اتفاق ناگواری که برای یکی از نزدیکانم افتاده ، مدت ها با او در ارتباط نبوم ، الان چه کنم؟
سلام
عروسمون فرزند 9 ماهه اش را سقط کرده است. این خانم در سالیان گذشته بارها و بارها موجب
دلشکستگی اطرافیان شده . وعلنا ابراز کرده که تمایلی به رفت و آمد ندارد. و اوایل بارداریش کاری کرد که
موجب قطع ارتباط شد.
در این چند ماه ما فقط سکوت کردیم حتی گلایه هم نکردیم که مبادا دچار استرس ومشکلی بشود وطبق خواسته ایشون رفت و آمد نکردیم.
در این یک سال مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتم ودر بحران ها که احتیاج به حمایت برادرم داشتم تنها بودم ،
بارها اشک های پدر و مادرم رو دیدم. پدر پیری که برای انجام امورات روز مره اش نیازمند همراهی های پسرش هست ، اما حتی از دیدنش هم محروم بود.
پدر مادرم چون فرزندشونه تونستند با قضیه کنار بیان ، و بعد از این اتفاق به دیدارشون رفتند و بهشون تسکین و آرامش دادند.
اما من هر کار می کنم نمی تونم به برادرم وهمسرش بعد از این قطع ارتباط چند ماهه ، تماس بگیرم.
خوشحالی نمی کنم و می ترسم از اینکه چرا ناراحت نیستم. حتی برای این حالتم گریه می کنم ، که خدایا مادری داغ از دست دادن کودکش رو به دوش می کشه و من خود
یک مادرم ، چرا منی که اینقدر نسبت به همه مهربانم ، از ناراحتی شون ناراحت نیستم . واین برای من یک درده.