی بهش زدم نه گریه زاری راه انداختم نه هیچ کاری که ناراحت کننده باشه. بلکه صرفا ناراحتیمو اروم بیان کردم. زمانی هم که گفتم از کجای صحبت من سرکوفت زدن و بی ادبی رو برداشت کردی گفتن خودت میدونی و اصلا توضیحی ندادن.
من خیلی جاها واقعا سعی میکنم فضای ازاد براشون فراهم باشه تا خودشون ازادی عمل داشته باشن. توی این مدت ایشون از خانواده ی من سوالاتی کردن و من هم جواب دادم اما هرگز خودم سوالی راجب خانواده ش نپرسیدم. نظرم این بود که به قول دکتر هولاکویی اگر مردی قصد ازدواج با دختری رو داشته باشه خودش تمام اطلاعات مورد نیاز رو به دختر خانم میده و نیازی به سوال کردن نیست و این مورد سطح شعور و اگاهی مرد رو میرسونه که اروم اروم اطلاعات مورد نیاز رو بده به دختر خانم و برعکس. اما ایشون حتی نگفتن چندتا خواهر و برادرن و من هم سوالی نکردم.
من از ادم قدر نشناس، دمدمی مزاج، پرتوقع، خودبین و خودخواه با رفتار نابالغ واقعا دوری میکنم چون برام جذابیت و رفتار مردانه داشتن خیلی مهمه و در رفع نیازهای روانی و جنسیم تاثیر مستقیم داره. به نظرتون این اقا این شکلین؟ دیشب برای اولین بار و یک لحظه فکر کردم ازش متنفرم.
الان به نظر دوستان عکس العمل من چی باشه؟ خودم فکر میکنم بهتره نه زنگ بهشون بزنم و نه پیامی بدم و صبر کنم تا ببینم خودشون چی میگن! نظر دوستان چیه؟ اگر پیامی داد من واکنشم چی باشه؟
مرسی از نظراتتون