دیگه به هیچ مردی اعتماد ندارم
سلام به همه اعضای تالار
من دختری با اصالت کرد اما بزرگ شده در شهری بزرگ غیر از شهر مادری خود سهتم.از خرداد 27 سالگیم رو شروع کردم و به خاطر دغدغه های ذهنی ومشکلات تکراری خودم تصمیم گرفتم که عضو اینجا بشم و کمک بخوام
شاید از اواخر تحصیل من در دانشگاه و حدود 22 یا 23 سالگی بود که این موضوع رو فهمیدم که هر مردی با هر نوع رفتار و شخصیتی به من نزدیک شده فقط به دنبال تفریح یا رابطه غیر عرف بوده.این موضوعرو الان که چندسال از تمام شدن درسم میگدره بهتر میفهمم. چون من به خاطر اینکه از دوازده سالگی مادرم رو از دست دادم و با برادرم و خواهر کوچک ار ازخودم بزرگ شدم کسی از تجربیات زندگیش به من چیزی نگفت. تا تمام شدن دررسم هم خیلی با دوستانم در مسائل خاص وارد صحبت نمیشدیم
اما این یکی دو سال اخر که برای کار و موضوعات دیگه به جایی رفت و امد دارم تقریبا به این موضوع رسیده ام که تمام نزدیکی افراد به من در هر موقعیتی فقط خوشی دوروزه یا دنبال لذت جنسی بودنه که بعضی برخلاف تلاش زیادی هم که میکردن به چیزی نمیرسیدن و فقط اوضاع نگرانکننده ای را برای من درست می کردند.حتی یک مورد هم شخص ا نیت درست سمت من نیومده. من هیچگونه اطلاعی از نوع برخورد صحیح رو نمیدونستم و در بعضی موارد حتی بعضی از این اقایون توسط دوستانم در اواسط اشنایی دزدیده می شدند که من نمیفهمیدم مشکل از کم توجهی منه یا زیرککی دوستانم یا بدفهموندن شخصیتم به اون اقایون یا اینکه اونها هم از اول نیت بدی داشتن. اخرین مورد همین چندماه پیش بود که برخلاف تمام حسادت توجه پیگیری رفتار اخر اینگونه کهباید به من نزدیک نشد و فقط درد و رنجش برای من موند چه زمانی که میخواست اشنا بشه و چه زمانی که اخرش بود. واقعا نمیتونم به حقیقت موضوع پی ببرم و دارم گوشه گیر میشم و باتوجه به اینکه پدرم هم دیگر از لحاظ مالی یا روحی جوابگوی همه خواسته های من نیست. هم استعدادهایم با گوشه گیری و اینگونه شرایط از بین میره و هم ازدواج کردنم. ازتون میخوام منو کمک و مشورت بفرمایید