چطور با احساسات منفی ای که جدیدا در من ایجاد شده مقابله کنم؟
سلام. بعد از مشکلات و دوران بدی که با نامزدم داشتم و دادگاه رفتن و اجرا گذاشتن مهریه بالاخره موفق شدم ازش جدا شم با این توافق که مهریه و تمام حق و حقوقم رو بخشیدم و در مقابل اون به طلاق رضایت داد. ناگفته نمونه که مادرش این آخر کاری هم ما رو از وقاحتش بی نصیب نگذاشت و از طریق یکی از آشناها تهدید به اسیدپاشی کرد! هرچند اون آشنا جواب محکمی بهش داده بود...بگذریم
الان حالم خیلی خوبه و خیلی عالی تونستم با شرایط کنار بیام. دوباره فعالیت های قبلمو از سر گرفتم و حتی از قبل شادتر و شاکر تر هم شدم و قدر تک تک لحظه های زندگیمو که با آرامش میگذرونم رو میدونم. چند وقتی هست که دارم خودکاوی میکنم و سعی دارم ایراداتی که داشتم و توی این ماجرا به وجودشون پی بردم رو برطرف کنم. همه چیز خوب پیش میره و تغییرات مثبتی داشتم.
اما دو مورد هست که نگرانم کرده و کنترلش تقریبا از دستم خارجه. یکیش به وجود اومدن ترس شدید از ازدواج در من هست، به شکلی که ذهنم در برابر فکر کردن به هر چیزی که به ازدواج مربوط باشه مقاومت میکنه و یکی دو بار هم که توی فعالیت های اجتماعی ای که دارم پیش اومد آقایی به قصد آشنایی پا پیش گذاشتن اما من به شدت دچار احساسات منفی و استرس شدم و ناخودآگاه سریع منطقه رو ترک کردم و به اصطلاح از این شرایط فرار میکنم. انگار دلم نمیخواد آرامش الانم به هیچ قیمتی مشوش شه. مورد دوم اینکه وقتی زوج ها یا نامزدهایی رو میبینم که رابطه ایده آل و قشنگی دارن به شدت جذب میشم و از طرفی ذهنم ناخودآگاه رابطه بد خودم با نامزد سابقم رو باهاش مقایسه میکنه و بعدش حس حسادت شدیدی بهم دست میده! من اصلا آدم حسودی نبودم و نیستم و این واقعا عذابم میده و دلم نمیخواد این حس منفی رو داشته باشم! البته برای مقابله باهاش سعی میکنم برای خوشبختی بیشترشون دعا کنم و توی دلم میگم من هم لیاقت همچین رابطه ای رو دارم و ان شاالله بهش میرسم و بهشون خیلی گرم تبریک میگم. این دو موضوع که کاملا متضاد هم هستن نگرانم کردن و واقعا نتونستم برای ریشه کن کردنشون کاری کنم و وقتی موقعیتش پیش میاد قبل از اینکه بتونم آگاهانه خودمو کنترل کنم این احساسات منفی وجودمو پر میکنه. کسی تجربه یا پیشنهادی در این زمینه داره؟ متشکرم.