قهر با مادر شوهر خبرچین دروغگوی نامرد منفعت طلب
سلام دوستان, من سارا هستم دوساله ازدواج کردم, دوران نامزدی رابطم با خانواده شوهرم خوب بود اما اختلافات از اونجایی شروع شد که مادرشوهرم اصرار داشت عروسی تو خونه بگیریم و مامانم اصرار به تالار, عروسی توخونه هم بخاطر این میگفت که سالگرد فوت چندتا از فامیلاش نشده بود که الیته هیچوقت چشم دیدنشو نداشت, مامانم اولش راضی بود تو خونه ولی به خاطر حرفایی که مادرشوهرم پشت سرم زده بود لج کرد, نامرد همه جا گفته که جهیزیه نداشت من بهش دادم :302: آخرش عروسی تو تالار برگزار شد و مهمونای خودشم دوبرابر مال ما بود. از روز عروسی تا الان چند بار خانوادم اومدن خونشون و رفت امد داشتن چون فامیلم هستن, اما مادر شوهرم و شوهرش یه بارم نرفتن خونه بابام من خودم خیلی بهشون سر میزدم اما وقتی دیدم دست از این کاراش برنمی داره قهر کردم و الان 4 ماه خونشون نرفتم به مامانم اینا هم گفتم دیگه نرن خونشون, خدا شاهده تا الان یه بارم بعد از این همه نامردی و حرفایی که پشت سرم میزنه یه بارم غیبتشو نکردم حتی پیش شوهرم ولی دیگه خیلی داره عذابم میده قبل از این 4 ماه چشم دیدن عروس بزرگشو نداشت حالا هرجا میشینه ازش تعریف میکنه و ازمن بد میگه البته من خوشحالم که رابطشون خوب شده ولی بخاطر اینکه منو بد جلوه بده الکی از اون تعریف می کنه, حالا شما بگین چیکار کنم, چطوری بهش حالی کنم از رفتارش متنفرم؟ بهش بگم میدونم پشت سرم حرف میزنی؟ هفته دیگه تولد شوهرمه میخوام دعوتشون کنم ولی مطمئنم نمیان بنظرتون دعوتشون کنم؟ اگه بخوام مثه آب خوردن پسرشو ازش جدا میکنم ولی هیچوقت وجدانم اجازه نمیده چون اونم مادره فقط میخوام یه جوری بهش بفهمونم.