کمک جهت آماده شدن برای کنار آمدن با ورشکستگی عن قریب و آینده پر اضطراب .
خانمی 34 ساله هستم ودو فرزند دارم .
چند سالی است دور از خانواده خودم و همسرم در شهر دیگری زندگی می کنیم .
همسرم کار جدیدی را با سرمایه هنگفتی که همه وام بود بر خلاف نظر بنده شروع کردند . که البته طبق نظر مشاور بنده بنا به مصلحت روابط سعی در همراهی ایشان داشته ام.جوری که حتی یکی از وام ها به نام بنده می باشد وضامنین آن خانواده ام می باشند.
حتی همین وام را هم مایل نبودم که بگیرم اما باز هم زیر نظر مشاور ناچار به همراهی شدم.
همسرم واقعا تلاش خودش را انجام داده چه بی خوابی ها و کارهای شبانه روزی سخت و طاقت فرسایی که انجام نداد و من شاهد بودم گه از جان برای این کار مایه می گذاشت.
اما خوب اشتباهاتی در داشت که هر چه دیگران مخصوصا پدرم و من به ایشون می گفتیم بدون هیچ تردیدی از حصول نتیجه نظریات وپیشنهادات ما را رد می کرد و خوب باز هم چاره ای جز همراهی و حمایت عاطفی از ایشان نداشتم.
مدتی است چک ها پاس نمی شود وبرگه می خورند ، حقوق کارگرها همه عقب افتاده ، در آمد با هزینه ها به هیچ وجه همخوانی ندارد ، طلبکارها صبرشون تمام شده یکی پس از دیگری با وجود قایل بودن احترام زیاد برای همسرم در قبل ، حرمت شکنی می کنند .شاهد خورد شدن و ناامید شدن همسرم هستم وهیچ کاری از دستم بر نمی آید.
قبض های آب ، برق ، گاز همه اخطاریه قطع آمده .
از خورد شدن همسرم در مقابل خانواده ام واهمه دارم .چرا که محل کار جدید همسرم در شهر خانواده ام می باشد و همسرم با آنها در رفت و امد زیاد است ومی دانم پدرم از عملکرد همسرم ناراضی است.
همسرم بیشتر ماه آنجا است و از ما دور است واین تنهایی ها هم بیشتر هر دوی ما را ناتوان ورنجور کرده است.
هر روز آب شدن همسرم را می بینم و اینکه ساز نا امیدی را دایم می زند ، اینکه عن قریب به زندان می رود . کسی که برای خودش کسی بوده . می خوام با دید باز وارد این مرحله از زندگی پر از التهاب و اضطراب بشم.
می دونم اینم یک مرحله از زندگی است و می گذرد ، می خوام شما دوستان یک چشم اندازی از چنین شرایطی به من بدهید که با کمترین آسیب آن را پشت سر بگذارم.نگران بچه هام، نگران آبروی همسرم هستم، نگران آبروی خانواده ام هستم ،نگران ضامنین و وامی که به نام من می باشد، نگران سلامتی همسرم ، نگران خرج و مخارج . نگران رابطه خودم با همسرم نکنه تحت تاثیر این مشکلات قرار بگیره . نکنه نتونم مدیریت کنم.
اسم خانواده همسرم را فقط نیاورید که طی این سال ها آنها میزان برادری شان را ثابت کرده اند و هیچ بخاری از دیگشان بلند نمی شود.
با تشکر از همراهی تک تک دوستان.