سوالی مهم درباره ازدواج دوم یک مرد

سلام دوستان عزیز
یه سوال مهم و اساسی دارم که لطف کنید پاسخ بدید،
اینکه مردی که در ازدواج اول با ناکامی مواجه میشه و به هر دلیل منجر به جدایی میشه
زمانیکه در موقعیت ازدواج دوم قرار میگیره، ویا در موقعیت آشنایی با یه دختر دیگه قرار میگیره و خود دختر دوم و خانوادش میخوان تحقیق کنند و به گذشته این مرد پی ببرن اونوقت این مرد باید چکار کنه؟
چگونه باید راجع به ازدواج اولش صحبت کنه؟؟؟
چون قطعا طرف مقابل میخوان پی ببرن به چه علت جدا شده
آیا باید موضوع ازدواج اول را سربسته باید مطرح کرد یا اگه اونا خواستن از جزییات هم باید بگه؟؟؟

آیا باید صادقانه بگه من یه ازدواج ناموفق قبلا داشتم به این دلایل یا باید به گونه ای کلی بیان کنه ؟؟؟
خوشحال میشم اگه اهل فن راهنمایی کنن.

up

سلام و درود

هر سوالی ازتون پرسیدن عین واقعیت جواب بدید
چه شما در اون مورد بخصوص مقصر بودید و چه نبودید
اگر توضیح بیشتری خواستند اونوقت تفسیر کنید

همه خودشون انقدر عاقل هستند متوجه بشند حق با شما هست یا خیر

فقط یک توصیه خواهرانه
هرگز به خاطر ترس از دست دادن کسی متوسل به دروغ و یا بزرگ نمایی کردن مساله ای نشید

چون ممکنه توی کوتاه مدت جواب بده و طرف رو بدست بیارید ولی شک نکنید در دراز مدت همه چیز عوض میشه

یا حق

از دید من بهتره به دختر خانم خودتون بفرمایید که یک تجربه ی ناموفق داشتید و دلیل ناموفق بودن اون تجربه رو هم بهشون توضیح بدید، بعد اجازه بدین خود ایشون بدون اینکه فشاری روشون باشه برای قبول و کنار اومدن با این قضیه، ازادانه حساب کتابشونو انجام بدن، الان فرهنگ افراد اونقدر متفاوت شده که نمیشه نظر کلی داد، هر کسی یه مدلی فکر میکنه و به تبع اون رفتار متفاوتی هم داره، شاید یه دخترخانمی به اقتضای فرهنگ بسته ای که توش بزرگ شده و سطح فکری مخصوص خودش بدون فکر و تعمق بدون هیچ مکثی شما رو رد کنه و با این قضیه کنار نیاد و یا برعکس یه دختر دیگه با دید باز و پختگی خاص خودش این موضوع رو زیر و رو کنه و براش با دونستن واقعیت!!! موردی نداشته باشه و این رو یه حادثه ای مثل الباقی حوادث تو زندگی شما تلقی کنه، اما در هر صورت از دید من دروغی نگین که نشه جمعش کرد، حتی اگر در ازدواج قبلی خامی و ناشیگری و عدم پختگی و عدم بلوغ فکری خود شمام یکی از 100 ها دلیل جدایی شما و همسر سابقتون بود این ها رو هم (اگر توضیح و تفسیر خواستن که قطعا یه ادم عاقل میخواد) عنوان کنین و بگین که اینبار با تجربه تر و پخته تر و عاقل تر قصد شروع زندگی مشترکتون رو دارید.

سلام جناب من این مساله رو در یکی از نزدیکانم دیدم اقا از همسرش طلاق گرفته بود و دختر خانوم اصلا تجربه ازدواج نداشتن اما اون اقا با صداقت کامل وارد شد و تمام ماجرا رو برا دختر توضیح داد حتی در چندین جلسه خانواده دختر خانوم رفتن تحقیق و دیدن کاملاایشون صداقت داره و ازداج کردن یادتون باشه صداقت بهترین سیاسته
البته خانواده دختر خاستن که بجز پدر مادر و برادر بزرگ کسی چیزی ندونه و الان سه ساله دارن زندگی میکنن و جز خودشون هیچ کس نمیدونه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ستاره زیبا

سلام جناب من این مساله رو در یکی از نزدیکانم دیدم اقا از همسرش طلاق گرفته بود و دختر خانوم اصلا تجربه ازدواج نداشتن اما اون اقا با صداقت کامل وارد شد و تمام ماجرا رو برا دختر توضیح داد حتی در چندین جلسه خانواده دختر خانوم رفتن تحقیق و دیدن کاملاایشون صداقت داره و ازداج کردن یادتون باشه صداقت بهترین سیاسته
البته خانواده دختر خاستن که بجز پدر مادر و برادر بزرگ کسی چیزی ندونه و الان سه ساله دارن زندگی میکنن و جز خودشون هیچ کس نمیدونه

---

خیلی ممنون از راهنمایی های همه شما دوستان گرامی
یعنی منظورتون اینه که پسر کاملا صداقت داشته و خانواده دختر موافقت کردن؟
و حالا بدون هیچ مشکلی زندگی میکنن؟
ببینید منظور من از طرح این سوال این بود که وقتی پسر میخواد موضوع ازدواج قبلیش را مطرح کنه تا چه حدی باید مساله را باز کنه و یا اصلا باید وارد جزئیات بشه ؟؟؟

سلام :72:

منظورتون از "جزئیات" چیه؟

مسئله ازدواج قبلی و علت عدم موفقیتش رو صادقانه بگید، اما توصیف نکنید. تصویرسازی نکنید. چون طرفتون ممکنه با اصل مسئله کنار بیاد، اما جزئیات توی ذهنش بمونه و آزارش بده.

مثلا شما می گید که من در دوره عقد جدا شدم، اما با همسرم رابطه داشتم. در همین حد.

یا اگه از احساستون نسبت به همسرتون سوال شد، واقعیت رو مختصر و مفید بیان کنید (مثلا اینکه دوستش داشتم، یا تلاش کردم زندگیم رو حفظ کنم)، اما حتی در صورت کنجکاوی طرف مقابلتون توضیح اضافه ندید. و قاطعانه بگید که من واقعیت رو گفتم و نیازی به توضیح بیشتر نیست، خودم هم می خوام جزئیات رو فراموش کنم.

موفق باشید.