-
قبل ازدواج
سلام
دوستان قبل از نوشتن مشکلم ازتون عذرخاهم واس اینکه مطلبم طولانیه
اسم من امینه
۲۳سالمه.دانشجوی ترم اخر ارشدم.سربازی هنوز نرفتم.و مجردم.و خانواده نسبتا مذهبی دارم
مشکل من در مورد تصمیم صحیح برای ازدواج یا فراموش کردنشه و ترس شکست عشقی
من ۲سال پیش با زنی ک شوهر داشت اشنا شدم.فهمیده بودم رابطه خوبی با شوهرش نداشته و شوهرش دسته بزن داره و میزنش.خلاصه من با ایشون دوست شدم وتو یک ماه اول بهش وابسته شدم.۶ماه ک از رابطمون گذشت ایشون از شوهرش رسمی و قانونی جدا شد.در همون وقتا بود ک بهم خیانت کرد و با پسری دوست شده بود.بخاطر علاقه زیادم بخشیدمش.بعد ۳ ماه از اون جریانات تلگرام نصب کرد و بعد ی هفته فهمیدم ب صورت مجازی با یکی اشنا شده فقط درحد چت.البته اینطور ک من فهمیدم.شاید بیشتر از این حرفا هم بوده.بازم بخاطر علاقه زیادم بخشیدمش.خیلی دوسش دارم.چند باری هم بهم دروغ گفته ولی بازم بخشیدم.از اون ماجرا ب بعد علاقم بهش کم شد.تا جایی ک اذیتش میکردم.ازم التماس میکرد باهاش بمونم ولی من هر چند وقتی بهش میگفتم تموم ولی با اصرار اون باز میموندم باهاش.ی بار الکی ۳ماه بهش گفتم زن دارم.اون تمام این ۳ماهو ازم التماس میکرد ک بمونم باهاش.ک اخرش بهش گفتم دروغ بوده.این رابطمون تا الان ادامه داره.تا الان شده ۲سالو۴ماه
حدود ۲ماه میشه ک رابطمون برعکس شده.کسی ک دنبالم بود حالا با هر حرفی میگه تموم.تاجایی رسید ک کلا رفت هرچی بهش التماس کردم نموند.واسش رگمو زدم حتی بیمارستانم نیومد ی زنگم بهم بعدش نزد
از اونجایی ک خونوادم اصلا ب ازدواج با این فرد راضی نبودن ب ایشون گفته بودم ک راضی نیستنو نمیان خاستگاری حتی گفته بود تنها بیا ولی این اواخر میگف تنها نیا اگ خاستی فقط با خونواده.خلاصه بعد اینکه رگمو زدم خونوادم راضی شدن ی بار حضوری دیدمش گفتم بمونو این حرفا گف ن بعد بصورت اتفاقی مادرم ب من زنگ زد و با ایشونم صحبت کرد.ک خلاصه قبول کرد اگ ازدواج باش میمونم.
رفتم خاستگاری و مقدمات اولیه رو انجام دادیم.ولی هنوز عقد نکردم.
الان خیلی دودلم از این ازدواج.خیلی میترسم ک اشتباه باش انتخابم.میخام بزارمش کنار ولی وقتی فکر نبودنش میاد تو ذهنم کلا قلبم میخاد وایسه.واس همون نمیتونم بزارمش کنار.ولی منطقم کلا میگه این ازدواج اشتباس
درضمن ایشون ۲۰ سالشه.دیپلم داره.و خونواده خوبی هم نداره.ینی خاهرشم شوهر داره و با کسی هم دوسته.و پدرش دو زن داره و مادرشم ازدواجه دومش بوده.
درضمن چند روز پیش هم فهمیدم ایشون ب احتمال ۶۰درصد نازا هستن.
بنظرتون چکار کنم؟دارم روانی میشم
مشاورم رفتم گف ازدواج نکن.ولی نمیتونم ولش کنم.
ولی اصلا بهش اعتماد ندارم.همش تو فکرم اینه چطور شوهر داشت و با من دوست شد!.چطور بهم خیانت کرد!نمیتونم بهش اعتماد کنم.ولی فکر نبودشم اصلا نمیتونم بکنم
خاهشا کمکم کنین
-
به قول فامیل دور من صحبتی ندارم
کسی که به هیچ چیزی پایبند نیست آیا لیاقت همسری رو داره ؟البته شما خودتون هم یه خائن هستین به همسر سابق ایشون
تازگی ها همه مردها دست بزن دارن و مواد مصرف می کنن (این بهونه زنها واسه طلاق)
همه زنها هم خیانت کارن ( اینم بهونه مردها واسه طلاق)
-
سلام دوست عزیز
خودت تمام خصوصیت بد اون خانم رو داری میگی....بعدش اومدی تایپیک زدی که نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟جالبه.......................... ...........
مشاور هم رفتی که گفته نه.............با اون همه خصوصیت بد......بازم میخوای پاش وایسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته اینکه مادرش ازدواج دومش هست یا پدرش دوتا زن داره ،اصلا دلیل بر اینکه اونا خانواده بدی هستن ،نمیشه...........................
خیلی از خانواده ها رو دیدم که باباش دوتا زن داشته و مادرش ازدواج دومش بوده ولی خانواده های خوب و با فرهنگ و اصیلی بودن...........اصیل رو براساس رفتار و اخلاق میشناسن.....
ولی اگه خصوصیات این خانم همین هایی بود که نوشتی ...این خانم شاید تا چند سال دیگه سرش به سنگ بخوره و اصلاح بشه و حالا حالاها خبری از اصلاح شدنش اصلا نیست..........بنظرم خودت و روحیه ات رو داغون میکنی اگه بخوای باهاش ادامه بدی و با این طرز تفکر شما ،آخرش کارتون به جدایی میکشه حتی بعد از ازدواج.........
-
سلام
اگر علاقه داری که زندگیت و نابود کنی باهاش ازدواج کن ، گذینه بسیار خوبی برای خراب کردن آیندت هست !
ضمنا کار شما ، دوستی با خانومی که شوهر داشته ، اصلا قابل توحیه نیست ! قابل تاسف هست
-
بر خلاف دوستان به نظر من بهتره باهاش ازدواج کنی اخه یه خانم همه چیز تمامه که به همسر سابقش خیانت کرده بعدش به شما هم یکی دو بار خیانت کرده الانم که سرد شده خانوادت هم راضی نیست مشاوره هم رفتی گفت ازدواج نکن خواهرهاش هم که میگی آدمای خوبی نیستن کلکسیون همه ایرادها هست
الان داری از روی احساسات تصمیم میگیری مطمئن باش بعد از ازدواج با کوچکترین مشکلی پشیمون میشی و امکان داره دقیقا همین رفتاری که همسر سابقش باهاش داشت رو شما باهاش داشته باشی و اونم شروع کنه برای یکی دیگه مظلوم نمایی و مشکلات دوباره
-
-
ممنونم از دوستان
ولی اینو بگم من وقتی ک باهاش دوس شدم ایشون گف داره طلاق میگیره.
دوما خودم میدونم کارم اشتباهه ولی جرات تموم کردنو نبودش تو زندگیم سخته
-
سلام برادر عزیز
رابطه شما با این خانوم از اول اشتباه بوده و و ممکن بود همسر این خانوم متوجه بشه و اتفاقات ناخوشایندی بیفته اشتباه بدتر ادامه دادنش
خاهشا ازدواج نکن این ازدواج نه یک درصد هزار درصد اشتباهه
شما گرفتار عشقی بی پایه و اساس شدی ک میتونه بدترین اشتباهه زندگیت باشه.... ایندتو خراب نکن
یکبار برای همیشه پا رو دلت بزار و این موضوع رو تمام کن مطمئن باش پشیمون نمیشی
فرصت درست زندگی کردن با انتخاب اشتباه از خودت نگیر گرانبهاترین چیزی که از دست میدی زمان هست!
این خانوم حتی لحظه ای بدون فکر بزرگترین اشتباه زندگیت میتونه باشه
و مطمین باش عشق آتشینت با گذشت ماهها اگر انتخابش کنی تبدیل به نفرت میشه و اونجاس ک میفهمی چه بلایی سر زندگیت اوردی
تمامش کن
-
چکار کنم بتونم فراموشش کنم؟
-
حتی اگر ۳ماه هم عداب از دست دادانش رو بکشی بهتر از اینه خودتو بدبخت کنی و جوونیتو حروم کنی
من شرایط مشابه شما دارم با این تفاوت ک ازدواج کردم همه به من میگن تموم کن برو اما من از فردای خودم میترسم و این مردد بودن داره زندگیمو نابود میکنه خودمم میدونم ولی توان رفتن ندارم ناراحت نشی از حرفم به نظر خودم من وشما خودمون باور نداریم ک اگر باور داشتیم خودمون رو مستحق چنین ادمهایی نمیدیدیم و نمیزاشتیم زمان همینطور بگذره البته شرایط من خیلی پیچیده تر از شماست من ایندتو درکنار این خانوم خیلی تاریک میبینم حتی لحظه ای ریسک نکن
ترکش کن حتما سخت خاهد گذشت وسوسه میشی اما مقابله کن
پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان هست!
اما شما هنوز ازدواج نکردی هنوز خانوادها درگیر نشدن خیلی زاحت میتونی ایندتو جور دیگه رقم بزنی
خودت رو با مسائل دیگه ای درگیر کن
مهم تر از همه خودتو باور کن !!!!