از رابطه های بی سرانجام خسته شدم
سلام
من سی و اند ساله هستم .کارم دانشگاهی هست. :303:خوب من تو حوزه کاریم ادمهای زیادی رو میشناسمو از خیلیهاشون مشاوره علمی میگیرم. یه اقایی هم چندسال پیش تا بحال بودند که ادم خیلی اکتیوی هستند و استاد دانشگاه هستند و... من ایشون رو از لینکدین میشناسم و هنوز حضوری ندیدمشون. ایشون قبلنا ایران نبودند ولی جدیدا چند ماهی هست ایران اومدند و ظاهرا قصد موندگاری دارند.
روزای اولی که اومده بودند ایران متقارن شده بود با خواستگاری یه نفر که ما تا چندماه داشتیم اشنایی رو طی میکردیم. این اقا ازم خواستند که باهاشون بیرون برم و چند بار تکرار کردند دفعات اول یه جورایی پیچوندم و گفتم نه و حوصله ندارم و کار دارم ولی بار آخر گفتم درمرحله شناخت با یه خواستگار هستم و قصدم ازدواج هست. ایشونم شرایط رو درک کردند و دیگه ازم درخواست بیرون رفتن نکردند و گاهی فقط اگر مشکل کاری داشتم توی اینترنت ازشون سوال میکردم و جوابمو میدادند و گاهی ازم درمورد خاستگارم سوال میکردندالبته من خیلی وارد جزییات نمیشدم و فقط گاهی کلیات رو بهشون میگفتم. ولی این اواخر یکم دچار تنش با خواستگارم شده بودم که یه روز یکم از مشکلاتم برای این اقا گفتم (اعم از مخالفت خونوادم و...) و فقط در نقش شنونده گوش دادند و چیزی نگفتن.
حالا یه چند هفته ست که قضیه من با خاستگار قبلیم به هم خورده. یعنی دقیقا رو هواست. میدونیم که مشکلات زیاده در عین حالم شاید یه کورسوی امید داشته باشیم .. .یعنی هنوز همه چی 100% تموم نشده ولی اخیرا سر اختلافامون بد بحث کردیم و رابطه در سکوت فرو رفته!الان من خودم هم مطمن نیستم خواستگارم میخاد کوتاه بیاد یا امید داره من کوتاه بیام ولی رابطه یه طورایی ناتمام مونده!من جواب نه رو دادم ولی خواستگارم هنوز مصر هست که نباید نه بگم و در عین حالم با شروط من کنار نمیاد. البته خواستگارم سنتی نبوده که بطور سنتی رابطه تموم شه و بخواد خونواده ها این وسط حرف نه رو وسط بیارن.
از اونطرف اون اقا ازم بی مقدمه تو نت پرسیدند خواستگاری بهم خورده ؟ منم که نمیتونستم دقیقا تشریح کنم چه اوضاعی هست گفتم اره. و بعد گفت پس بیا بریم بیرون! که منم گفتم باشه یه وقت دیگه.
الان میخوام بهم کمک کنید که بدونم دقیقا تو این شرایط باید چکار کنم؟
اول اینکه من نمیدونم این اقا الان که به من میگن بریم بیرون قصدشون چیه؟ چطور میتونم ازشون بپرسم که هدفشون وقت گذرونی هست یا ارزیابی واسه رابطه جدی؟
دوم اینکه با توجه به اینکه ایشون مدتی ایران نبودند حس میکنم شاید واسشون یه چیز عادی باشه که مثلا به من بگن بریم بیرون و منم بدون انتظار هیچ فرجامی چند صباحی باهاشون باشم. یا خیلی قیافه اپن مایند بگیرند و انتظار داشته باشند که من وارد یه رابطه باز بشم و بعد شاید فرجامی داشته باشه شایدم نداشته باشه
سوم اینکه بفرض اینکه هدف ایشون خیر باشه من اصلا درست هست تو این شرایط دنبال اشنایی با شخص دیگه ای باشم؟
چهارم اینکه اصلا حس خوبی ندارم که بخوام از این اقا بپرسم قصدش ازدواج هست یا یه چیز دیگه. یعنی حس میکنم اگه بپرسم طرف حس میکنه میخام خودمو تحمیل کنم! دوست دارم اگر قصد جدی داره بطور غیر مستقیم بفهمم
کلا به مشاوره تون نیاز دارم هرچی فکر میکنید برام بنویسید. چون از این رابطه های بی سرانجام خسته شدم.:302: