-
عاشق دوستم شدم
سلام من ۱۶ سالمه
عاشق دوستم شدم جوری که کوچکترین سردی ای که باهام بکنه خیلی ناراحت و دپرس میشم و,از درس هم چند روز میفتم با وجوداینکه خیلی درسخونم
شبا الکی گریه میکنم دیگه دارم دیوونه میشم
نمیدونم این همه تمایل به همجنس و بیزاری از جنس مخالف چرا تو وجودمه
تورو خدااااا کمک کنید خیلی نیاز دارم
-
سلام
آیا تاحالا با جنس مخالف ارتباط داشتید؟
چی باعث میشه که از جنس مخالف بیزار باشی؟ مثلا رابطه پدر و مادرت با هم چجوریه؟
-
اول ازتون ممنونم که جواب دادید
رابطه پدر و مادرم معمولیه نه خیلی خوبن نه بد
نه تا حالا با جنس مخالف رابطه نداشتم خیلیم شرایطش پیش اومده اما خودم نمیتونم هضم کنم که با یه پسر باشم
به نظر شما امکان تراجنسی بودن هست؟
-
سلام
خیلی کار خوبی کردی که مشکلت را اینجا مطرح کردی.
به نظر من خیلی سخت میشه گفت کسی تراجنسی هست.
متاسفانه این مساله بین نوجوانان و جوانان ما داره یه جورایی مد میشه. در خالی که باید بدونی تراجنسی بودن در حالی که مشکل جسمی نداشته باشی بک اختلال روانی هست. یه چیزی مثل جنون، مثل شیزوفرنی، دوقطبی و ...
پس در استفاده از این برچسب چه برای خودت و چه دیگران به شدت دقت کن. با یه علاقه ساده به دوستت خودت رو در زمره بیمارانی که شرایط سختی تو جامعه دارن قرار نده.
از اون طرف هم سعی کن ببینی چرا به دوستت کشش داری، آدم مهرطلبی هستی؟ کدوم ویژگی دوستت باعث جذبت میشه؟
با توجه به اینکه شما نوجوان هستی باید از حالا یاد بگیری مسائل را ریشه ای بررسی کنی.
به ارتباطت با دوستت مثل یه مساله نگاه کن، و زوایای مختلف بررسیش کن. بیا اینجا نتایج رو بنویس.
دوستان اینجا تلاششون رو میکنند که کمکتون کنند.
:72::72::72:
-
سلام به صورت مقطعی وموقت چنین افکاری در این سن مساله ساز نیست .
ولی سعی کن بتدریج ارتباطات اجتماعی خودت رو گسترش بدی .چون دامن زدن به این افکار ممکنه باعث
محدود کردن روابطت با اطرافیانت بشه و این مساله خودت رو آزار بدهد.
ممکنه کمال طلبی وسختگیری زیاد در انتخاب دوستان هم در این مساله موثر باشه.ولی دلیلش رو با خودشناسی
بیشتر میتونی شناسایی کنی
-
از پاسخ هاتون خیلی ممنونم
در جواب صبای عزیز باید بگم که این دوستم در ابتدا خیلی مهربون و مودب بود و خیلی زیااااد به من ابراز علاقه میکرد..من ادم مغروریم معمولا تو رابطه ای پیشقدم نمیشم این دوستم اوایل همش به من میگفت عاشقتم خیلی خوشگلی خیلی مهربونی خیلی درسخونی یه مدت ک گذشت و این حرفاش ادامه پیدا کرد یه حس خیلی قوی بهش پیداا کردم خیلی دوسش دارم اما الان خودش سرد شده تو این رابطه و داره منو عذاب میده
و اما مرسی از اقا امین بابت پاسخشون و در جواب ایشون باید بگم که این رابطه بااعث محمود کردن بقیه روابطم نمیشه چون زیاد دوست دارم و با همشون هم خیلی خوبم..تنها مساله ای که داره منو ازار میده این سرد شدنشه ک خیلی عذابم میده و مثل خوره افتادههه به جونم
-
عزیزم توی سن شما تا یه حدی طبیعیه.بزرگش نکن،خودت را نگران هم نکن.بزار از دوره بلوغت رد بشی.تمامیت خواهی و کمال گرایی توی نوجوانی طبیعیه و معمولا دخترها توی نوجوانی نسبت به یکی از دوستانشون این حالت های شما را پیدا میکنن.یه مرحله گذار عاطفی بیشتر نیست.سعی کن روی این دوستت متمرکز نشی و با دخترهای دیگه هم وقت بگذرون.بیشتر از این جهت که وابستگی پیدا نکنی و دوستت فراری نشه ازت.وگرنه خیلی طبیعیه که بخوای این دوستت بهت توجه کنه و باهات وقت بگذرونه و حتی ممکنه بخوای فقط دوست تو باشه.همه این حس ها کمرنگ میشن ولی بهشون خیلی پر و بال نده که خودت کمتر اذیت بشی.اینکه سرد شده هم ممکنه به خاطر این باشه که از این دوره رد شده و یا اینکه شما وابسته شدی و خیلی به قولی حالت چسبنده پیدا کردی.بهش به عنوان یه تجربه نگاه کن.بعضی وقت ها حس های ما خیلی قوی میشن و اگر بهشون میدون بدیم ممکنه کاری کنن دوستمون،یا حتی نامزد و شوهرمون حس خفگی بهش دست ده و فراری بشه.اون دوستت حالا به هر دلیلی دیگه تمایل نداره به اندازه قبل باهات وقت بگذرونه.فقط بپذیر این مسئله رو و تو هم با دوستان دیگه ات وقت بگذرون. حس و حال های نوجوانی خیلی قوی ان.وقتی ناراحتی همه چیز تاریک میشه و حس میکنی دیگه درست شدنی نیست و وقت خوشحالی هم روی پا بند نمیشی.ولی بدون به همون اندازه قدرتشون زودگذر هم هستن.کافیه خودت بخوای که توی یه حس گیر نیفتی.هر وقت فکر های ناراحت کننده اومد توی ذهنت به خودت بگو فردا بهش فکر میکنم و اگر فردا باز هم اومد تو بازم بگو فردا بهش فکر میکنم.اینطوری پر و بال نمیدی به حست و ازش رد میشی.
-
با سلام و احترام
ضمن تشکر از سایر اعضاء که پاسخهای مناسب و صحیحی به شما دادند و شما باید در نظر بگیرید ، بنده هم به چند نکته تاکید می کنم.
گفتنی هست نکات ذیل را فقط و فقط باید عمل کنی تا نتیجه بگیرید. با خواندن و از آن گذشتن ، مشکل شما حل نخواهد شد.
1 - ارتباطت را با سایر دوستانت گسترش داده و صمیمی کن.
2 - علاقمندی ها و تفریحات درستی را به خصوص با خانواده ات سرو سامان بده و برنامه ریزی کن ، این تفریحات باید منظم و مستمر باشد.
3 - در ارتباط با این دوستت شما پیش دستی کن و سطح ارتباطت را کاهش بده، یا حتی به کلی قطع کن
4 - مهمتر از بند 3 اینست که از نظر روانی هم ارتباطت با این دوستت قطع شود، یعنی نباید به او و کارهایش و حرفهایش و دوستی هایتان تا کنون فکر کنید. به هیچ وجه خیالبافی در مورد او نکن، کارهایش را تحلیل نکن. در ذهنت به او فکر نکن. کارهای او را رصد نکن. از دیگران جویای احوالش نباش، بر اساس بندهای قبلی، شما انرژی فکری و روانی ات را روی موضوعات و اشخاص دیگر پخش کن.
5 - مواظب باش از چاله در نیایی و به چاه بیفتی. شما شخصیت وابسته ای ممکن است داشته باشی. لذا اگر به جنس مخالف ارتباط بگیری ، حتما وابسته شدی و خدایی نکرده زندگی ات به نقطه غیر قابل بازگشت می رسد. و آینده ات تحت تاثیر این احساسات فریبنده خراب خواهد شد.
6 - حتی با جنس موافق هم در سطح یک دوست معمولی ارتباط بگیر.
7 - امکان دارد شما شخصیت زودرنج داشته باشی، یا مهارتهای ارتباطی ضعیفی داشته باشی. خواهشمندم با مطالعه در خصوص انواع شخصیت ها ، شناخت بیشتری نسبت به نقاط ضعف و قوت خود به دست بیاورید.
8 - ارتباطهای مجازی و فضای مجازی هم می تواند زمینه لغزش های بعدی شما را تشدید کند، لذا همیشه در ارتباطات خود محتاط و با مشورت عمل کن، و اجازه نده پیشرفت آن به نوعی باشد که بعدا نتوانی کنترل کنی.
9 - از برچسب زدن به خود در خصوص مسائل جنسی جدا پرهیز کنید.
لینکهای مفید و مرتبط با این موضوع:
http://www.hamdardi.net/thread-19908.html
شخصیت
-
دختر خواهری دارم همسن شما ، که هم با من صمیمی است هم با مادرش .
شما چطور ؟ روابطت با مادر چگونه است؟
گاهی در مورد روابطش با دوستانش بامن و مادرش صحبت می کند ودر شرایطی مشابه شما هم قرار گرفته ، وخیلی جالب تونست اونها رو مدیریت کنه .
دقیقا بر اساس اونچه مدیر همدردی گفتند عمل می کرد در عین حال با من و مادرش هم ارتباط صمیمانه ای داشت و ما رو از روند موفقیت آمیزش مطلع می کرد.
خیلی خوبه که شما هم به توصیه های مدیر عمل کنی در عین حال از حمایت مادرتون هم کمک بگیرید.
-
سلام
مدیر همدردی توصیه های نهایی رو کردن
فقط من یه نکته بگم با توجه به جوابی که به سوالم دادی میشه این برداشت رو کرد که شما به دوستت وابسته نشدی شما به اون تاییدی که از ایشون می گرفتی وابسته شدی. الانم هم رابطه شما همون رابطه قبلی هست و چیزی که شما رو اذیت میکنه نبود تعریف ها و تمجیدها از طرف ایشونه.
قراره مساله ت ریشه یابی بشه؛ از این به بعد ممکنه خیلی ها تو برخوردهای اول از زیبایی. هوش و ... شما تعریف کنند اگر قرار باشه با این تعاریف شیفته شون بشی و با قطع تعریف ها دچار سرخوردگی بشی مشکلات زیادی واست ایجاد میشه.
با حرفام تا اینجا موافقی؟