-
میخوام خودکشی کنم
من میخوام خودمو بکشم چون پسری رو که داشتم باهاش رابطه ایجاد میکردم یه دختر دیگه اومد و زد و برد و حتی اون پسر برخورد بدی به خاطر اون با من کرد. خیلیا فکرمیکردن رابطه من با اون پسر جدیه اما اینطوری شد
میخوام خودکشی کنم چون طاقت غم و درد و ااندوهم و دلشکستگیم رو ندارم.چندماهه تحمل کردم ولی حالم خوب نشد و الان حالم بدتره چون اوج ناراحتی هستم.من خیلی دوسش داشتم و تو اوج عاشقی بودم طوریکه لحظه ای نمیتونستم بهش فکر نکنم ولی اینطوری شد
با دار زدن بلد نیستم با قرص هم فاید نداره از بالای پشت بوم هم فکر نکنم بمیرم و تازه ناقص میشم و به دردم اضافه میشه
فکرنکیند فقط دارم حرف میزنم من چهار پنج سال پیش هم برای یک مرود مشابه یعنی شکست درعشق که اون البته عمیق تر بود وکاملا خانواده اون پسر قرار خواستکاری هم گذاشته بودیم ولی پسر اخرش نواست و رفت با یک دختر بهتر از من خودمو بعد از دوسه سال گریه کردن با 60 تا قرص حسابی میخواشتم بکشم قرص ویتامین و اهن هم نخوردم و حسابی بودن ولی یکی اومد و نجاتم دادن
من طاقت این غم رو ندارم نمیتونم ،بدجور شکستم دیگه نمیتونم بلند بشم. به هیچ چیزی دیگه اعتقاد ندارم به یهچ چیزی اعتماد ندارم
فقط سم بهم معرفی کنید سمی که گیر بیاد و سریع بکشه.این زندیگ برای من زندگی نشد
سنم هم بیست و چند سالمه .
-
سلام
خوش اومدی به تالار همدردی
میگی پسری که عاشقش بودی و مال توبوده رو یکی دیگه مال خودش کرده اینجوری که میگی پس اون پسر خودش سیب زمینی بوده که یکی دیگه مالکش شده!
فرض کن تو واون پسر به هم میرسیدید مگه زندگی همش عشق و عاشقی و حرفای اونجوریه؟
چند وقت دیگه هم اون دختر و پسر میونه شون به هم زده میشه روز از نو روزی ازنو.
حتی فکر خودکشی هم مال انسانهای ضعیف و بی منطق هست.
به جای خودکشی فکرهای ضعیف واشتباه از زندگی رو بکش.:72:
-
یبار ماهواره داشت با یکی از خواننده های اونور آبی:18:مصاحبه میکرد دوست دخترشم نشون داد...دوستشون فکنم سوئدی تشریف داشتن
مجریه از جناب خواننده پرسید چرا با یه خارجی...؟چرا با ایرانی دوست نمیشید...؟پسره گفت آخه ایرانیا دیگه ول نمیکنن...با چه بدبختی میشه ازشون جداشد...همشونم توقع دارن بیایم بگیریمشون:311:
شما خیلی عاطفی هستید...متاسفانه متاسفانه از یه سوراخ دوبار گزیده شدید...داشتن رابطه دوستی تو ایران 90 درصدش فقط رنج و عذاب برای دختره...
ماهاییم که از این رابطه بیشترین آسیبو میبینیم...
پ.ن :اگه تصمیمت جدیه...قبل ازینکه بخای اقدامی کنی یه بلیط رفت و برگشت به مشهد بگیرو تو حرم امام رضا تا اونجایی که دلت میخاد گریه کن..مطمین باش حالت زیر و رو میشه
بعدش مطمین باش خدا خودش انشا... بهترینا رو برات رقم بزنه:103:
-
اقا امین من رابطه باپسر و حفظ کردنش رو بلد نیستم گمن اعتماد و عزت نفسم خیلی خیلی پایین اومده. ممن اونقدر اعتماد به نفس نداشتم که اون رو مال خودم بکنم وگرنه دوسستم داشت .اون دختر از روی حسادتش نتونست ببینه اون مال من بشه اون دختر خدای سیاست و بازی بود. اون پسر سی ویکسالش بود ولی مثل یک بچه بود. اون دختر خیلی دوران دیده ست و خام کردن پسر رو کاملا بلده.توی ارایش کردن ماهره.اعتنماد به نفسش به اسمون رسیده .اوضاع خانودگیش خیلی مناسب تر از من بود.میدونه چطوری میتونه یک مردو خام کرد چطوری دلش رو بدست اورد.راحت این ادم رو شناخت و بی تاب خودش کرد ولی من بلد نبودم باید چیکارش کنم حتی با رفتارای اشتباهم از خودم دورش کردم.البته اون دختر اینقدر توی کارش حرفه ای بود که دیگه اون پسر دنبال یک بهانه برای جدا شدن از من بود
اگه نامزد کرده باشن چی؟ اگه اینقدر جذبش کرده بشه که باهاش نامزد کرده باشه چی؟
من عاشقش بودم.دلموشکست
جلوی غم رو نمیتونم بگیرم خسته شدم از بس به خودم استرس و اظطراب دادم. به خدا بدنم گناه داره چقدر به خاطر من باید سختی بکشه .چقدر بغض کنم .چقدر خودمو به خیالی بزنم . تمام زندگی درد شده.خودکشی هم دست خودم نیست. یکدفعه انجامش میدم. وقتی ببینم چاره این نیست.وقتی ببینم راه فراری از غم نیست.وقتی هیچ کاری و هیچ چیزی نمیتونه این غم رو دور کنه .وقتی هیچ چیزی نمیتونه بجای این غم شدی بیاره.توی شادی حتی یادم میفته و گریه میکنم .دفعه پیش هم نهارم رو خوردم نصف از برنامه مورد علاقم رو دیدم و یهو رفتم و اون قرصا رو خوردم
حتام اگه یه تفنگ یا سیانور داشتم خودمو خلاص میکردم.اخه یعن یجی که ماها باید توی دوتا دنیا عذاب بکشیم؟
کسی که غمیگنه رو اگه بیاید بهش امار بدید که چقدر دخترا غمگینن مشکلش حل نمیشه.موقع زیارت رفتن گاهی توی مسیر یا قبل از رفتن گریم میگیره و دیگه توی محل زیارت یادم نمیمونه چی میخوام بگم گاهی هم دل سیر گریه کردم.ولی الان بیام یهویی به مامانم بگم میخوام بر م مشهد نمیشه که خیلی دوره
بعلاوه به گریه کسی نخند دیر یا زود نصیبت میشه.مشاور مارو ببین
-
سلام شایسته جان
چه اسم زیبایی واسه خودت انتخاب کردی:72:
گفتی بیست و چند ساله هستی! خب میشه از وضعیت شغلی و خانوادگی و تحصیلی و اقتصادیت هم بگی؟
برنامه روزانه ت به چه شکله؟ چقدر وقت آزاد داری؟ وقت آزادت رو چطور پر میکنی؟
به غیر از این پسر دوست دختر، یا فامیل و کسی رو داری که کمی باهاش صمیمی باشی یا دوستش داشته باشی؟
تو مورد قبلی مشاوره هم رفتی؟
مرسی که به سوالاتم جواب میدی:72:
-
سلام. ممنون نام شما هم زیباست
وضعیت اقتصادی که از پدر پول میگیرم.خانوادم معمولی پدر مادرم سنشون بالاست و خیلی باهم عقیده نیستیم.سرکارنرفتم هنوز.لیسانس دارم.
برنامه روزانه م چندین ماه/سالی هست که تادیرموقع صبح خوابیدن و بقیه ش استرس و اظطراب کشیدنه.کارخاصی نمیکنم.کامپیوتر و گهگاهی هم کتابی.البته خیلی کندم الان.خواب نباشم وقتم ازاده.ولی فعلا چندساله بجز فکرکردن و حرص خوردن کاری نمیکنم.البته حالم تا چندماه پیش به این بدی نبود.کارخاصی نمیکردم اما مثل الان قصد خودکشی هم نداشتم.هیچکسی رو ندارم .توی خانوده خودمم یکی دوتا رو دوست داشتم و برای کارهام اجازا میگرفتم ازشون.ولی اینقدر نفرت ازشون دیدم که دل کندم.البته هیچوقت برای گفتن راز هام کسی رونداشتم مگه میشه ادم رازهاشو به کسی بگه. بغیر از بازیگرای خارجی هیچکیو دوست ندارم.هیچکیو.کاش هیچوقت اینو هم دوست نمیداشتم.کاش همون اول از این هم حالم بهم میخورد.
نه تومورد قبلی اصلا نمیدونستم مشاور چیه.زمان داشنگاهم بود.اگه شاید مشاوره میرفتم شاید کمتر از سه سال میشد.کلا مشاورا من رو میبینن هیچکدوم نمیگن حالم بده
مرسی که شما اومدید اینجا :72:
-
مرسی که به سوالاتم جواب دادی:72:
یعنی هبچ ایده و نقشه ای برای آینده ات نداری؟ فقط منتظری که ازدواج کنی و وقتت رو با همسرداری و ان شالله بچه داری و کار خونه پر کنی؟
میشه بگی به چیا علاقه داری؟ فیلم، موسیقی، هنر (مثلا نقاشی ، خطاطی و ...) ، آشپزی و شیرینی پزی؟ زبان؟ شعر؟ رمان؟ ورزش؟ رشته تحصیلیت و مهارت های مرتبطش؟
تا حالا واسه کار کردن اقدامی کردی؟
چرا دوستات کم هستند؟
خواهر و برادر نداری؟
به نظر خودت اگر کمی برنامه زندگیت رو تغییر بدی، مثلا فعالیت های بیشتری رو تو برنامه روزانت بگذاری ، بدنت کمتر بهش فشار نمیاد؟
یه سوال مهم:
اگر استرست کم بشه، و بتونی از غم از دست دادن این پسر رها بشی باز هم دوست داری خودت رو بکشی؟
به نظر من کسی که اسم شایسته رو واسه خودش انتخاب میکنه، خودش را شایسته ی خیلی از خوبی ها می دونه و چون بهشون نرسیده استرس داره و تاامید شده، با من موافقی؟
-
سلام تمام نوشتهاتو که میخوندم درک کردم میفهمم چی درونته منم همین حالتارو داشتم .
این حالتات با گذشت زمان کم میشه مطمین باش بسپارب زمان
ببین یچیزی میگم بهت گوش کن خودم گوش ندادم دوسال تموم مثل تو هروز غصه میخوردم منتظرمیموندم برگرده هرکاری بگی کردم براش کارای خوب که پیشرف بود پیشرفت درسی کاری بروتایپیکوبخون جوابای بچهاهم بخون که برام نوشتن بهت کمک میکنه من انقدعاشقش بودم نمیفهمیدم مشاورا چی میگفتن
ببین من میفهمم چه حالی داری منم هنوزبعد دوسال عاشقشم اما گذاشتم ته دلم هرموقع بیکاربودم و دنبال سرگرمی بودم بهش فکرمیکردم و اشک میریختم خخخخ
نمیدونی چه توهینایی بهم میکردتولدشوتبریک میگفتم بلوکم میکرد:((
من الان هرچقدم بنویسم تواین چن ثانیه روت اثرداره بعد حالت بدمیشه فقط خودت باید به خودت کمک کنی نذار چن سال بعد براینکه وقتتو گذاشتی برفکرکردنوغصه خوردن به اون پسرپشیمون بشی ببین من دوسال به سامان فکرکردم و غصه خوردم برو ببین ده تا تایپیک باز کردم اما حتی1ثانیه ازوقتمو هدر ندادم فقط موقع بیکاریم غصه میخوردم برنامه ریزی میکردم ولی الان بازم پشیمونم که چرا بهش فکرکردم
کسیکه مارو نخواد هیچ چجوری نمیشه برش گردوند
اگه میتونی واس خواهر دوستی کسی هی صحبت کن دردودل کن اروم میشی تو خودت نریز
من خودم قضیمو فقط خاجه حافظ شیرازی نمیدونه خخخخخ
الان نسبت ب قبل خیلی بهترم فراموشش نکردما نمیتونی فراموش کنی مگه ادم خاطرات سالای بچگیشویادش میره که بخاد اینارو فراموش کنه نه
فقط میتونی خاطرشو کمرنگ کنی که روی کارای روزمرت اثر نزاره رو درسات رو کار
یچیز میگم
هیچوقت کاری نکن فردا پشیمون بشی
-
یکی بهتر یا یکی مثل اون دوباره پیدا بشه دوباره همون حس داشته باشی
بازم حاضری خودتو بکشی؟!
-
سلام عزیز دلم
فقط خواستم بگم کلی برات دعاهای خوب خوب میکنم.
خودکشی چرا
خوب عزیزم تو که انقد روح لطیف و احساسی داری عشقتو پای کسی بزار که واقعا عاشقت باشه و "شایستگی"اینهمه احساس پاکو داشته باشه بانوی شایسته:)
اصلا ادم وقتی کسیو دوست داره,یکی بهتر پیدا شه دوست داشتنش فراموش میشه مگه؟
امیدوارم یک عشق واقعی یر راهت قرار بگیره.
احساس میکنم خیلی دوست داشتنی هستی منکه خیلی دوستت دارم نمیدونم چرا؟:-)