عدم حمایت همسر در برابر ازارهای خانواده اش
سلام. لطفا منو راهنمایی کنید.
من و همسرم دو و نیم ماه پیش بعد از 9 ماه عقد زندگیمونو شروع کردیم. رابطه خانواده همسرم و من از اولش خوب پیش نرفت. محل زندگی من و همسرم، پدر و مادر من و پدر و مادر همسرم 3 تا شهر مختلفه. موارد مشکلات مابین رو تیتروار م ینویسم:
- حسادت خواهر همسرم به رابطه ما و مراسماتمون بخاطر اینکه خودش تو عقد جدا شده
- کوتاهی خانواده همسر در کلیه موارد شامل مراسمات و هدایا و این جور حواشی. حتی وقتی پدر و مادرم دعوتشون میکردن شرکت نمیکردن.
- بی احترامی خانواده همسر در 3 باری که من در دوران عقد مهمان خانه آنها بودم. مثلا: خواهرشوهرم در حضور همسرم ظاهر و هیکل منو مسخره میکرد، پدر همسرم فقط جواب سلام میداد و حتی احوالپرسی هم نمیکرد، نادیده گرفتن حضور من در حالی که از سر و کول همسرم بالا میرفتن و چپ و راست ماچش میکردن.
- دخالت در مراسم عروسی: تمامی موارد عروسی ما به سلیقه خواهرهای همسرم بود و ما هیچ نقشی نداشتیم. اعتراض که کردم قیامت به پا شد. موارد بعضا گران قیمتی هم انتخاب کرده بودند اما به هیچ وجه به سلیقه من نبود.
- تماسهای طولانی و مداوم هرروزه همه اعضای خانواده همسرم با ایشان بعد از عروسی طوری که شبی یک ساعت با هر کدوم صحبت میکرد و وقتی برای با هم بودن ما نمیموند.
موارد بالا و دخالت های مستقیم و غیرمستقیم باعث اشوب در زندگی من و همسرم بعد از عروسی بود. دلخوری های من تبدیل به وسواس فکری شد و هراس زیادی از خانواده همسرم دارم. در آخرین دعوای ما که بخاطر اشتباه همسرم به اطلاع خانواده ها رسید پدر و مادر همسرم به شهر ما اومدن و چون من زودتر از همسرم از سر کار رفتم خونه باهاشون تنها موندم و رفتار بسیار زشتی با من داشتند. پدر همسرم بخصوص منو متهم کرد که قبل از ازدواج با پسرش زندگی کردم (چون من و همسرم قبل از ازدواج هر دو در یک شهر کار میکردیم). گفتند با ازدواج ما موافق نبودند (در حالی که قبل از عقد کاملا خودشونو مشتاق نشون دادند). ایشون سر من داد میزدن و خودشونو تخلیه میکردن. من از خونه خارج شدم و شب هم برنگشتم و پیش دوستم موندم.
در این شرایط همسر من هیچ گونه حمایتی از من نکرد. با از این دعوا و رفتن پدر و مادرش ما صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم به کمک مشاور مسائلمونو حل کنیم. اما این که همسر من در برابر خانواده ش هرگز حمایتی از من نکرد حتی در دعوای اخیر و تلاشی برای حفظ حرمت من نکرده منو از درون داره نابود میکنه. در این مدت رابطه شو با خانواده ش گرمتر کرده و من حس میکنم این کارش داره این پیامو به اونها میده که شما هربلایی سر زن من بیارید من همچنان طرف شمام. باهاش صحبت کردم و خواستم به من امنیت بده و ازم حمایت کنه اما میگه من نمیتونم جلوی خانواده م بایستم.
در این شرایط من باید چه بکنم؟ توقع من برای حمایت همسرم در برابر فحش و بی احترامی پدر و مادر و خواهرانش توقع بی جاییه؟ اینکه همسرم حداقل تغییری در رفتارش با اونها بده که بدونند بی حرمتی کردن به عروسشون هزینه داره توقع نابجاییه؟
پیشاپیش از کمکتون ممنونم.