در یافتن مشکلم به من کمک کنید

باسلام و شب بخیر

زندگی ارامی ندارم و میتونم بگم که بهیچوجه از زندگیم لذت نمیبرم و بیشتر در نارامی و تنش به سر میبرم
نمیدونم کدوم یک از مشکلاتم رو حل کنم تا بقیه خود به خود یا کم کم حل بشن
استرس، اضطراب ،افسردگی ،بی قراری، تنبلی ،کمالگرایی ،وسواس یا شلوغ بودن فکری دوری کردن از حرفای خانواده ، تنهایی و انزوا ، بی حوصلگی و بی انگیزگی ، عدم تلاش ، ترس های زیاد و نامیدی، فکرای منفی و نگرانی ، توجه بیش از حد به دیگران و عکس العمل هاشون، بی سیاست رفتار کردن و تاحدی عکس العمل پرخاشگرانه و و بیفکرانه، گوشه نشینی و تفریح نداشتن ،خودکم بینی و عدم اعتماد به نفس و عزت نفس ،بهانه جویی، عادت به ناله کردن و خود بدبخت نشان دادن و شاید تن پروری،عجول بودن و شتاب زیاد از طرفی و هیچ کاری نکردن در طرف دیگه

من 5 یا 6 سالی میشه که این مشکلات رو نه به حد شدید ولی به حد متوسط دارم و در زندگیم هر هفته که چندتا از این موارد نیست چندتای دیگه هست و روز به روز هم به فشارهای روحی بیشتر و عدم خود ارامی دچار میشم و اوضاع زندگیم از لحاظ ارامش بهم میخوره. واقعا از زندگیم چیزی نمیفهمم . روزها و هفته ها میگدرن و به جایی نمیرسم

به نظرتون کلید مشکلات من حل کدوم یک از این مشکلاته؟خیلی از لحاظ عصبی خودمو اذیت میکنم و از سردردهای عصبی تا حتی درد معده گرفتار میشم.بیاید تا حد ممکن روان درمانی کنیم تا فقط در یک جمله حرف از دارو درمانی بزنیم و قضیه رو ببنیدم.سراغ دارو درمانی هم رفتم یکی ارومتر شده ودیگری شدیدتر شده و مشکلات دیگه

دوست عزیز....
من تاحدزیادی بامشکلاتی ک شماگفتین آشنایی دارم و خودم کم وبیش دچارشون شدم مثلاسال آخردبیرستان دچاراسترس وافسردگی و وسواس فکری شده بودم ک خیلی اذیتم کردخاله خودمم روانشناس هستن...ولی بامراجعه ب ی روانپزشک خوب ومصرف داروهایی ک سروتونین مغزموتنظیم کردالان تمام مشکلاتم حل شده وازدرون احساس شادابی وآرامش ونشاط میکنم ک واقعا نمیشه باهیچی عوضش کرد..البته تمام این مشکلات ریشه درمحیط وگاهی خونواده دارن.ولی بامراجعه ب روانپزشک بخش بزرگیش حل میشه وبخش دیگشم باتلقین وخودسازی...
دلم میخواد زودترمشکلتون حل بشه و زندگی شادوآرومی روتجربه کنین ولذت ببرین.....ریشه مشکلات شماپزشکیه...سروتونین یکی ازموادیه ک درمغزباعث شادابی ونشاط میشه وکاهش اون باعث افسردگی واضطراب و....میشه.هنچنین مواددیگه ای هم درمغزوجوددارن ک عدم تعادل هرکدومشون باعث ایجادمشکلات روانی میشه.....دوست عزیزمن ازشماخواهش میکنم اگه برای خودتون وزندگیتون ارزش قائل هستین برای بررسی مواردی ک بهتون گفتم وحل مشکلتون حتما ب ی روانپزشک معتبرمراجعه کنین ومطمئن باشین مشکلتون حل میشه....

کلا میشه فهمید آدم بیش از حد نگران هستید و افسرده و از بس فکر و خیال میکنی و خودت مشکلاتتو تو سر خودت میکوبی داری از بین میری این فکر خیال شاید از تنهایه
مجرد یا متاهل؟اگه مورد دومه نگید که بچه هم دارید که خدا نکنه
چند سالتونه و بچه چندم هستید؟
این فکر خیال های بد با حرف زدن با خودتونم همراهه؟طوری که نشه متوقفش کنید؟(اعتیاد به فکر)
عادات غذاییتون چطوره؟نشده که خیلی به خودتون گشنگی بدید و اصلا حالشو نداشته باشید چیزی بخورید و کلافه بشید بعد بسیار زیاد غذا بخورید؟(افسردگی)
چقدر خودتونو دوست دارید و به خودتون و کارهای شخصی و وضعیت جسمانی اهمیت میدید؟اهمیت به زیبایی و بهداشت و دفع مریضی ها میل به سلامتی دارید؟(عزت نفس)در کل احساس عزیز بودن و خوب و دوست داشتنی بودن
در کل افسردگی و کمبود عزت نفس و نگرانی بیش از حد دارید
افسردگی:بستگی به سوالات آخرم میشه شدتشو فهمید
کمبود عزت نفس:میشه گفت بچه اولی هستید و از بس مادرتون که مثل شما اضطراب شدید داشتن چون این جور مادرا مادران بیش از محافظت گر هستند(با این وضعیت خودتونم مادر بشید دقیقا میشید مادر خودتون)و از بس کنترل داشتن تا تکون خوردید واسه اینکه تکون نخورید که مبادا چیزیتون بشه شما رو از همه چیز ترسوندن و اگه کار اشتباه کوچیکی هم کردید همه خوبی هاتونم نادیده گرفتن و حسابی کوبیدنت شدی کمال گرا و فکر میکنی اگه اشتباه کنی همه چی تمومه همه چی بی خود و بی ارزشه مگر کامل و فوق العاده باشه
در کل جز با کمک روان شناس و یا تغییر کامل نوع تفکر و جهان بینیتون که کاش بیشتر راجبش توضیح بدید
و تغییر سبک زندگی که تاثیر زیادی داره و اشاره ای بهش نکردید خیلی حالتون خوبتر میشه اگه که فقط بخواهید بهتر بشید

ببخشید اینروزا اینقدر بی حوصله والبته درگیر و درحال مشاجره باخانوادم که حتی نوشتن چندخط برام سخت بود

درحال حاضر بیشترین مشکل من زیاد فکر کردن و تکرار فکرکردن هست حتی اینو هم فهمیدم که من موقع صحبت کردن هم چندین بار یک جمبلو رو تکرار میکنم تا جمله هدفم رو بزنم که گاهی ااونو اصلا نمیزنم.حتی موقع خوندن چندخط یا یکی دوپاراگراف اول رو چندی بار میخونم تا اینکه یا خسته میشم یا گرسنه ی ذهنم خسته میشه یا حوصلم سرمیزه و نمیتونم زیاد مطالعه کنم

من دنبال درمان دارویی هم رفتمو سیتالوپرام ،پاکسیل،هالوتپرام(همچین چیزی) و سرترالین خوزدم که هیچکئومش حالمو خوب نکرد
فقط یکی دوتاش وقتی تمرکزم افتضاح بود کمی تمرکز بهم داد. ولی روحی روانی نه خیر.
چون بی قراری دارم و گاها تغییر خلق یکی سوساس فکریم رو م میکنه اما افسردگیم رو زاد میکنه یکی دیگه اعصابمواروم میکرد اما روی تکرار فکری یا افسردگی تاثیر نداشت، دوتای دیگه هم گکه اصلا بهم نساخت
برای همین میگم دنبال روان درمانی هستم تا دارو درمانی

دارو درمانی طی 6ماه جواب میده.....
مث داروهای دیگه نیس ک بالافاصله اثرکنه....
همونطور ک گفتم منم مشکل شمارو داشتم مخصوصا موقع درس خوندن خیلی اذیت میشدم.چندین بارمیخوندم

همه مشکلات شماطی دارو درمانی طی ی سال حل میشه دارودرمانی بامرور زمان اثرمیکنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط *Asal*

دارو درمانی طی 6ماه جواب میده.....
مث داروهای دیگه نیس ک بالافاصله اثرکنه....
همونطور ک گفتم منم مشکل شمارو داشتم مخصوصا موقع درس خوندن خیلی اذیت میشدم.چندین بارمیخوندم

همه مشکلات شماطی دارو درمانی طی ی سال حل میشه دارودرمانی بامرور زمان اثرمیکنه

---

خب من هم از حدود ده ماه پیش این داروها ر و امتحان کردم و جواب نداد
میدونی چقدر از خدامه که حالم خوب بشه. یعنی الان درس خوندت کاملا خوب شده؟ میشه اسم داروت رو بگی اونی که برای درس کمکت کرد؟ باور کن اصلا نمیخوام سر خود دارو بخورم چون الان اصلا دارو نمیتونم بخورم
سرترالین که خوردم وقتی قطعش کردم الان معدم به حالتی در اومده که اصلا دارو نمیتونم بخورم منو میکشه ضعف معده
فقط اسم دداروت رو بگو میخوام بدونم. عوارض نداشتی؟ با عوارضش چه کار کردی؟ من با مصرف اینا تا حالا سه سری سردرد گرفتم که مجبور شدم برای اونهم دارو بخورم .

من دانشجوهستم نمیتونم الان دنبال دارو برم .چون همش یا میخوابم یا حالم بد میشه

سوال من اینقدر سخت بود؟؟؟؟
عجیبه که بعضیا فقط میان میگن دارو بخور بعد یک سوال سادت رو جواب نمیدن:323:

دوست عزیز ایناهمش تلقینه.....
این داروها هیچ عوارض جدی ای ندارن.....
منم همون سرترالینومصرف کردم.وآلپرازولام......
هیچ عوارضی ام نداشت.
بله کاملامشکل وسواس فکری وافسردگیم حل شد....
منم دانشجو ام واون قرصاکاملامشکلموحل کرده...
دوست عزیز من تواین مورداطلاعات خیلی بالایی دارم چون مرتبط بارشته تحصیلیمم هس....مشکل شمافقط بادارو درمانی حل میشه نه چیزدیگه...
لطفا ب ی روانپزشک ماهرومعتبرمراجعه کنید...

اولین باری که سردردگرفتم فکر میکردم بخاطر غذاست بعد از چندبار این دکتر و اون دکتر رفتن فهمیدم ماله داروهست.
من جسه ضعیفی دارم و کمی هم عصبی شاید دلیل تاثیر بیشتر عوارض روی من این باشه

من عوارض سرترالین رو یکی یکی پشت هم گذروندم اما من بی قراری داشتم سرترالین بدترش میکرد و منو افسرده کرد.شلوغی ذهنم کم شد اما انگیزه زندگیم نزدیک به صفر.افسردگیم بیشتر شد

حال خودم رو موقع دوتا داروی دیگه هم نمیتونم توصیف کنم.مثلا حال تهوع یا بی قراری شدید .چطوری با بی قراری شدید درس بخونم؟
تلقین رو قبول دارم. اما واقعا این حالات من تلقین نیست
انکار هم نمیکنم درمان من برای مشکل تکرار همین داروهه.اما از داروهم شانس نیاوردم

ب ی روانپزشک دیگه مراجعه کنیدوعدم سازگاری سرترالین رو باهاش مطرح کنیدتاداروی دیگه ای روجایگزین کنه...