دوران عقد هستیم و متاسفانه داریم متارکه میکنیم
محمد هستم نوشته های اکثر دوستان رو مطالعه کردم مشکل من در زندگیم و یا دوران عقد بهتر بگم همسرم برای هر بحثی که به نفعش نبود یا خانواده خودش مطرح بود خیلی راحت از جملات برام مهم نیست جدا بشی، ما که بالاخره جدا میشیم بی پروا استفاده میکرده ، خیلی جاهام تو اوج خوشحالی من این حرف براش لذت بخش بود حقارت به تمام معنایی رو احساس کردم
الان هم رفته دادخواسته مهریه با نفقه داده که شکر خدا نفقه رو دیده نمیشه پس گرفت خودش رو به نسبت به من به بیتفاوتی میزنه تا من سرد کنه جالبه سه ماه قبل از عقد باهم بودیم بهونه گیری میکنه جواب بدی مقصری جواب ندی بازم مقصری این که الان شیش ماه رفت و امد نداریم چون نمیدونم چی بگم تا حرف میزنم میگه ما میخوایم جداشیم زبونمو بسته گللگی کنم به خانوادش چون گلگی کردم باید جدا شیم خیلی دوسش دارم نمیدونم باید به اون کمک کنم یا به خودم همه کار براش کردم کوتاه اومدم هدیه دادم یا قهر کردم که به خودش بیاد اصلا الان واقعا در مونده شدم از طرفی دلمه یه عمر نگهش دارم تا تجربش زیاد شه که بدونه که ادم که گلگی میکنه چاره ای نداره ناراحتش میشه
چون در بروش بستست و مهمه براش بازش کنن حال ادمو بفهمه خانوادش خانواده محترم ولی ریس همه خانومه منه کسی حرف نمیتونه بزنه اونام راحت میگن جداشیم منم چون از روز اول میدونستم این خانمم فوق لج باز و غرور و بزن بهادره و از طرف کوتاه اومدن تو خونش نیست محبتم رو درحقش تموم کرد م الان دوست دارم به خانوادش بگم زنم زنمه فکر نکنن دختر چهارده سالست اونا دنبال من بدون از طرفی دیگه ابرو برام مهمه نمیتونم تمکین دختری که ازدواج رسمی نکرده روبزنم
من 32 سالمه مهندس ....خانمم دیپلم مادرش میگه ما دختر با چوب ادم میکنیم من دست بزن ندارم چیکار کنم من خیلی تو دعوا و بحث منطقی و ارومم ولی چند بار برا این که بدونه هرکس تحملی داره جوابش رو دادم که کوتاه بیاد بدترش کرد
میخوام برش گردونم میدونم میشه صد بار با گل و شیرینی دنبالش رفت چون با محبته ولی اینقدر نمیخوام و دوست ندارم گفته که انگار میخوام برم جهنم الان موندم چیکار کنم همه میگن طلاقش بده من میگم زندگی ارزش داره خودش میگه نه برام مهم نیست ولی الان تصورش اینه صد درصد طلاق میگیره میگه ایندم برام مهمه با این من چه کنم از بی تفاوتیوتیش به زندگیمون دارم میمیرم راهنمایی میخوام می دونم طلاقش بدم اسوده میشم ولی بی معرفتیه