غرورم شکسته.ازعشق تا دلشکستگی.حال بدی دارم.کمک لطفا

سلام.من توضیح زیادی ندارم که بدم.ولی از یک علاقه دوطرفه سریعا به بی توجهی و دلشکستگی رسیدم . چند روزه که حال خیلی بدی دارم
اخرین ارتبطا همین دو روز پیش بود.که از چندتا پیغامی که توی وابر دادم به زور و نه از روی علاقه که به خاطر احترام یکی از خواهر برادرهام که همیشه میبینتش جواب یکی دوخطی بم داد.
اضاقه هم بگم که بااینکه علاقه دوطرفه بود تمام ارتباطات بخاطر عجولی و کم طاقتی بنده از طرف من بود.کمی هم اصرار و عجله اضافه بفرمایید حالا هم که همه چیز به هردلیلی خراب شده

به شدت حالم بده و غرورم شکسته و نمیدونم چطوری باید خودمو اروم بکنم.خواهشا هرچیزی در این زمینه میتونه بهم کمکی بکنه بفرمایید.از جمله اینکه حالا جای اون همه فکر به اون رو با چی پر کنم که نشینم زیر پتو گریه کنم و افسردگی من تشدید نشه
همدلی همدردی پیشنهاد هرکاری بلدید دریغ نکنید نیاز دارم

یه چیزی رو هم برای تمام دخترخانمای تالار بگم.توروخدا اگه احساساتی و وابسته و ضعیف هستید حتی تا روز عروسیتون خیلی خودتون رو وابسته یه ادم از جنس مرد نکنید.حتی اگه فکر میکنید فرشته روی زمینه.

- - - Updated - - -

من یک خانم بالای بیست و پنج سال هستم.طریقه اشنایی و چیزای دیگه هم الان مهمنیست.مهم حال خراب من و نیاز هب کمک به روحیه من هست

من از کاربر شیدا چیزی رو یاد گفتم که خیلی درسته. دختر سهل الوصول خواهان نداره مگر برای تفریح کسی
اگه دختر بیست و دو سه ساله بودید میگفتم خوب امروز قهر فردا اشتی یک بازی اما بهرحال دونفر شوق بچگی دارند. اما شما که توی تاپیک قبلیتون هم گفتید نزدیک سی سال هستید و احتمالا طرف مقابلتون هم همین حدوده میخواید به کجا برسید؟
ادمی که قصدش ازدواجه درحاله محک طرفش هست حتی اگه اتیش عشق داشته باشه وقتی بفهمه طرفش علاف و سهل اوصول هست قطعا پشیمون میشه.بسته به روحیه و شخصیتش یا وسط کار یا خیلی زودتر

شمایی که به گفته خودت وابسته ای عزیزم دوست نشو باکسی.زود برای کسی تب نکن.کمی پا روی خواهش دل بگذار

خیلی بی رحمید که ذره ای از رنج منو کم نمیکنید.خودم هم میدونم خود کرده را تدبیر نیست
اما شماهم مثل اون دلتون سنگه.مثل همونیکه خودش من رو وارد این جریان کرد و خودش بی بی محلی غرورم رو له کرد
من میدونم اشتباه کردم ولی نمیدونم چرا اینقدر اشتباه مبکنم.اره سهل اولصول شدم اما از بس که تنها و دلتنگم .از بس که نیاز دارم بخدا خیلی کارای بد میتونم بکنم ولی دنبالش نرفتم.فقط دنبال عشق و جریان درست بودم.ولی اصلا بلئ نیستم وقتی یکنفر ازم خوشش میاد باید چکار بکنم چون از دوران بلوغ تا الات دوست درست حسابی که از این چیزا و از مردا بهم بگه نداشتم و سریع دلبسته و وابسته میشم

سلام

1- مقالات کنترل احساسات رو تو همین سایت مطالعه کن

2-رو تک تک جملات زیر تمرکز کن وسعی کن باورشون کنی:

انسان ازیک قدرت بسیارعظیمی برخورداره که میتونه به راحتی شرایط

فکری وذهنیشو عوض کنه

شاید اولش سخت باشه ولی با تمرین میشه دوباره به حالت عادی

برگشت

تو شکست به جای خودخوری وشیون و زاری به این فکر کن که تجربه

های جدید رو پیدا کردیو میتونی تو آینده ازشون به نفع خودت استفاده

کنی

هرشکست یک گام تو رو به موفقیت نزدیک تر میکنه

شما نتونستی با فلان مرد کنار بیای ولی فرصت های زیادی جلوت قرار

داره از قبل با تجربه تر و پخته تر شدی و میتونی در آینده تصمیمات و

رفتارهای بهتری از خودت نشون بدی

از همین امروز تصمیم بگیر بر زندگی و شرایط مسلط بشی نه اینکه

شرایط روی تو سوار بشن

عزیزم خیلی ها تنها هستن و سنشون از تو هم بالاتر هست و نیاز دارن و ...تو این تالار بگردی پیدا میکنی و میبینی که تنها نیستی
خب الان خودت تا حدی مشکلاتت رو فهمیدی و قبول داری که یه سری چیزا بلد نیستی خیلی مهارتها رو باید یاد بگیری و نیاز داری رو خودت کار کنی پس عزیزم به جای غصه خوردن و گریه کردن برو این مهارتها رو از هر طریقی که فکر میکنی یاد بگیر..مقاله بخون کتاب بخون مشاوره برو خلاصه که .وقت بذار و مشکلت رو جزیی تر پیدا کن و حلش کن.هنوز خیلی فرصتا داری.خیلیا شانس ندارن که دوست خوبی داشته باشن که ازش این چیزا رو یاد بگیرن سعی کن خودت حالا که اینترنت هست و کتاب هست و میشه کلی چیزا یاد گرفت یاد بگیری و به سمت تکامل و بهتر شدن حرکت کنی :72:

سلام

به تالار همدردی خوش اومدی

انسان طالب کمال واوج گرفتنه نیاز به عشق و دوست داشته شدن چ دوست داشتن توی وجود هر انسانی هست ،

برای طلب این کمال درونی ممکنه از هر روزنه ای که به نظرش نوزانی برسد استقبال کنه و به پیشوازش برود

اینطور که معلومه بیشتر نیاز داری کسی حرفات رو بشنود و کمی بعد این اتفاقات تخلیه روحی بشی

به هر حال درست یا اشتباه این نتیجه یک انتخاب با توجه به اگاهی گذشته توست

کم کم نیاز داری از این لاک بیرون بیایی بدون اینکه خودت یا او رو سرزنش کنی

چون درسهایی که باید رو یادگرفتی چ خواهی گرفت هر چند که ای کاش میشد بدون این تجارب تلخ روحی به این اگاهیی ها میرسیدی

مطمینا نیاز داری دوباره ارتباطات طبیعی ایی که این اشنایی باعث ضعیف شدنش شده رو قوی کنی تا انرژی ها وافکارت دوباره درجهت مثبت هدایت بشن

منظورم ارتباط با خانواده و دوستان باشگاه یا درس و ودانشگاه هست هرجا که ضعیف شده

یه دوره ای طول میکشه تا کامل از این لاک بیرون بیایی

سلام

ببین بنظر من اولین مشکل شما عجول بودن و نداشتن صبره

منم این مشکل رو داشتم...ولی الان خداروشکر خیلی بهترم

به عنوان اولین قدم روی این ویژگی اخلاقیت تمرکز کن...

اگه دوست داشتی تا تو این زمینه بیشتر کمکت کنم

موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط cheshmakk

سلام

ببین بنظر من اولین مشکل شما عجول بودن و نداشتن صبره

منم این مشکل رو داشتم...ولی الان خداروشکر خیلی بهترم

به عنوان اولین قدم روی این ویژگی اخلاقیت تمرکز کن...

اگه دوست داشتی تا تو این زمینه بیشتر کمکت کنم

موفق باشی

---

اره هرپیشنهادی دارید بدین.طرفم منو خیلی میخواست و از اینکه شماره منو داشته باشه ولی من اگه کمی صبر و سیاست در اولین رابطه داشتم شاید خود اون اولین بار به من پیغام بده.نه اینکه به زور جوابمو بده یا اصلا نده

خواهشا هرچی در ارتباط با جنس مخالف میدونید بگید مثلا توی ابتدای اشنایی که منظورم دوستی هم نیست باید چه کارکرد تا بجای اینکه تصور غلط دختر علاف یا سهل اوصول به ذهن طرف مقابل بره بیشتر از شخصیت ادم خوشش بیاد و خودش طرف ادم بیاد


و جوابم به بقیه من اگه دیشب اینقدر اصرار به گرفتن کمک از شماها داشتم چون میدونستم امروز و فردا و بعدش فکرش میاد سراغم جای خالی علاقم. بی توجهی و غرورم که اذیت شد . روزای بعد که از نزدیک مجبور ا میبینمش و باهاش توی یک مکانم. چطوری بی قراری نکنم ؟چطوری از سردیش و تغییر رفتارش ناراحت نشم چون حقیقتا دوسش دارم
و دوست داشتن خیلی چیز بدیه

http://www.hamdardi.net/thread-40806.html#post400476