نمایش نسخه قابل چاپ
سلام . من و همسرم مدت زیادیه رابطه سردی رو تجربه میکنیم متاسفانه اختلافات بینمون کهنه شده مشکلات مالی و نداشتن تجربه و دانش کافی باعث شد تو زندگی اشتباهات زیادی کنیم. دخالتهای خانواده من رابطه خانومم و خانواده منو تیره کرد الان مدتیه خانمم دم از طلاق میزنه حدودا یکساله....
همسرم هروقت میام مشکل و مطرح کن و حلش کنیمم اجازه نمیده و بحث و به حاشیه میبره.. ما خیلی وقته رابطه دوستانه و محترمانه ای نداریم
سلام
فقط نوشتین که درد دل کنید یا در صدد حل مشکل بینتون هستین
اگرتصمیم دارید مشکلتون رو حل کنید لطفا بفرمایین چند سالتونه و چند ساله ازدواج کردین
یه مقدار مشکلتون رو واضح تر بگین البته آگه تمایل دارین.
مجدد سلام راستش بیان مشکل برای خودم هم سخت شده ...من ایرادهایی که خانمم ازم میگیره رو مینویسم.
حواس پرت . بی مسولیت. هیچ کاری رو نمیتونی کامل انجام بدی و.... فضا برای ابراز محبت اصلا نیست. گفتن دوستت دارم تو این شرایط شبیه جوکه.من هر روز از هفت صبح میرم سرکار و تا هفت شب اونجام بطوراجباری. روزهای جمعه معمولا با دیدن خانواده سپری میشه. اگر مشکل مالی نباشه حتما ناهار و بیرون میخوریم.و پارک و.... ازین بابت بیرون بهمون خوش هم میگذره البته اگرمن پیشنهاد بدم بریم بیرون معمولا جوابم منفیه. ولی از دیگران باشه اکثرا مثبت .متاسفانه رفتار بد خانمم باعث شده پسر کوچیکم که سه سالشه با بی ادبی جوابمو بده.
سلام
من فکر میکنم شما در دوره ای از زندگیتون هستین که فقط بدیها رو دارین میبینید
و متاسفانه این از خصوصیات تقریبا همه خانمهاس که وقتی بحث میکنن روی موضوع جدید تمرکز نمیکنن و از اول ازدواجشون تمام بدیها رو میارن وسط دایره
به خودتون و همسرتون زمان بدین، مطالعه کنید
یک بار بشینید و با همسرتون همدلی کنيد
بگین که من میدونم ناراحتی وبهت حق میدم اما یه جایی باید گذشته تموم بشه. و امروز و آینده فدای دیروز نشه.
حتمن هم شما و هم خانمتون ایرادهایی دارین. خوبه که هر کس ایراد خودش رو فقط ببینه و خودش رو اصلاح کنع
الان به من زمان داده یا فرصت نمیدونم دو ساله میگه تا اخر سال با هم هستیم و جدا میشیم. الان هم تا اخر سال و حرف از طلاق میزنه میگه لیا دوستانه حلش کنیم توافق جدایی مطرح میکنه. اصلا این روزها نمیشه سمتش رفت حتی اتاقمپن و جدا کرده. هر صحبتی از اینده روشن کنه میگه من که نیستم اسفندماه خودت میدونی نقشه الکی نکش
شما خیلی مبهم توضیح میدین.
لطفا یک چکیده از ابتدای زندگی مشترک تا به اینجا رو بدین.
یجا هم فرمودین همسرتون بهتون خیانت کردن.
من حس میکنم شما اون قدرت و رفتار مردانه رو ندارین و در زندگی مشترکتون خیلی منفعل عمل کردین تا جاییکه خانمتون بهتون خیانت کردن و حالا راحت بهتون بی احترامی میکنن و دم از طلاق میزنن و رخت خوابشونم جدا کردن از شما
من خودم متوجه انفعالم تو رابطه شدم. بگید چطور اثراتش و کمتر و کمتر کنم و نقشم دوبار پر رنگ بشه درست حدس زدید بخاطر کم کاری خودم زندگیم از دستم خارج شده و دلیل دیگه اعتماد زیاد از حد ب همسرم شاید.