-
تمایل شدید به خودکشی !
سلام دوستان
نمیدونم باید از کجا شروع کنم ، فقط به انتهاش اشاره میکنم ; پسری 24 ساله هستم ، اخیراً بنده از روی کنجکاوی و یک حس خودنمایی کودکانه ، جسارت کردم و در فضای مجازی بصورت غیرمجاز به حریم خصوصی یک شخص ورود کردم و کمی در زندگی شخصی اون کنجکو کردم و در انتها از روی ندامت این موضوع رو با ایشون درمیون گذاشتم تا اینکه چند روز بعد طرح شکایتی علیه بنده در دستگاه قضایی مطرح میکنه و منجرب ایجاد مشکلات بسیار بسیار زیادی برای بنده میشه.
مدتی رو تحت عنوان بازداشت موقت در حبس سپری کردم و درحال حاضر به قید وثیقه آزاد شدم ، وکیلم گفته به احتمال زیاد در پرونده مذکور به دلیل تعدد جرم به اشد مجازات محکوم خواهم شد که تقریباً برابر میشه با 4 سال حبس تعزیری !
درحال حاضر کوچک ترین امیدی به ادامهی زندگیم ندارم ; دیدن هم سن و سال های خودم ، دیدن موفقیت هاشون ، شادی هاشون و ... به شدت آزارم میده
در این مدتی که درگیر این مشکلات بودم خیلی چیز هارو از دست دادم و مشکلات روحی و جسمی زیادی برای خودم و خانوادهام ایجاد شد که به این حس بیشتر دامن زد!
سخن آخر ; دیگه خسته شدم ، از همه چیز و همه کس !
میخوام تا قبل از اجرای حکم همه چیز رو تمومش کنم ، در حال حاضر تنها دلخوشی من همینه !
نمیدونم چه چیزی باعث شد که بیام اینجا و این موضوع رو مطرح کنم ...
اما اگر نکته نظری دارید که فکر میکنید بتونه کمکی بکنه ، مطرح کنید.
با تشکر
-
سلام
مهمتر از حبس کشیدن و نکشیدن ندامت شماست.همین که از یه کار اشتباه دچار ندامت شدی خودش نعمت بزرگیه ونشان دهنده اینه هنوز وجدان شما آگاه وبیدارهست.تو خودت انتخاب کردی که بهش بگی و نباید از نتیجه ش هم ناراحت بشی هر چند شرایط شما خیلی سخت هست و مطمئنا الان تحت فشارهای روحی زیادی هستی.
یه سیب رو وقتی پرت میکنی بالا تا به زمین بیاد هزارتا چرخ میخوره شاید در ظاهر قضیه شما به چهارسال حبس محکوم میشی.اما ترس از اتفاقات آینده ممکنه بسیار تلختر از تجربه خود اون اتفاقات باشه چون ذهن بسیار خلاق هست وبزرگنمایی میکنه.البته نمیخوام به شما بگم به امید بخشیده شدن حبس الان خیال خودت رو راحت کن ولی چون خودت گفتی وابراز ندامت کردی به نظر میرسه باید تخفیفاتی در حکم شما داده بشه.
به هر حال پیشنهاد من اینه مسئولیت ندامت خودت رو بپذیراما تمام تلاشهای منطقی وحقوقی خودت رو برای بخشیده شدن انجام بده و نتیجه رو به خدا واگذار کن
-
برای من هم همین مشکل پیش اومده بود منتها من فعلا شکایت نکردم اما شکایت من مسئله ی صددرصدیه چون مجبورم به خاطر اطمینان از مسائلی .اما نه در حال حاضر ولی صددرصدیه.
اگه این کارشون باعث لو رفتن مطالب روی لب تاب من شده باشه صددرصد جریمه شون بالای 50 میلیون تومن میشه در غیر این صورت مبلغ جریمه اش رو نمیدونم اما حالا که شما این
همه سال زندان رو گفتید!!!! چرا واقعا باید تو کار یکی دیگه سرک کشید؟ بعضی وقتا واقعا امکان گذشت وجود نداره چون پای مسائل کاری در میون هست. من مجبور شدم کل لب تابمو پاک
سازی کنم و همه ی اطلاعاتم رو بردارم و کلی هزینه برای حفاظت از اطلاعاتم انجام دادم. در ضمن مجبور شدم کارمو تعطیل کنم و همین طور خیلی چیزای دیگه که نمیتونم اینجا بگم. واقعا
متاسف شدم اما مقصر باید پاسخ گو باشه.حداقل خسارت ایشون در صورت عدم لو رفتن اطلاعات من ، یک سال کاری محسوب میشه و مبلغ بالایی با توجه به نوع کار من محسوب میشه.
به هر حال تا نحوه ی دخالت اون فرد تو کار من روشن نشه من نمیتونم چیزی بگم. به غیر از من چند نفر دیگه هم در جریان کامل فضولی های ایشون هستن و طرف حسابشون فقط من
نیستم که بگذرم. من اونقدر آدم مثبتی تو فضای مجازی و همین طور در دنیای واقعی بودم که ترسی از لو رفتن اطلاعات اینترنتی یا اکانت هایی که دارم ،ندارم دوستانی که در جریانن و من
رو میشناسن ایشون رو فقط به چشم دزد نگاه میکنن . هم باید جریمه بدن و هم زندان برن چون فضولی کردن!!! جریمه ی سنگینیه.
دوست عزیز، همه ی ما تو زندگیمون اشتباه میکنیم. همه ی ما تو زندگیمون کارای جبران ناپذیری انجام میدیم. من نمیدونم شما چیکار کردید یا هدفتون چی بوده اما تلاشتون رو برای
گرفتن رضایت انجام بدید. اگه مشکل جدی ای برای طرف مقابل ایجاد نکرده باشید تا حد زیادی امیدوار باشید که رضایت بدن.
-
فقط می تونم بگم خودکشی بدترین کاری هست که می تونی انجام بدی.
بیش از 90 درصد افرادی که خودکشی می کنن وقتی زنده می مونن عنوان می کنن
که لحظاتی پس از خود کشی احساس پشیمونی داشتیم و نمی خواستیم بمیریم.
اینو گفتم تا بدونی بدترین کاری که می تونی انجام بدی خود کشی است.
-
سلام :72:
آقای xox متاسفم بخاطر گرفتاری ای که پیش اومده.
درک می کنم که الان باورش براتون سخت باشه که این گرفتاری هم می تونه برطرف بشه.
تجربه ی خودم رو می خوام بهتون بگم.
من هم یکی دو ماه بود که یه گرفتاری ای داشتم که حسابی عرصه رو بهم تنگ کرده بود. این اضافه شده بود به یه گرفتاری چند ماهه.
دیروز صبح خیلی خسته بودم، نه فقط جسمی، بلکه فکری و روانی. داشتم به خواب و بی خوابی های اخیرم فکر می کردم، اینکه چقدر قدر نشناس بودم، قدرش رو ندونستم. فکر می کردم دیگه هیچوقت نمی شه من یه خواب بی دغدغه داشته باشم. آروم بخوابم. و آروم بیدار بشم.
ناامید بودم. من افسردگی دارم، و وقتی توی مخمصه ای گیر میفتم و گرفتاریم طولانی می شه، کم یا زیاد گرفتارش می شم. اما دیگه یاد گرفتم که وقتی افسرده هستم هم تسلیم ناامیدی نشم. یاد گرفتم به خودم یادآوری کنم این دیوار سیاه بلندی که جلوم می بینم، دری داره، دری که باز می شه.
حتی حالا هم کاملا باورم نشده. دیروز حوالی ظهر کمر اون گرفتاری چند ماهه شکست. دیروز عصر هم اون یکی به شکلی که فکرشو نمی کردم برطرف شد. امروز ظهر هم قطعی شد.
من دیشب بعد از یکی دو ماه، می تونم بگم که خوابیدم.
الان هم باورم نمی شه که قراره برم چند ساعت بخوابم. خواب واقعی. و تازه چند روز آینده رو آزادم. آزادِ آزاد. می خوام حسابی زندگی کنم. الان قدر خیلی چیزها رو بیشتر می دونم.
یه وقتایی واقعا همه چی تاریک و سخت و ناامید کننده ست. مثل یه دیوار سیاهِ بلند. اما یهو دیواره می شکنه و نور همه جا رو می گیره.
امروز به این فکر می کردم که واقعا از این ستون تا اون ستون فرجه. داستانشو شنیدید؟ مادربزرگم می گفت یه کسی رو می خواستن اعدام کنن، بستنش به یه ستونی. گفتن خواسته ای داری؟ گفت آره، منو باز کنید ببندید به اون یکی ستون! توی این فاصله هم حکم آزادیش اومد.
بعضی وقتها هم فکر می کنیم چقدر یه اتفاقی سخت و ناگواره، و هیچ خیری درش نیست. ولی وقتی پیش میاد، و درگیرش می شیم، تازه می فهمیم که خیرش کجاش بوده.
نتیجه گیری دیگه ای ندارم. امیدوارم گفتن تجربه م، از نزدیک بودن تاریکی به روشنایی، و سختی به راحتی، براتون مفهومی رو زنده کنه. :72:
و از نوشتار شما این تصور برای من ایجاد شد که قوی هستید، خودکشی بهتون نمیاد، شما این اتفاق رو به خوبی پشت سر می گذارید. :72:
-
منم تمایل زیاد به خودکشی دارم و واقعا میترسم و نمیدونم راحتترین روش مرگ که سریع باشه چیه و بدون درد که زودی خلاص بشم ??
-
سعی کن فکرخودکشی رو ازذهنت دور کنی اگه این کارو کنی به شدت پشیمون میشی
من ازبچگی هروقت مشکلی برام پیش میومدکه خیلی ناراحتم میکردفکرخودکشی به سرم میزد ولی هیچوقت جراتشو پیدا نکردم تا7سال پیش که اینکارو کردم چون فکرمیکردم به آخرزندگی رسیدم وبدترازاون نمیشه ولی بعدش به شدت پشیمون شدم
اونقدرپشیمون بودم که حدنداشت دوست داشتم فقط زمان به عقب برمیگشت ومن اون قرص هارو نمیخوردم
اون لحظه ای که مطمئن میشی داری میمیری وازاین دنیا میری دنیابرات قشنگه حتی باوجود اون مشکلی که باعث شده دست به خودکشی بزنی
بنظرمن پسر شجاعی هستی که خودت رفتی به کاراشتباهت اعتراف کردی پس همینطورشجاعانه مجازاتتو قبول کن تازه ازکجا معلوم ممکنه فردشاکی ازشکایتش منصرفش بشه یاکسی این وسط وساطتت کنه وانشاالله حل بشه موضوع
حرف منوفراموش نکن من کسی بودم که سالها میخواستم خودکشی کنم وفقط یه بارجراتشوپیداکردم ولی بعدش خیلی خیلی پشیمون شدم هنوزم خداروشکرمیکنم که بهم دوباره فرصت داد بعدازاون من دیگه اسم خودکشی رو نیاوردم
-
من حقیقتا دو سال پیش یک مغازه گرفتم ک خرج خانوادم کنم و زندگیم بهتر بشه و ورشکسن کردم و همه چیز از دست،دادم و کلی پولم به مردم بدهکاررشدم و هر روز و هر ساعت شاکیا برگ جلب دستشون و باید یریم دادگاه و شورای حل اختلاف و حالا از اون طرف خودم کار گیرم نمیاد بدهی بدم و از اون طرف پدرمم بخاطر من حسابشو مسدود کردن و حقوقش 2میلیون بوده و الان 2ساله بلاکه بخاطر من و تا 2 یا 3 سالم باز نمیشه و خلاصه به هر دری میزنم نمیشه که نمیشه و هر جا میرم برای کار یا فرم پر میمنم یازمیگن ازمایشی کار کن تا یکماه و اینجور چیزا و هر روزم خدا داره میزنه تو سرمون .حتی نون شب به اون قران بهاون خدا نداریم بخوریم با وحود بیچاره پدرم که داره شیمی درمانی میشه . و هر جا میرم به پوچی میخورم . و شانس باهام یار نیست حتی توومسائل جزیی و اجتماعی و واقعا دیگه بریدم و به اینجام رسیده .امروز رفتم خودمو بکنم زیر ترن قطار ولی دل ندارم وونمیدونم وقتی اون قطار میاد روم چی میشه و یک راهی میخام راحت بشم و در ضمن هم پدرم رفت تو زندان بخاطر من و هم خودمم که الان زندانیم و هر ماه میرم تمیدی مرخصی و ارامشم ندارم بخدا و هر روز ووهر ساعت قکر میکنم با برگ جلب ییان ببرنم بازم اون زندان لعنتی که از مرگ بدتره و خیلی مشکلاتا دارم که نمیشه بنویسم و بخاطر همین افتادم تو فکر خودکشی