-
درسهاي زندگي
فرمان احساسات در دست من است
توانايي و استعداد ذاتي كه در هر انسان وجود دارد به وسعت جهان آفرينش است و براي پيوستن و به دست آوردن چنين نيرويي در زندگي بايد با خود واقعي همنوا شده و با معناي واقعي زندگي همگام بود. ما همه چيز را در باطن خود داريم و ابزاري را كه براي لذت بردن از اينجا و اكنون مورد نياز است در اختيار ماست براي خلق لحظاتي سرشار از سرخوشي، سلامتي و آرامش خيال بايد ژرفترين ديدها را نسبت به زندگي كشف كنيم بايد كاري كنيم كه اين انرژي ما را پر كند و از درون ما سرازير شود.
هرگز اجازه ندهيد كه اتفاقات جهان شما را تحت تأثير خود قرار دهد، تمام تلاشتان اين باشدكه خودتان بر آنها تأثير بگذاريد. بايد ياد بگيريم كه بر اتفاقات خارج از كنترل خود بياعتنا باشيم. سپس به اميد دستيابي به بهترينها به نيروهاي دروني خود اتكا كنيم تا اين هوشياري و برتري و توانايي ناخودآگاه را كه از ديد ما پنهان است به مراقبت از ما بپردازد. عشق، سازگاري و نيروي محبت خود را از خزانه سرشار وجود خود بيرون بكشيد و تبلور اين گنجينه ناياب را در دنياي خارج خود مشاهده كنيد. اگر و تن خود را در آرامشي عميق فرو ببريد از هيچ ناشناختهاي در آينده ترس نخواهيد داشت. ما مجبور نيستيم كه خود را تحت سلطه هر نيرويي خارج از درون خويش قرار دهيم. عشق الهي كه در قلب و ذهن ما آشيانه دارد همه آنچه را كه براي شادي و خوشبختي به آن نياز داريم براي ما فراهم ميآورد. اگر هميشه با توقعات و انتظارات ديگران زندگي كنيد و در همه زمينهها پيرو اصول و روشهايي باشيد كه آنها به شما تلقين ميكنند از شادماني و آرامش محروم خواهيد شد. اگر به خاطر حرف ديگران از دنبال كردن اهداف خود عقب نشيني كنيد انگار كه خيلي قطعي به آنها ميگوييد: براي من نظر شما درباره زندگي از نظر خودم مهمتر است، من براي جلب رضايت شما تلاش ميكنم تا آنچه از دستم بر ميآيد براي خشنودي شما انجام دهم. زندگي هر كدام از ما نتيجه نگرش و طرز تلقي ما از دنياست. ما بايد آزادانه و بدون محدوديت، فكر و باور خود را انتخاب كنيم. اگر شما به اختيار خود براي وجدانتان احترام قايل نشويد احترام به خود را ناديده گرفتهايد و مدتي نميگذرد كه در ارزيابي زندگي خود را ناتوان ميبينيد پس سعي كنيد در عصر خود و زندگي در دنيا باشكوه و عظمت زندگي كنيد و از تواناييهاي فوق العادهايي كه داريد بهرهمند شويد. هرگز به دليل رفتار بد ديگران در خشم و اندوه و دلشكستگي نباشيد. چون در روند زندگي خود دچار مشكل ميشويد و نميتوانيد از مجموعة توانمنديها و فرصتهاي خود در جهت زندگي بهتر بهرهمند شويد.
منبع:http://www.niksalehi.com/dars.htm
-
RE: درسهاي زندگي
احساس زندگي!
احساس پشيماني هميشگي از گذشتهها و احساس نگراني از اتفاقات احتمالي آينده از مخربترين احساسات منفي به شمار ميآيد. سطح انتظار شما از زندگي راز دستيابي به سلامت روحي است. اگر آرزومند شادي، تندرستي و آرامش خاطر هستيد، ذهن خود را به آن سمت متوجه كنيد تا با نيروي حاصل از آن فكر زيبا، مردم، اتفاقات و اوضاع و شرايط مناسب را براي تجلي اين نيكوييها به خدمت خود دعوت كنيد. كساني كه به قضاوت اطرافيان گوش ميدهند از اين حقيقت غافلند كه با صرف نيروي خود در اين زمينه، خودشان را از آرامش و صفاي روح محروم ميكنند. هر كس به ديگري زيان برساند، و يا ضربهاي به كسي بزند بيشترين زيان را خودش خواهد ديد چرا كه هر كس در دادگاه عدل الهي در برابر اعمال نارواي خودش مسؤول است. از طرفي ديگر آرامش روحي خود را نيز از دست ميدهد و تمام موانعي را كه در برابر ديدگانش به وجود آورده است باعث ميشود كه افقهاي روشن آينده را خوب نبيند. احساس رشد در بين انسانها و ساير موجودات فرق بين مُرده و زنده است. پس هميشه زنده باشيد و احساس سرزندگي و نشاط را در اطراف خود پخش كنيد و قبل از مرگ خود نميريد.
از مهمترين كارهايي كه به عنوان يك فرد بالغ ميتوانيد انجام دهيد، بازگشت گاه به گاه به دوران شاد و پرانرژي كودكي است. در درون همة ما گنجينة بيكراني از عشق و شادماني و نعمت وجود دارد كه ميتواند آنچه را كه در آرزوي آنيم برايمان فراهم كند. هرگاه خود را مسؤول تصميمات خود بدانيد از هر جهت اختيار دنياي خود را به دست گرفتهايد. شما هميشه با خويشتن خويش تنهاييد. اما تنها زماني خود را بيكس و غريب احساس ميكنيد كه خودتان را دوست نداشته باشيد. عشق شما در قلبتان لانه دارد. اين عشق از آن شماست. شما ميتوانيد خود را از عشق و محبت لبريز كنيد و دلپذيرترين و رضايتبخشترين احساسات را در دل پرورش دهيد. هنگامي كه شاد و مثبت و با حوصله هستيد واكنشهاي شيميايي بدن شما با زماني كه مضطرب و منفي و هراسانيد به كلي فرق دارد، نحوه تفكر شما نيز به طرز چشمگيري بر ترشح غدد بدن تأثير دارد و بر روي جسمتان نيز مؤثر است. در باطن انسان معجزههايي وصفناپذير نهفته است. براي اين كه شگفتيهاي دلخواه خود را در زندگي بيافرينيد بايد در نهفتهترين عمق وجود خود به سراغ اين طلاهاي ناب رفته و آنها را از معدنهاي پر رمز و رازشان استخراج كنيد.
موفقيت و شادماني هر كسي در زندگي كاملاً تابع فرصتها و امكاناتي نيست كه در دسترس ماست، بلكه متكي به باورهايي است كه در اعماق وجود ماست و ما به آن اعتقاد داريم. اگر كارها بر وفق مرادتان نيست از خود بپرسيد چه كردهام كه با چنين سختي هايي روبهرو شدهام؟ چگونه بايد خودم را از اين تنگنا نجات دهم؟ هر رويدادي كه در زندگي با آن روبهرو ميشويم پيش نياز دست يافتن به مرحله بعدي زندگي و نشان دهنده رشد است، پس خسته نشويد و مبارزه كنيد. محدوديتهاي ما منحصر به جسم ماست. در دنياي انديشه و ذهن ما مانع و محدوديتي وجود ندارد. تمام اشيأ، اموال و امكانات زندگي عطاياي هستي براي خدمت به شماست نه براي آن كه شما در خدمت آنها باشيد.
-
RE: درسهاي زندگي
ممنون خیلی خوبومفید بود واقعا آدمو به فکر میندازه که چقدر از خودش وروحش غافله.
موفق باشی.
-
RE: درسهاي زندگي
مطلبی مخصوص خانم ها
خانمها! اگر خوشبختي پايدار ميخواهيد بدانيد كه...
به مردان قدرت دهيد، تا صميميت فوران كند، مرد موجودي عاشق قدرت است. مرد از اين كه قدرتمند باشد حظ ميكند. در آسمان اوج ميگيرد و شما را نيز همراه خود ميبرد. از اين كه توانا باشد و يا احساس توانايي كند، لذت ميبرد. تا وقتي به گشتن اين احساس در مردان مشغوليد، بدانيد كه تنها ميتوانيد خواب خوشبختي را ببينيد.
اگر قدرت مرد را ناديده بگيريد و يا از آن انتقاد كنيد بدانيد كه ديگر پري روياهايش نخواهيد بود. او به دنبال كسي است كه به قدرت هايش ايمان داشته باشد و حتي ضعفهايش را در جهت تقويت تواناييهايش مثبت جلوه دهد. پس مراقب باشيد و بدانيد كه:
1 - اگر خودتان داراي درآمد هستيد.
هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نكشيد. حتي اگر درآمد بيشتري داريد هرگز به روي خودتان هم نياوريد. بگذاريد همسرتان احساس كند كه همه چيز در دست اوست و اداره امور مالي خانواده به دست قدرتمند همسرتان اداره ميشود.
2 - مطلقاً او را با كسي مقايسه نكنيد:
نگوييد شوهر خواهرم دوتا خانه دارد. فلاني اينقدر درآمد دارد و تو هميشه مثل گداهايي. اگر واقعا به بهبود اوضاع مالي فكر ميكنيد او را براي تلاش بيشتر تشويق كنيد. انتقاد دشمن صميميت است.
3 - تو بيعرضهاي! فاتحه خواندن بر صميميت است.
تو بي عرضهاي! يعني فرو ريختن مرد. يعني به دست خود خانه را خراب كردن. هر مفهوم مشابه تو بيعرضهاي فاتحهاي بر صميميت و عشق متقابل مرد است.
4 - شوهرِ خود را حلال مشكلات بدانيد.
مشكل را به او بگوييد و از او بخواهيد آن را حل كندو تأييد كنيد كه تنها او قادر به حل اين مسئله است.
5 - به مردان اندرز ندهيد و نصيحت نكنيد.
مردها دوست دارند كه مشكلاتشان را به تنهايي حل كنند و اگر به شما چيزي نميگويد يعني به تنهايي قادر است موضوع را حل و فصل كند و در صورت لزوم با شما در ميان ميگذارند. با نصيحت نكردن، زندگي خود را عاشقانه كنيد.
6 - سكوت مردان را نشكنيد.:302:
اين اشتباه خانمهاست كه وقتي مرد ساكت است، مدام به سمت آنها ميروند و با آنها حرف ميزنند. اگر او ساكت است به سكوت نيازمند است و احترام به اين سكوت يعني صميميت بيشتر. سكوت طولاني در زنان ممكن است به معني آزرده خاطر بودن باشد اما در مورد مردها اين طور نيست.
7 - به مردان فضا بدهيد.
گاهي شوهر خود را رها كنيد تا با خود خلوت كند. با دوستانش به ورزش برود و به خانوادة خود تنها سر بزند! مدام دنبال او نباشيد فضاي رها شدن، اين چيزي است كه آنها گاهي به آن نياز دارند. اگر به آنها اين فضا را هديه كنيد، آنها نيز به شما عشق ميورزند.
8 - مرد دوست دارد كه از او قدرداني شود. :72:
تشكر به مرد قدرت پرواز ميدهد. از هر كار كوچكي كه براي شما انجام ميدهد. تشكر و قدرداني كنيد تا او نيز بي حساب به شما عشق بورزد.
9 - مرد بايد تأييد شود.
تواناييهاي همسرتان را تأييد و مدام تأكيد كنيد او صاحب بهترين تواناييها و شايستهترين شوهر است و تأييد مردها يعني فوران صميميت.
10 - بايد مورد اطمينان باشد.
به او اعتماد كنيد. با اطمينان خاطر به اين كه او ميتواند و شما نيز ميتوانيد به راحتي بسياري از كارها را به او بسپاريد.
11 - مردها را تشويق كنيد.:104:
مرد عاشق تشويق است. كف زدنها را فراموش نميكند و پشت او زدن به علامت تشويق را حس ميكند. مرد، آفرين شما را تا عمر دارد به خاطر ميسپارد.
-
RE: درسهاي زندگي
ممنون نیلوفر عزیز مفید بود
-
RE: درسهاي زندگي
یک ناخدای تحصیلکرده و یک خدمه پیر بیسواد در یک کشتی با هم کار میکردند. پیرمرد هر شب به کابین ناخدا میرفت و به حرفهای او گوش میداد.
یک روز ناخدا از پیرمرد پرسید: آیا درس زمین شناسی خوانده است؟ پیرمرد پاسخ داد: نه. ناخدا گفت: پس تو یک چهارم عمر خود را از دست دادهای. پیرمرد خداحافظی کرد و در حالی که به اتاق خود میرفت با خودش به این فکر میکرد که ناخدا فرد تحصیلکردهایست و حتماً چیزی که در مورد آن صحبت میکند واقعیست. پس من یک چهارم عمرم را از دست دادهام.
شب بعد ناخدا از او پرسید: در مورد علم هواشناسی چیزی میدانی؟
پیرمرد: نه
ناخدا: پس تو نیمی از عمر خود را از دست دادهای.
پیرمرد ناراحت شد و دوباره با همان افکار به اتاق برای خواب رفت.
شب بعد باز ناخدا پرسید: آیا در مورد علم دریا شناسی چیزی میدانی؟
پیرمرد: نه
ناخدا: پس تو سه چهارم عمر خود را از دست دادهای!
پیرمرد آن شب را نیز ناراحت به اتاق خود برگشت. ولی صبح زود به سراغ کابین ناخدا رفت و از او پرسید: در مورد علم شناشناسی چیزی میدانی؟
ناخدا: نه! شناشناسی؟
پیرمرد: بله. پس تو تمام عمر خود را از دست دادهای، چون کشتی به یک صخره برخورد کرده و در حال غرق شدن است
-
RE: درسهاي زندگي
در راه زندگي، تند نران!
روزي، مديري بسيار ثروتمند و سرشناس از خياباني عبور ميكرد. او سوار بر اتومبيل گرانقيمتشسريع رانندگي ميكرد و از راندن آن لذت ميبرد. البته مراقب بچههايي بود كه گاه و بيگاه از گوشه و كنارخيابان، به وسط خيابان ميپريدند كه ناگهان چيزي ديد. اتومبيل را متوقف كرد ولي متوجه كودكي نشد.در حالي كه حيرت زده به اطرافش نگاه ميكرد، ناگهان آجري به در اتومبيل خورد و آن را كاملا قر كرد! ازفرط خشم و عصبانيت از اتومبيل پياده شد و يقه اولين كودكي را گرفت كه در آن حوالي ديد. بعد درحالي كه او را محكم تكان ميداد، فرياد كشيد: “اين چه كاري بود كه كردي؟ تو كه هستي؟ مگر عقلت رااز دست دادهاي؟ ميداني اين اتومبيل چقدر ارزش دارد؟ و تو چه خسارتي با زدن آجر و قر كردن در آنبه بار آوردهاي؟”
پسربچه كه شرمنده به نظر ميرسيد، در حالي كه بغض كرده بود، گفت: “آقا، خيلي معذرتميخواهم. فقط يك لحظه به حرفهايم گوش كنيد. به خدا نميدانستم چه كار ديگري بايد انجام دهم.چارهاي نداشتم. آجر را پرت كردم، چون هيچ رانندهاي حاضر نشد بايستد و كمكم كند”. بعد در حالي كهاشكهايش را پاك ميكرد و با دست به نقطهاي اشاره ميكرد، گفت: “به خاطر برادرم اين كار را كردم.داشتم او را با صندلي چرخدارش از روي جدول كنار خيابان عبور ميدادم كه ناگهان از روي آن به زمينسقوط كرد. زورم نميرسد كه او را بلند كنم”. سپس در حالي كه به هق هق افتاده بود، ملتمسانه به مديربهت زده گفت: “لطفا كمكم كنيد. كمكم ميكنيد تا او را از روي زمين بلند كنم و روي صندلي چرخدارشبنشانم؟ او زخمي شده”. مدير جوان كه بغض راه گلويش را بسته بود و به زور آب دهانش را قورتميداد، به سرعت به آن سمت دويد. سپس پسر معلول را از روي زمين بلند كرد و او را روي صندليچرخدارش نشاند. بعد با دستمالي تميز، آثار خون را از روي خراشيدگيهاي سر و صورت پسر معلولپاك كرد. نگاهي به سراپاي او انداخت و خيالش راحت شد كه او صدمهاي جدي نديده است. پسركوچك از فرط خوشحالي بالا و پايين ميپريد، به مدير جوان گفت: “خيلي از شما متشكرم، خدا خيرتانبدهد!” مدير جوان كه هنوز آن قدر بهت زده بود كه نميتوانست حرفي بزند، سري تكان داد و آن دو رانگاه كرد. سپس با گامهايي لرزان سوار اتومبيل گران قيمت قر شدهاش شد و تمام طول راه تا خانه را بهآرامي طي كرد. با وجود آنكه صدمه ناشي از ضربه آجر به در اتومبيلش خيلي زياد بود، مدير جوان هرگزتلاشي براي مرمت آن نكرد. او ميخواست قسمت قر شده اتومبيل گرانقيمتش هميشه اين پيام را به اويادآوري كند:
“در مسير راه زندگي، هرگز آن قدر تند نران كه شخصي براي جلب توجهت، آجر به سوي تو پرتابكند”.
-
RE: درسهاي زندگي
مطلب شما هم جالب بود دوست من (:
-
RE: درسهاي زندگي
در مسير راه زندگي، هرگز آن قدر تند نران كه شخصي براي جلب توجهت، آجر به سوي تو پرتابكند”.
خیلی قشنگ بود من واقعا به نکته رسیدم اما حیف که آجر دیگر توانایی ادامه دادن را ازم گرفت نه این که فکر کنی خیلی سستم اما بازهم با توکل به خدا دارم دوباره از نو شروع می کنم
به هر حال دستت درد نکنه
-
RE: درسهاي زندگي
توکل به خدا
قشنگترین راه است.