-
از خودم و پدرم متنفرم
از پدرم متنفرم.چرا ؟!با وجود اینکه از خیلی پدرهای دیگه بهتره بازم ازش متنفرم .از بداخلاقی هاش .از رفتار خشنش.از بی پولیش .از اینکه بیست وچهار ساعت پای کشتی کج و اخباره .از سرنوشت مهاجرهای سوری که هر روز مجبورم بهش گوش بدم از جان سینا و باتیستا از غر زدن هاش واسه اینکه کی چیکار کرده .کی چقدر پول داره .از صدای بلندش که وقتی فحش میده تا صد تا خونه اونور تر میره.از بیکاریش که بعد از بازنشستگیش از روی مبل خونه اونورتر نمیره.
از خودم بیشتر متنفرم.از اینکه به دنیا اومدم .از اینکه زنم .از اینکه صورتم مشکل داره پس نمی تونم هیچوقت ازدواج کنم.از اینکه شغل و کاری ندارم و مثل انگل و زالو به این خانواده چسبیدم .از اینکه عرضه کار پیدا کردنو ندارم.از اینکه با وجود فوق لیسانس بودنم هیچی نیستم.از اینکه چون زنم نمی تونم مثل برادرم مستقل زندگی کنم.از اینکه حس می کنم فامیل یه جوری بهم نگاه می کنه.
از خدا دلگیرم(جرات ندارم بگم بدم میاد)چون با وجود اینکه تواناست اجازه داد اون دکتر احمق صورتمو ناقص کنه .چون با وجود ناله های من هیچ کمکی بهم نمی کنه .و از همه مهمتر چون میگه خودکشی حرامه.ای کاش خدایی وجود نداشت .اگه بهم ثابت بشه که اخرتی وجود نداره همین الان خودمو خلاص میکنم.هرچند بعید می دونم با وجود اعتقادم دیگه صبری برام مونده باشه.احتمالا اخراشه.چیزی نمونده .بالاخره میرم تو بیابون و خودمو خلاص میکنم.اونوقت جسدم هم به دست پدر ومادرم نمی رسه تا آبرشون ریخته بشه.فکر می کنن ناپدید شدم..
-
سلام:72:
دلم نمیاد سیاه بخت صدات کنم:47:
دوست عزیز کاش یکم بیشتر در مورد خودت و سن وسالت توضیح میدادی.
ولی می فهمم چی میگی.خیلی از ما بعضی وقتا حس میکنیم تمام مشکلات دنیا مال ماست و بدبخت تر از ما وجود نداره.
بی تعارف میگم که اکثر باباهای ایرانی همش اخبار و کشتی رو پیگیری میکنن:311:پدر خود من که این جوریه.
در مورد بیکاری بابات:تو کشورای اروپایی طرف بعد از بازنشستگیش میره گشت و گذار و تفریح ولی تو ایران به خاطر مسایل اقتصادی یا گاهی به خاطر حریص بودن تازه میرن سراغ کار تو آزانس و...حالا شما هم زیاد به بابات سخت نگیر خب بنده خدا یه عمر کار کرده دیگه الان وقت استراحتشه.
تو روانشناسی یه اصلی به نام پذیرش داریم یعنی بعضی وقتا ما نمی تونیم کاری برای مشکل پیش اومده بکنیم و فقط باید اون رو بپذیریم.شما هم پدرت رو با تمام خوبیا و بدیاش قبول کن.فقط سعی کن زیاد با هم کانتکت و تماس نداشته باشین که باعث مشاجره بشه ،در حد حرفای روزمره کافیه.
در ضمن به نظرت زندگی ماها همه گل وبلبله؟هر کسی یه سری شکلات واسه خودش داره دیگه.
در مورد مشکل صورتت نمیدونم دقیقا چیه ولی مطمئنا راهکاری براش هست.میتونی از پزشکای مجرب کمک بگیری.
موفق باشی و سفید بخت:72:
-
پس بابای منو ببینی چی میگی
ارزو دارم الان پای اخبار میبود ولی حرف نمیزد...
مثل اخلاقای بابای من تو دنیا وجود نداره الانم واقعا موندم چه رفتاری انجام بدم که فقط حرف نزنه و بتونم به خواهرم برسم
-
امیدوارم روزی نرسه که حسرت دیدن یک لحظه پدر را داشته باشید
پدر نعمت بزرگی است حتی اگر پدر بدی باشد که برای شما به نظر نمیرسد یک عمر زحمت کشیده حالا میخواد استراحت کنه
-
ببین دختر خوب این یک اصله که وقتی چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم..همه ما تمام لحظاتو در زندگی تجربه کردیم..حالا پدرها ممکنه به خاطر فشاری که روشونه بعضی وقتها صداشونو
ببرن بالا یا اخلاقشون خوب نباشه..اصلا از این کارشون دفاع نمی کنم..اما من خودم تو همچین لحظاتی بازم میگم خوبه که سایش بالا سرمه و اینقد دوستش دارم..وقتی زندگی بهت فشار
اورد فقط یک لحظه با این چیزهایی که داری و تا حالا از دستشون ندادی فکر کن کلی حالت خوب میشه..
در مورد مشکلاتت هم بیشتر توضیح بده؟صورتت چه مشکلی داره که نتونی ازدواج کنی؟؟
-
خیلی ممنون از پاسخ هاتون دوستان.نه پدر من آدم بدی نیست.اصلا بد نیست .اون لحظه واقعا عصبانی و افسرده بودم.ادم وقتی مشکلی داره دوست داره بقیه رو مقصر بدونه .آره پدرم بد اخلاقه اما زحمت هایی برای من کشیده که هیچ وقت نمی تونم جبران کنم .عصب صورت من مشکل داره .متاسفانه زمان زایمان به خاطر بی مسئولیتی پزشک به این مشکل دچار شدم.همین پدر که از دستش عصبانی بودم زمین بزرگی رو فروخت که خرج عمل منو بده .اگه عمل نمی کردم الان وحشتناک بودم اما به لطف کمک های اون صورتم نسبت به بقیه که عمل داشتن از همه موفقیت امیز تر بوده یعنی 90 درصد خوب شده.اما الان دخترهای سالمش هم نمی تونن ازدواج کنن چه برسه به من برای همین دچار افسردگی شدید شدم و مدام دنبال مقصر می گردم.تنها نعمت هایی که تو دنیا دارم همین پدر و مادرم هستن که از جون برام مایه گذاشتن اما قدرشونو نمی دونم.می ترسم اخر این ناشکری بلایی به سرم بیاره.اگه پدر و مادرم نباشن نفس من قطع میشه چون تمام زندگیم به خصوص از لحاظ عاطفی به اینها بنده .خیلی ممنون از شما دوستان.
-
سلام دوست عزیز
گاهی وقتا تو زندگی انسان از همه چیز و همه کس خسته میشه اون هر فکری ممکنه به فکر آدم برسه ولی عزیزم اینو همیشه یادت باشه هیچ وقت هیچ وقت تصمیم عجولانه نگیر هیچ وقت فکر نکن اگر خودکشی کنی مشکلی حل میشه اون موقع داغی رو دل مادر و پدرت میزاری که تا آخر عمرشون حوب شدنی نیست
به نظر من زندگی رو سخت نگیر همه مردم مشکل دارن گاهی وقتا پرخاشگرن ولی گاهی وقتا نگا میکنی میبینی ارزشمندترین کسای زندگیت هستن که هر لحظه تو هر سختی کنارتن و دلداریت میدن.
در مورد صورتت هم با اینهمه پیشرفت علمی ان شاء ا... حل میشه زندگی رو برا خودت شاده بگیر تا با شادی جلو بره وگرنه به خدا با اخم کردن ناراحت بودن نه تنها چیزی حل نمیشه بلکه فرصت لذت بردن در کنار کسایی که برات عزیزن رو از دست میدی
موفق باشی و همیشه شاده و سفید بخت:72: