از دست دادن اعتماد به نفس
سلام
من پارسال شهريور اينجا تاپيك زدم و تا حدي دوستان تونستن به من كمك كنن من همون دختر 30 ساله اي هستم كه بعد از 5 سال رابطه ، جدا شده بودم البته از طرف مخاطبم ، من تو بهمن ماه سركار رفتم ودرست يه هفته بعدش ايشون به من پيام دادن و من جواب ندادم و گذشت اخراي اسفند دوباره شروع به پيام دادن دادن و من خيلي تند باهاشون صحبت كردم و گفتم كه دوباره گولشونو نميخورم ايشون تماس گرفتن و گفتند كه تصميمشون جدي و واقعا ميخوان ازدواج كنند با من.
من بهشون گفتم كه اعتمادم از دست دادم و ايشون بايد يه دليل منطقي براي اين رفتارشون بيارن و من ديگه تحمل اينگونه رفتن و برگشتانارو ندارم و ازش كينه به دل گرفتم بايد بهم زمان بدي و در اين مدت رابطه ايي نباشه ايشون گفتن تورو هميشه دوست داشتم منتهي من دوس دارم زنم سرحال باشه وتو زنانگي نداري بعدش گفتن البته ادم تا زير يه سقف نره دوست داشتن واقعي درك نميكنه من گفتم چرا برگشتي چون من همونم. گفتم ممكنه هر كدومون شرطايي داشته باشيم....
در واقع من ميخواستمش ولي خيلي دل شكسته و عصباني بودم و غرورم له شده بود بعد چند هفته اس دادن كه تو عوض شدي و رابطمون جدا شده و خداحافظ . منم خيلي عصباني شدم و گفتم خداحافظ
الان بعد 2 ماه ايشون ازدواج كردند و اونم با دختري كه يك ماه باهشون اشنا شدن و من داغون شدم من خيلي اعتماد داشتم و دوست داشتنشونو باور كرده بودم .ايشون براي من خيلي سخت ميگرفتن و ميگفتن من نميتئنم به هركسي اعتماد كنم و ....
زن دادششون بعد جريان اومدن خونمون و من عكس خانمشونو ديدم ومدام خودمو مقايسه ميكنم و دنبال جواب منطقي براي كار ايشون هستم و خودمو سرزنش ميكنم و پشيمونم كه باهشون بد برخورد كردم ايشون در گذشته رفتاراي كردن كه من فكر ميكردم واقعا منو دوس دارن و چون خيلي صميمي و نزديك بوديم از همه چي خبر داشتم . حتي خونوادش باهاش مخالفت كردن اونا در جريان رابطه ي ما بودن منتهي حرفاي كه در جواب خانوداش زده بود اينا بودن 1 اون ازم بزرگتر2 ما فاميليم بچه مون مشكل دار ميشه3 الان ازدواج كنم باهاش بايد فورا بچه دار شم:47:4.زن يا خوشكله يا كارمند
حرفاي خيلي تلخ زده بود دلايل كه قبلا بوده . خانم ايشون 23 ساله ش و از نظر من خوشكله در حالي كه اطرافيان نظرشون اينه كه اون برتري از نظر ظاهر نداره ولي من خودم برعكس فكر ميكنم
جالب اينه كه من ظاهر بدي ندارم و ايشون از من سرتر نيستند در كل من خيلي دافغون شدم و اعتماد به نفسمو از دست دادم و متاسفانه خاطره هاي خوب مياد ذهنم و پشيمونم و فكر ميكنم من كم و كاستي داشتم چرا كه در عرض دوماه رفته با كسي ديگه ايي حتما اون شخص ويژگي خاصي داره