سلام خواهشا کمکم کنید قراره ماشينمون رو بفروشيم دیروز باشوهرم داشتیم ماشین تمیز میکردیم که من تو داشبورد ی کاغذ پیدا کردم داخلش ی شماره بود پايينشم نوشته بود شقایق ب شوهرم نشون دادم گفت من نميدونم اين چيه منم ول کردم رفتم خونه اومد دنبالم قرآن آورد روش دست کشید که من نميدونم چيه این اما کاغذ دست خط خودش بود بهم گفت به شماره زنگ بزنم منم زنگ زدم ی خانم بود گفت من شوهر دارمو شوهرمو دوست دارمو از این حرفا بعد شوهر پرروم بعد از این همه دعوا ميگه بیا بریم عکس بندازيم با ماشین مون برای بار آخر منم گفتم فقط خفه شو کلا اون شب جدا خوابيديم فردا صبحم به شوهرم زنگ زدم گفتم طلاق ميخوام اونم گفت بعد از چهار سال زندگی زندگيمون رو خراب نکن منم گوشیوقطع کردمو براش نوشتم واگذاری میکنم ب حضرت ابوالفضل من ديگه زن تو نیستم و فقط بخاطر بچه توشکمم باهات زندگی میکنم بعد از اس بهم زنگ زد جوابشو ندادم امشبم شب کاره نمياد خونه ولی ديگه نمیخوام باهاش حرف بزنم