تا شوهرم می خواد یکم تغییر کنه و خوب بشه خواهر شوهرم زود خودش رو می رسونه
با سلام خدمت کابران عزیز همدری مرسی از همگی به خاطر مشاوره های مفیدتون
دوستای عزیز چند روز پیش با شوهرم بگو مگو حسابی داشتیم و بین بحث هامون دوباره شوهرم از طلاق گفت و منم گفتم کاملا آمادم مگه من با از دست دادن تو چی رو از دست میدم ( یه شوهر خسیس . شکاک . بدبین .منزوی و... ) و از کمبود های زندگیم گفتم یه روز قهر کردیم و از فرداش شوهرم خوب شد و اخلاقش مهربون تر شد و فرداش ما رو برد خونه پدرش عصر برای اولین بار بهم اعتماد کرد و گفت تا چهار راه خونشون که تقریبا یک ایستگاهه خودم با دخترم تنهایی برم از اونجا با شوهرم بریم خونمون ( آخه اصلا تنهایی نمیزاره جایی برم ) ولی خواهر شوهرم تا اینو شنید رنگش عوض شد که نه تو تنهایی نرو گم میشی و از این حرفها ... منم گفتم مگه من بچه ام گم بشم ( خواهر شوهرم 54 سالشه اصلا ازدواج نکرده و با داد و بیداد و شروری خودش حرفش رو به کرسی مینشونه طوریکه شوهرم به خاطر آبروش ازش خیلی می ترسه ) خلاصه من با دخترم اومدم و با خوشی با شوهرم اومدیم خونه اصلا باورم نمیشد که شوهرم بهم اعتماد کرد و اجازه داد تنهایی بیام خیلی خوشحال بودم حس آزادی داشتم . صبح شوهرم اخلاقش خوب بود ولی یه دفعه قیافش عوض شد و رفت توی فکر . بعدش من می خواستم از گوشیش آهنگ به گوشی خودم بفرستم که دیدم اون خواهرش بهش پیام داده که ( تو واقعادرست نمیشی آدم زن جوانش رو تنهایی میزاره بیاد بیرون ؟ تو باید با خودت ببری بیاریش زن تو جونه و بیرون پر از گرگه و از این حرفها و ... ) واقعا خیلی داغون شدم نمیدونم با این زن چطوری رفتار کنم وقتی شوهرم می خواد خوب بشه خواهرش نود درصد توی زندگیمون تاثیر میزاره . چند بار هم سر این موضوع که بهم تهمت زده با خواهر شوهرم بحث کردم . ولی حرفهاش رو شوهرم که بد بین هم هست تاثیر میزاره . به نظرتون باید چطوری رفتار کنم که شوهرم بهم اعتماد کنه و حرف خواهرش بهش تاثیر نزاره ؟