نوشته اصلی توسط
رنیا
سلام<br>
من ۳۷ سالمه و همسرم ۵۲، ما ۶ ساله ازدواج کردیم و قبلش ۲ سال دوست بودیم، همسرم خوشتیپ، خوش قیافه و تحصیل کردست و خیلی جوانتر از سنش دیده میشه، قبلا تو سن کم ازدواج کرده و یه دختر داره که ایران زندگی نمی کنن<br>
من تحصیلات مهندسی دارم و ظاهرم خوبه از خانواده نسبتا ضعیفی هستم، الان رفاه خوبی دارم<br>
<br>
مشکلم اینه که همسرم بچه نمی خواد، البته از اول می گفت ولی من فک میکردم نظرش عوض میشه، البته ۳ سال هست که روابط زناشویی نداریم ولی من دوستش دارم و همینطور ادامه دادم<br>
<br>
گاهی زبانش بسیار ازاردهندست، میگه من رو دوست نداره ولی به من نیاز داره هر روز بارها به فقیر بودن خانوادم اشاره می کنه، اگرچه هنوز دوستش دارم ولی با حرفاش خیلی من رو ناراحت کرده تو زندگی<br>
<br>
با این شرایط میخوام توافقی جدا بشم، همسرم راضی نیست ولی اینکار رو انجام میده<br>
<br>
ترس دارم از اینده، ولی زندگیم پر از احساس ناامیدی، بی انگیزگی و بدون هیچ شوقی هست، به امید روزهای بهتری هستم با این تصمیم...<br>