-
رها شدن از وابستگی
اختلال شخصیت وابسته
وابستگی چیست؟
رهایی از وابستگی
آیا تا به حال خودتان را بیش از حد به چیزی ، شخصی یا جایی وابسته دیدهایدو یا حس کرده اید؟ اینکه به شخص یا چیزی آنقدر وابسته باشیم که ترک کردن آن برایمان امکانپذیر نباشد یا حتی فکر کردن به کنار گذاشتنش در ما ایجاد وحشت و هراس به وجود آورد؟ اما به راستی چیست که ما را اسیر میکند؟ چرا باید به رغم تمام شایستگیها و ارزشمندیهایی که در وجود خودمان است به شخص یا چیز دیگری رو بیاوریم و بدون او احساس حقارت ، کمبود و نومیدی کنیم؟ چرا وقتی میخواهیم از یک رابطه سرشار از وابستگی بیرون بیاییم با دشواریهای فراوانی روبهرو میشویم؟
اگر دقیقتر نگاه کنیم میبینیم در یک رابطه سرشار از وابستگی آنچه بیش از هرچیز نمود دارد این است که معمولا ما طوری به طرف مقابل وابسته میشویم که یک شخص معتاد به موادمخدر اما آیا هرگونه رابطهای را میتوان نوعی اعتیاد نامید؟ چرا اسمش را عشق ، دوست داشتن زیاد یا احساس تعهد نگذاریم؟!
اغلب اوقات در یک رابطه اعتیادی ، عشق و تعهد فراوانی وجود دارد اما برای آنکه عشق و تعهدی وجود داشته باشد باید کسی بتواند دیگری را آزادانه انتخاب کند ولی یکی از نشانههای اعتیاد در این است که اغلب میلی اضطرارآمیز در کار است که آزادی و حق انتخاب رامحدود میکند؛ یعنی قدرت انتخاب و تصمیمگیری را از شخص میگیرد ، حال آنکه در یک ارتباط سالم ناشی از عشق ما حق انتخاب داریم و با استفاده از قدرت تفکر و تعقل خود میتوانیم تصمیم درست بگیریم.
اما در یک رابطه غلط توام با وابستگی بیش از حد ، وقتی خود شخص میداند ادامه ارتباط به نفع او نیست بازهم ادامه میدهد زیرا احساس میکند باید این شخص را حفظ کند و به او وابسته باقی بماند حتی اگر این رابطه برایش مخرب باشد.بنابراین اولین نشانه وجود یک رابطه مخرب ناشی از وابستگی خصوصیت اضطرار گونه آن است ، نشانه بعدی وحشتی است که در شخص وجود دارد مبادا اینکه طرف مقابل او را تنها بگذارد یا به او دسترسی نداشته باشد.
افراد معتاد اگر ندانند مواد مخدر خود را چگونه تهیه کنند وحشتزده میشوند یا سیگاریها وقتی در جایی قرار میگیرند که آنجا کشیدن سیگار ممنوع است ناراحت میشوند ، همچنین افرادی هم که در یک رابطه غلط اعتیاد گونه قرار میگیرند از فکر اینکه این رابطه قطع شود احساس وحشت میکنند.
نشانه بعدی یک رابطه اشتباه این است که بعد از قطع ارتباط احساسی از پیروزی و آزادی به شخص دست میدهد.در واقع خواه کسی به مادهای مخدر معتاد باشد یا به یک شخص ، اساس تمام این واکنشها شباهت فراوانی به یکدیگر دارند و آن این است که همه این افراد احساس کامل نبودن و پوچی میکنند و اغلب ناامید و اندوهگینند.
نوع ارتباط : به احتمال زیاد در هر رابطه عاطفی عضوی از اعتیاد وجود دارد و این به خودی خود چیز بدی نیست و برعکس میتواند رابطه را مستحکمتر هم بکند زیرا هیچکس آنقدر کامل و قوی نیست که نیازی به ارتباط با شخص دیگری نداشته باشد اما یکی از نشانههای رابطه خوب این است که ما را با بهترین شرایط خود در تماس نگه میدارد.
آنچه سبب میشود رابطهای شکلی اعتیادگونه به خود بگیرد این است که احتیاج به طرف مقابل تبدیل به یک نیروی کنترل کننده میشود و اجبار و اضطراری به وجود میآورد که شما را از چندین آزادی اصلی و ضروری محروم میکند ؛ آزادی در بهترین حد قرار گرفتن در رابطه ، آزادی دوست داشتن دیگران از طریق انتخاب و تعهد و پایبندی توام با علاقه و توجه و نه اینکه تحت تاثیر وابستگی خود در شرایط فشار و اضطرار قرار بگیرید و همچنین آزادی انتخاب در این باره که آیا شخص میخواهد در این رابطه باقی بماند یا نه !
اگر در یک رابطه عاطفی شاد و لذتبخش هستید برای تشخیص اینکه آیا در ارتباطی اعتیادگونه قرار دارید یا نه به این موارد توجه کنید :
» باوجود اینکه قضاوت خودتان و دیگران به شما میگوید که باقی ماندن در این رابطه به صلاح شما نیست و نمیتوانید انتظار بهبود آن را داشته باشید ، هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به آن صورت نمیدهید.
» خود را توجیه میکنید که باید در این رابطه باقی بمانید اما نمیتوانید دلیل محکمی برای آن بیاورید.
» وقتی به فکر قطع این رابطه میافتید احساس وحشت و اضطراب میکنید و در نتیجه بیشتر به ارتباط خود میچسبید.
» وقتی برای پایان دادن به این ارتباط اقدامی میکنید با نشانههای حادتری روبهرو میشوید و چه بسا با مشکلات گوارشی و جسمی و ذهنی مواجه میشوید.
» هنگامی که رابطه قطع میشود شخص احساس تنهایی و تهی بودن میکند.
اگر اغلب این نشانهها در شما وجود داشته باشد، میتوانید مطمئن شوید در رابطهای قرار دارید که در آن وابستگی شما آنقدر زیاد است که میتوان نام آن را اعتیاد گذاشت و درست همانطور که شخص معتاد به ماده مصرفی خود معتاد است شما هم در دامی قرار گرفتهاید که رهایی از آن چندان آسان به نظر نمیآید.این قدم نخست در درک اساس شناخت نوع ارتباط شماست و بدین ترتیب باید تصمیم بگیرید آیا میخواهید رابطه خود را بهبود ببخشید یا تمایل دارید آن را به همان شکلی که هست باقی بگذارید!
توجیه کردن : شاید برای اینکه بخواهید به یک رابطه غلط ادامه دهید دائم خود را فریب دهید و کارهایتان را توجیه کنید.وقتی کسی در یک ارتباط غلط قرار میگیرد برای اینکه نخواهد آن را ترک کند سعی میکند جنبههای مثبت رابطه را بزرگ جلوه دهد و از کنار جنبههای منفی آن به آسانی بگذرد و این کار باعث میشود که نتوانیم جلوی اشتباهاتمان را بگیریم و همیشه به رفتار غلط خود ادامه دهیم.
اگر بخواهیم توجیهات اشتباه خود را ترک کنیم باید افکار غلط خود را مبنی بر اینکه طرف مقابلمان تنها کسی است که میتوانیم او را دوست بداریم کنار بگذاریم ، حالا شما با شناخت بیشتر خود و اطرافتان دید بازتری پیدا کردهاید و میتوانید خوشبختی خود را رقم بزنید ؛ در حالی که یک رابطه عاطفی درست هم میتواند بخش مهمی از این خوشبختی باشد.
اینکه فکر کنید تنها دلبستگی به یک شخص میتواند شما را خوشبخت کند یک توهم است که گرفتار آن شدهاید.
هنگامی که به شخصی بیش از حد وابسته میشویم واکنشهای جسمانی و فیزیکی قدرتمندی خواهیم داشت که روی قضاوت و تصمیمگیری ما تاثیر زیادی دارد.
معمولا ما تحت تاثیر احساسات و عواطف نمیتوانیم به خوبی تصمیم بگیریم و در واقع وابستگی میتواند روی احساسات و عواطف و رفتار ما تاثیر بگذارد البته ما نمیتوانیم به طور قاطع بگوییم که کدام تصمیم بهترین است ؛ رفتن یا ماندن در یک رابطه !
تصمیمگیری صحیح به تمرکز ، مطالعه و بررسی و مشاوره نیاز دارد ، در این هنگام باید از خود سوال کنیم آیا منافعی که من از این رابطه میگیرم به زیانهای آن میچربد یا آیا نیازهای کودکانهام مانع از تصمیمگیری صحیح من نمیشود؟
رهایی : بسیاری از ما باوجود اینکه میدانیم در رابطهای قرار گرفتهایم که ادامه آن به نفع مان نیست باز هم نمیتوانیم از آن رهایی یابیم اما اقدامات زیر میتواند سبب شود رابطهای را که دوست ندارید ولی به آن عادت کردهاید ترک کنید :
» رهانیدن خود از احساس وابستگی شدید که مانع از آن میشود که رابطهای را ترک کنید.
» پایان دادن به فرایندهای ذهنی مخرب و علیه خود که شما را از حرکت و پیشرفت باز میدارد.
» حفظ ارزشمند بودن خود بدون وابستگی به شخص دیگر ، هر روشی که بتواند به شما کمک کند تا به اهداف خود برای رهایی از رابطهای مخرب برسید مهم و ارزشمند است.بسیاری از افراد یا خودشان روشی را انتخاب میکنند یا از روشهای پیشنهادی دیگران سود میبرند که در هر صورت فرقی ندارد شما بتوانید از چه راهی به رهایی برسید ، برای آزاد شدن از قید و بند وابستگی میتوانید به علت بروز این موضوع و ارتباط آن با دوران کودکی خود بپردازید.
شاید به این نتیجه برسید که در دوران کودکی از تنها ماندن در خانه میترسیدید ، بنابراین اکنون نیز میترسید برای همیشه تنها بمانید و اینکه کسی شما را دوست نداشته باشد.میتوانید با بررسی دقیق دوران کودکی به علت واقعی وابستگی شدید خود پی ببرید ، هنگامی که شما احساس وابستگی شدید به شخص دیگری میکنید اعتماد به نفس و شخصیت خود را تضعیف میکنید و زیر سوال میبرید ؛ بنابراین بکوشید علاوه بر بالا بردن تواناییهایتان خود را فردی لایق و با ارزش بدانید و برای خود احترام و ارزش بیشتری قائل شوید.
پس از آنکه احساس ناتوانی و محرومیت در شما از بین رفت باید به مسئله بازگشت دوباره به زندگی سرشار از آرامش و به دور از وابستگی باز گردید.در این هنگام اطرافیان و دوستانتان میتوانند از شما حمایت کنند؛ بدین ترتیب که وقتی مایوس و ناامید هستید به شما کمک کنند تا دوباره به زندگی و تواناییهای خود امیدوار شوید و به علاوه هر زمان دوباره به یاد گذشته و محرومیتهای موجود در آن افتادید به شما کمک کنند تا بتوانید زندگی خود را از نو سازماندهی کنید.
آیا میتوانم ؟! : آیا هنوز این سوال در ذهن شما باقیمانده که واقعا میتوانم تنهایی را تحمل کنم و آیا میتوانم با تنها ماندن احساس خوبی داشته باشم و …؟البته فراموش نکنیم که این کار ابتدا به نظر آسان نمیرسد و طبیعی است که احساس ترس و وحشت داشته باشید ولی اگر بتوانید به خوبی و با صبر و حوصله این مرحله را پشت سر بگذارید میتوانید احساس سرشار از اعتماد به نفس داشته باشید و دوباره به خودتان افتخار کنید.فراموش نکنید اگر از ارتباط عاطفی خود رنج میبرید این خود شمایید که باید با انتخاب روشی صحیح خود را نجات دهید.
روانشناسی و زندگی بهتر
- - - Updated - - -
- - - Updated - - -
-
تکنیک رهایی از وابستگی عاطفی
در عالم تجرد و تلاش برای یافتن شخص مناسب، همیشه این امکان وجود دارد که پس از مدتی معاشرت با شخصی جذاب یا قابل قبول، با جمله ناراحت کننده ای از این دست روبرو شوید:
ما به درد هم نمیخوریم یا این رابطه به جایی نمیرسه. گذشته از این که دنیا بر سرتان خراب میشود، چه کار دیگری میتوانید انجام دهید ؟ گریه کنید ؟ سعی کنید او را به ادامه دادن رابطه تشویق کنید ؟ وسایلش را از پنجره به بیرون پرتاب کنید ؟ آنچه مسلم است این است که شما خود را در یک کشمکش احساسی شدید خواهید یافت. اما برای بازگشت به زندگی طبیعی، روشهای متعددی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره کرده ایم. یک دقیقه بعد از به پایان رسیدن رابطه آنچه میخواهید انجام دهید : شما یک یا چند مورد از صدها واکنش ممکن را تجربه خواهید کرد، از جمله خشمی شدید و طوفانی، حمله اشک و داد و فریاد یا بهت زدگی.
روش بهتر مقابله : دکتر دن نوهارت (Dan Neuharth) روانپزشک و نویسنده کتابهای بسیار مفید خودشناسی میگوید : هنگامی که خبر بدی را میشنویم، بدن وارد حالت وحشت شدید و جنون آمیز شده و همه چیز در آن سرعت میگیرد. او میگوید که بهترین روش در دست گرفتن کنترل در چنین لحظات سرسام آوری، متوقف شدن، نگاه کردن و گوش دادن است. بر وجود خودتان متمرکز شوید، به تنفس خود توجه کرده و کوشش کنید که سرعت حرکات و واکنشهای بدن خود را پایین بیاورید. این خودآگاهی میتواند به شما کمک کند تا در 60 ثانیه پر تنش اولیه منطقی و هوشیار باقی بمانید. به محض اینکه آرام شدید، از یار سابق خود دور شوید تا مدتی تنها یا با دوستان خود باشید و به تدریج موقعیت جدید را درک و هضم کنید. بیهوده در کنار او نمانید و برای یافتن پاسخ به این در و آن در نزنید زیرا کار عاقلانه ای نیست و نتیجه ای هم نخواهد داشت. قطع رابطه نوعی مذاکره نیست و هر کاری که پس از آن برای تغییر نظر طرف مقابل یا تنبیه او انجام دهید، در نهایت موجب ناراحتی خودتان خواهد شد.
یک ساعت بعد آنچه میخواهید انجام دهید : کوشش میکنید که حال خود را بهتر کنید. مینشینید و اندوه خود را در الکل غرق میکنید، به خریدی بی قید و بند میروید یا نیمه شب به یار سابق تلفن میکنید تا آخرین حرفتان را به او بزنید. روش بهتر مقابله : انجام دادن کارهایی که به شما آرامش روحی ببخشند، بسیار عالی است به شرط اینکه با انجام دادن آنها دچار پشیمانی نشده و حال خود را بدتر نکنید.
به گفته نوهارت: گاهی در زمانی که دل شکسته شده اید فکر میکنید که تنها عامل تسکین بخشی که به آن نیاز دارید میتواند دو کیلو شکلات باشد. اما اگر علاوه بر تنها شدن، احساس چاقی هم به سراغتان بیاید، باید به فکر روش مقابله دیگری باشید. و اینرا هم بگویم، اثبات اینکه دوست سابقتان اشتباه کرده است تاثیری در اصل ماجرا که رها شدن شما باشد، نخواهد داشت. اینکار تنها موجب میشود که شما کمی نامتعادل به نظر برسید.
شما دونفر میتوانید بعدا گفتگویی منطقی با یکدیگر داشته باشید. از جمله رفتارهای مثبت میتوان به موارد زیر اشاره نمود: گفتگو با یک دوست نزدیک که بتواند فقط به درددل شما گوش کند یا رفتن به باشگاه ورزشی. میزان اندورفین (endorphin) (نوعی پروتئین مسکن دریافتی شما پس از ورزش یا حتی یک پیاده روی طولانی، میتواند امواج اندوه را خنثی کند.
یک روز بعد
آنچه میخواهید انجام دهید : عمل از روی انگیزه آنی و بدون تفکر، شما میل فراوانی برای تماس با او احساس میکنید، با 50 نفر از دوستان اینترنتی خود قرار میگذارید، روی بدنتان خالکوبی میکنید یا نیمی از موهای سرتان را میتراشید. روش بهتر مقابله : کنترل نکردن انگیزه های ناگهانی و غیر عقلانی، واکنش دفاعی ذهن برای کنار راندن صدمه روحی وارده است. دکتر نوهارت میگوید: در این زمان اطلاعات هنوز در حال هضم هستند. کسانی وجود دارند که صبح روز بعد هنگام بیدار شدن، به خاطر نمی آورند که از طرف شخص مورد علاقه خود رها شده اند. هنگامی که این افراد متوجه میشوند آنچه به یاد می آورند، تنها یک خواب بد نبوده است، به این فکر می افتند که شاید یک تغییر بتواند همه چیز را بهتر کند یا لااقل آغازی تازه باشد. باید متوجه باشید که این ایده جدید، تنها در اثر یک انگیزه آنی ایجاد شده است و بلافاصله آنرا عملی نکنید. او در این زمان نوشتن خاطرات روزانه را تمرینی مفید میداند. هیچ کس نمیخواهد طرد شود، اما تراشیدن مو هم نمیتواند فایده ای داشته باشد. سه روز بعد آنچه میخواهید انجام دهید : خزیدن در یک حفره تاریک، ماندن در رختخواب، بارها و بارها شنیدن یک ترانه غمگین.
روش بهتر مقابله : بله، حقیقت تلخ است. بین یک روز و سه روز تفاوت کیفی بسیاری وجود دارد. حالا زمانی است که این قطع رابطه به خوبی درک شده و حالاست که شما درهم شکسته خواهید شد. ترشح آدرنالین (و خشم) موجب میشود که دو روز اول را بگذرانید، اما پس از تحلیل رفتن این هورمون، خود را با همان میزان درد و خستگی ناشی از حرکت در طوفان احساسات مختلف، خواهید یافت. سیل اشکهایی که تصور میکردید فرو نخواهند ریخت، جاری میشوند. لحظه ای خشمگین و لحظه ای غمگین خواهید شد و در مراحل مختلف اندوه به حرکت درخواهید آمد. در اینجا باید حواس خود را به اینکه استراحت کرده، غذا خورده و در کل از خود مراقبت کنید، معطوف نمایید زیرا بخشی از وجود شما، از درون زندگیتان کنده شده است. اگر به یک روند مشخص که شما را مشغول نگه دارد بچسبید، کار عاقلانه ای انجام داده اید.
یک هفته بعد آنچه میخواهید انجام دهید : تلفن کردن به او، ورود به صندوق پست اینترنتی او، چک کردن مدام و وسواس گونه پیامهای روی تلفن، چک کردن پیامهای دوستان او در صفحات عمومی
روش بهتر مقابله :
تبریک! شما اکنون در مرحله (او را برمیگردانم) هستید!
نوهارت میگوید: در این مرحله شما سعی میکنید به شیوه ای عقلانی از این شوک خارج شوید، اما این تصور که شاید دل او برایتان تنگ شده باشد، فقط وضعیت را بدتر خواهد کرد. فکر کردن مداوم به او تنها درد و رنج شما را افزایش خواهد داد. پذیرفتنش مشکل است، اما اگر شخص مورد نظر واقعا نخواهد با شما باشد، شما نمیتوانید هیچ کاری برای بازگردانش انجام دهید. در برابر وسوسه تحلیل تمام دلایل او برای پایان دادن به رابطه مقاومت کنید و تصور نکنید که تنها با تغییر دادن یک بخش کوچک از این موارد میتوانید دوباره وارد زندگی وی شوید.
اما اعتقاد به اینکه میتوانید از میان این حادثه با بلوغ بیشتر خارج شوید و رنج فعلی را دور بیاندازید بسیار مفید خواهد بود. شاید در این مرحله متوجه نشوید، اما بدانید همانطور که زخمها، بدون اینکه از آنها بخواهید، درمان میشوند قلب شکسته هم التیام میابد. دو هفته بعد آنچه میخواهید انجام دهید : فکر کردن به اینکه در روزها و موقعیتهای آتی، داشتن یک یار و یک زوج بودن چگونه میتوانست باشد، یادآوری نکات مثبت و مواهب بودن در یک رابطه عاشقانه و فکر کردن به اینکه دیگر عاشق نخواهید شد.
روش بهتر مقابله : از خود بپرسید که آیا واقعا برای او دلتنگ شده اید یا دلتان برای آنچه در رابطه بوده، مانند نجواهای عاشقانه و قرارهای معمول شبهای تعطیل تنگ شده است. در حال حاضر شما تنها به یاد لحظات خوش گذشته و وارونه و زیبا جلوه دادن تاریخچه رابطه خود با کسی هستید که عملا شما را از زندگی خود بیرون انداخته است. آیا این شخص ارزش این همه اشک و آه را دارد ؟ آیا زمان دور ریختن نشانه های حضور وی در زندگی شما نرسیده ؟ عکسها را در جایی دور از دید قرار دهید، ایمیلهای مشترکتان را پاک کنید، خانه را مجددا و به میل خود بچینید تا با نگریستن به آنها مدام به یاد خاطرات گذشته نیافتید.
نوهارت میگوید: روابط عاشقانه در اصل عادت هستند، و شما باید این عادت را ترک کنید. اگر نشانه های این شخص را مدام در اطراف خود ببینید، خارج کردن وی از ذهنتان دشوارتر خواهد شد . یک ماه بعد آنچه میخواهید انجام دهید: سعی میکنید حضور این شخص ناراحت کننده را در زندگی خود فراموش کنید، انگار هرگز او را نمیشناخته اید.
روش بهتر مقابله : قبل از اینکه معشوق سابق خود را به کلی فراموش کنید، با توجه با فاصله ای که در این مدت ایجاد شده، مدتی صبر کنید تا بیشتر درباره او فکر کنید. نه به خاطر اینکه دوباره وی را به دست آورید، بلکه برای اینکه این رابطه را مرور کرده و از تکرار اشتباهات اجتناب کنید. (البته اگر هنوز به اندازه روز سوم احساس درماندگی میکنید، برای پیشگیری از افسردگی با یک مشاور تماس بگیرید) یک خط زمانی مشخص را در نظر بگیرید و از زمان آشنایی خود، اولین قرار ملاقات عاشقانه، اولین مشاجره و هر واقعه مشخص دیگر یادداشتهایی بردارید. اکنون دورنمایی از این رابطه در دست دارید و میتوانید از بیرون به آن نگاه کنید و نکات مثبت، منفی و زمانی که هشدارهای پایان رابطه آغاز شده و شما آنرا ندیده گرفته بودید را بیابید. زمانی که توانستید بدون احساس درد و اندوه به نکات مثبت او فکر کنید میتوانید مطمئن باشید که از او دور شده و از رابطه خود چیزی آموخته اید.
سایت میانالی