زندگیم دقیقا شده مثل فیلم آتش بس

با سلام خدمت دوست های گرامی از همگی به خاطر وقتی که برای تاپیکام میزارید خیلی ممنونم
( من 27سالمه و شوهرم 42 و یک فرزند داریم )

راستش نمیدونم دیگه چکار کنم ولی هر چقدر مراعات میکنم بیشتر مشکل بوجود میاد یعنی منو شوهرم حتما باید هر دو سه روز یکبار باهم سر مسایل ریز و درشت باهم بحث کنیم و بعدش هم قهر کنیم زندگیمون دقیقا مثل فیلم آتش بس شده با این تفاوت که اونجا خانومه جربزه اش بیشتر بود چند نمونه از بحث هامون که منجر به دعوا و قهر شوهرم میشه بهتون میگم تا لطفا راهنماییم کنید چطوری رفتار کنم

البته اغلب بحث هامون مثل این مثال ها مسخره هست

1) داریم اسباب کشی میکنیم سر میز ناهار خوری که کجای اتاق بزاریم خونمون آشوبه شوهرم میگه باید اینجا بزاریمش منم میگم نه اونجا بزاریم

2) سر میز شام با خوشی داشتیم شام می خوردیم که یهویی حال شوهرم عوض شد بعد سه روز قهر ازش دلیلش رو پرسیدم گفت سالاد واسه پیاله خودت بیشتر از پیاله من کشیده بودی

3) یا مثلا خونه مامانم که میریم آیفون خونشون رو که زدم مامانم گفت کیه گفتم منم شوهرم قهر کرد اومد توی ماشین که چرا گفتی منم . مگه منو نمیبینی اگه به من ارزش قائل بودی میگفتی ماییم
وخیلی مثال های دیگه لطفا راهنماییم کنید چطوری رفتار کنم تا این همه بحث و دعوا و قهر نباشه

سلام
همسرت نیاز داره که بیشتر تاییدش کنی و تشویق و نظراتش را تطبیق اثر دهی
اقایون دوست دارن ثابت کنند من مردم من تصمیم میگیرم من اقای خونه هستم و اگر درست رفتار کنی به خودش افتخار میکند که دارد زندگیش را به طور ایده ال اداره میکند
عزیزم با صبوری و پذیرفتن نظراتش بدون قید شرط فرصت دهید ایشان هم رشد کنند و اقتدار شکنی نفرمایید
لطفا کلید مرد اقتدار مرد و روابط جنسی از صوت دکتر حبشی را دانلود کن و با دقت گوش کنید موفق میشوی

اسما جان مرسی از پاسخ و راهنمایت ولی بعضی وقتها من واقعا احساس می کنم شوهرم مثل یه بچه داره با من رفتار میکنه درسته ما پانزده سال اختلاف سنی داریم ولی این دلیل نمیشه که منو به عنوان خانم خونه قبول نداشته باشه و توی ریز ترین مسایل اعم از دکوراسیون خونه و ... نظر خودش رو تحمیل کنه من حتی بدون اجازه اون حق ندارم کسی رو خونم دعوت کنم و اگه سرزده بعد از سالها کسی بیاد خونم نود درصد فکرم توی اینه که اگه بیاد اینو ببینه چی میشه اونقدر اضطراب بهم دست میده تا مهمون خودش میفهمه میره . این اخلاق هاش که همه امورات رو دست خودش میگیره واقعا اذیتم میکنه جایگاه خودم رو توی زندگیم نمی تونم پیدا کنم به نظرتون توی همچین شرایطی چطوری باید رفتار کنم

لطفا راهنماییم کنید

سلام. شما بهتره اىشون نسبت به خودتون و فرزندتون ترجىح بدىد مثلا سر سفره اول براى اىشون اب برىزىد ىا سر صبحانه اول براى ابشو .چاىى برىزىد. هر وقت اب مىنوشىدىه لىوان هم براى اىشون ببرىد. وقتى بر مىگردند به خانه به احترامشون باىستىد و دست بدىد و ىک سلام گرم داشته باشىد شما اول باىد با همىن کارهاى به ظاهر کوچک اعتماد و دلشون به دست بىارىد کم کم مطمان باشىد اىشون به نظرات شما بىشتر احترام مىگذارند.خىلى خوب که شما راه ورود به قلب همسرتون پىدا کردىد ان هم احترام به اىشان است.مثلا پشت اىفون جواب مىدادىد داماد گلت با خانواده عزىزش.بعدشم شما که مىبىنىد انقدر همسرتون سالاد دوست دارن انواع اقسامشو درست کنىد ان هم زىاد چند سال ازدواج کردىد؟بعد از ىه مدت ىاد مى گىرىد

خدا به دادت برسه ا
اون مورد سوم خیلی خنده دار بود :58::58::58::58::58::58::58::58:
ببخشید ما رو