بلاخره شوهرم خودش حرف طلاق و پیش کشید

دوستان کم و بیش راجع به رفیق بازی شوهرم و وابستگی بیش از اندازه به خانوادش و دخالت های خانوادش تو تاپیکای قبلیم گفتم،مروز در کمال ناباوری همسرم بهم گفت ما باید از هم جدا شیم،گفت بخاطرخودت میخوام که جدا شیم و احساس میکنم که تو این زندگی داری پاسوز من میشی و من هیچ وقت نتونستم اونی باشم که تو میخوای،دوباره بهش پیشنهاد دادم بریم پیش مشاور ولی بازم گفت حاضر نیست بیاد،نمیدونم باید چیکار کنم ،من احساس میکنم میخواد از هم جدا شیم که راحت تر به دوستا و خانوادش برسه و دیگه مسئولیتی درقبال من نداشته باشه.نمیدونم حالا که خودش پیش قدم شده باید پیشنهادش و قبول کنم یا نه

سلام عزیزم شما اصلا هیچ کاری انجام نده اگه ایشون طلاق میخاد بذار خودش اقدام کنه اصلا خونه رو حتی تا اخرین روز زندگیت ترک نکن شما به زندگی عادیت برس و اصلا عکس العمل خاصی نشون نده یه علت پیش کشیدن این حرف شاید اینه که میخاد عکس العملت روببینه بگو اگه تصمیم به جدایی داری من اجباری برا ادامه ندارم ولی خودت اقدام کن من کاری ندارم اینجوری شما هیچ وقت پشیمون نمیشی نه التماسش کن نه فحش ناسزا خیلی خنثی و خونسرد رفتار کن تا خودش پیش خودش کلاش قاضی کنه ببینه طلاق همچین اسونم نیست تازه بایه بچه

ستاره زیبا حدس شما کاملا درست بود،اتفاقا بعد از اون حرفش خیلی عادی و خنثی بودم تا روز بعدش بهم گفت میخوام برم دادگاه درخواست طلاق بدم بازم خیلی خونسرد رفتارکردم،تا آخرش گفت که همه این حرفا واسه این بوده که منو امتحان کنه که چقدر زندگی مو دوس دارم .بالاخره که از این امتحان سربلند اومدم بیرون.