نمی دونم چه جوری با این دو راهی کنار بیام
سلام دوستان .
من تازه عضو تالار شدم و فقط تنها دلیلم این بود که سردرگمیم رو باشما دوستان در میون بذارم بلکه راه حلی براش پیدا کنم :54:
من یه دختر 21 ساله هستم که اختیار تو انتخاب برام خیلی مهمه و دوست دارم همسر آیندم رو از بین آدمایی که میشماسم انتخاب کنم و باهاش ازدواج کنم .
راستش هر کی اومد تو زندگیم گفت دختر خوبی هستی و نمیتونم باهات باشم منم که فکر میکردم بهونشونه کلا افسردگی گرفته بودم که یعنی چه مشکلی دارم که کسی باهام نمیمونه ! :325:
اونایی هم که باهام میموندن کلا تو فکر خودشون بودن و شخصیت منو زیر سوال میبردن . حتی یه بار یکیش از اون پیشنهادا داد و من قبول نکردم . اونم هرچی از دهنش در اومد بهم گفت . گفتش که تو الکی داری فیلم بازی میکنی و گرنه همین کاره هستی :161:
منم نتونستم تحملش کنم و ولش کردم .
تا خلاصه یکی اومد تو زندگیم و برادرانه بهم کمک کرد . گفت تو هم قیافت خوبه هم اخلاق خیلی خوبی داری ! انقدر خودت رو دست کم نگیر .
البته این آقایی که میگم قصد و نیتی نداشت و میدونم که واقعا بردرانه بوده حرفش .
چون تو انجمنی باهاشون در ارتباطم .
تا اینکه یکی از بچه های همین انجمن بهم پیشنهاد داد و گفت بهم علاقه داره . همین آقای برادر روز اولی بهم گفت ک فلانی پسر خوبیه . واقعا بهت میاد ولی اگه ازت کار دیگه ای خواست باهاش میمونی ؟ منم گفتم مگه شوهرمه که باهاش بمونه . این شد که یه جرقه ای تو ذهنم خورد ولی با طرف دوست شدم . رابطمون ادامه داشت که دیدم چند روزی ازش خبری نیست .
وقتی جویای حالش شدم ، راجع به مشکلش گفت . این که قبلا با چند تا دختر بوده و بعد یه اتفاقی اگ نیلزش رو برطرف نکنه سرش درد میکنه . منم باورم نشد . از آقای برادر که کاملا بهش اعتماد دارم پرسیدم . اون هم گفت آره راست میگه . خلاصه دلو به دریا زدم و تو یکی از دیدارهامون ایشون یه کاری کرد(فکرتون به جاهای باریک نره . چون سایت عمومی هست واضح نمیگم ولی کاملا سطحی فکر کنین ) ک من چند روز زانوی غم گرفته بودم و کاسه ی چه کنم چه کنم دستم گرفته بودم . تا بهش گفتم که استرس دارم و نمیتونم بخوابم . فکر کنید فقط بخاطر همچین اتفاق سطحی انقدر ناراحت شده بودم ! همین آقا هم فرمودن که اتفاقا اونم داشته فکر میکرده و دیده نمیتونه وارد دنیای دخترونه ی من بشه و کثیفش کنه :|
راستش الان بین دو راهی موندم . این پسر واقعا بفکر اذیت نشدن من هستش و مثل بعضیا به شخصیت من توهین نمیکنه و از همه مهم تر اهل دل شکوندن هم نیست تازه میشناسنش و میدونم کی هست ! از طرفی چون با هیچ پسری همچین ارتباطی نداشتم خیلی خیلی میترسن . و از همه مهم تر نمیخوام ولش کنم به اما خدا . چون اگه بره باز میره سمت دخترای دیگه و اون رابطه هاش رو ادامه میده . حالا بنظرتون من چیکار کنم ؟ :302:
هان به این هم خیلی باور دارم هر آدمی که وارد زندگیم میشه ، حتما دلیلی هست که وارد میشه .
پ.ن : این انجمنی که میگم تو دانشگاه هست و تو دانشگاه این آقایون رو شناختم